Friday, December 29, 2006

ایرانیان برون مرزی و ایرانیان درون مرزی


ایرانیان برون مرزی و ایرانیان درون مرزی
ما میخواهیم دراینجا به دلیل با اهمیت بودن مورد.نگاهی کوتاهی به ایرانیان درون مرزی وایرانیان برون مرزی داشته باشیم. آنچه مسلم است اینکه امکان بررسی همه جانبه این مورد درانجا ممکن نیست. اما کوشش می شود که با اشاره به نکاتی دراین مورد، توجه شما خوانندگان دانش پژوه ودانشجورا به این مهم جلب نمائیم. و خود نیز بتوانیم ازدیدگاه های وتفکرات پویا وارزشمند یکا یک شما بهرمند گشته ودراین راستا توانست باشیم با هم گامی کوچک ومفید برداریم . لذا مورد را با چند پرسش آغاز مینمائیم
یک: اینان که درایران به سرمیبرند چه افرادی هستند؟ بیشتراینان به چه قشر یا طبقاتی تعلق دارند؟
دو: اینان که دست به مسافرت به خارج کشور میزنند چه افرادی هستند؟ بیشتر اینان به چه قشر و یا طبقاتی تعلق دارند؟
سه: چه کسانی ازایران خارج میشوند؟ بدلیل سیاسی؛ مالی؛ رفاهی یا اجتماعی. اساسا" این افراد بیشتر به چه قشر یا طبقاتی تعلق دارند؟
چهار: رژیم جمهوری اسلامی چه کوشش های کرده و میکند. تا ضمن مشوش کردن افکار مردم درایران. با لجن پراکنی؛ تهدید وترور، حضوروکارکرد ایرانیان برون مرزی را نیز زیرپرسش ببرد؟ و ازاین راه به اهداف سیاسی خود نائل آید
پنج: کارکرد ایرانیان برون مرزی چه بوده و چه میتواند باشد؟
ما میدانیم که قشرها وطبقات گوناگونی درایران زندگی میکنند. اما من فکرمیکنم که ما میتوانیم با آگاهی به این گونه گونی. مردم ایران را به شکل کلی به دو گروه بخش نمایم
گروه یک که ازجهت کمیتی 90% مردم ایران را تشکیل میدهند.اینان مردم عادی کوچه و بازارهستند که بدلیل همانا بدبختی مالی؛ فرهنگی؛ سیاسی و اجتماعی ازابتدائی ترین نیازهای اولیه بهرمند نیستند. وبا توجه به اینکه کوشش میکنند که با کاروکوشش شبانه روزی زندگی روزانه خود را تامین نمایند. اما موفق به آن نمیگردند. اینان زمانیکه میشنوند مردم به خارج سفر میکنند. بنا به دلائل گرفتاری های مالی؛ فرهنگی؛ اجتماعی وسیاسی توان این را نداشته و ندارند که برای رهای ازدست رژیمهای خود کامه و ستم پیشه حاکم برخود و کشورشان به خارج بروند. تا ازیک سوی خود را اززیرسلطه بدبختی نجات دهند. وازسوی دیگردریک شرایط بهتربتوانند به فعالیت های دست بزنند
گروه دوکه درمقایسه با گروه یکم بسیاراندک میباشند. وازجهت کمیتی بیشتراز10% نیستند. این گروه بدلیل همانا پایگاه طبقاتی که داشته ودارند. ازپیش به خارج سفرمیکردند و میکنند. اینان برای اینکه دررفتن به سفرخارج وگرفتن پاسپورت با گرفتاری روبرونگردند. آنچنان کارمیکردند ومیکنند که مبادا با رفتارخود خشم سردمداران رژیم را سبب گردند. اینان برای این کاربا هرسازرژیم به رقص پرداخته و می پردازند
اما ایرانیان برون مرزی را نیزبطورکلی میتوان گفت که ازدو گروه تشکیل شده اند
گروه یک: گروهی بزرگی ازطبقات بالای جامعه ویا بین طبقه بالا ومیانه که عمه جان؛ خاله جان وعموجان هایشان در خارج کشور سکونت داشته و دارند و برای سفر به خارج نه تنها هیچ گرفتاری نداشته و ندارند بلکه خارج کشورخانه دومشان میباشد.اینان درسفرخارج ازکشورشان هرکدام بدنبال کسب کار؛ بازرگانی وعیش ونوششان رفته و میروند. اینان برای اینکه مبادا به آسایششان آسیبی برسد. نه تنها خود را ازمردم دورنگه داشته ومیدارند. بلکه با همگامی وهمیاری با رژیم کوشش کرده و میکنند که به این موقعیت برترشان آسیبی نرسد
گروه دو: یک گروه کوچکی است که بیتشرآنان به قشرپائین جامعه تعلق داشته و دارند. به اضافه بخشی ازافراد روشنفکر. اینان بدلیل تفکرات و اندیشه های که بدان تعلق داشته و دارند کوشش کرده اند و میکنند شرایطی را سبب گردند که منجر به یک حکومت گردد که به دمکراسی آزادیهای فردی برابری و عدالت اجتماعی توجه و احترام بگذارد. به همین دلیل با توجه به خفقانی که رژیم دردرون کشورایجاد کرده. برای اینکه بتوانند بگونه ای درافشای کار کرد رژیم، صدای هم میهنان خود را به گوش دیگرانسان های آزادیخواه جهان برسانند. واز این راه مگذارند که رژیم وایادی سودجی بیش ازاین مردم را درفلاکت و بدبختی به نابودیشان بکشانند، از کشور خارج گردیده اند
اما اینان نیزبدلیل همانا گرفتاری مال، ازآنچنان دانشی بهرمند نیستند ونبوده اند، ویا نتوانسته اند بهرمند گردند. که بتوانند با داشتن بنیه مالی و فرهنگی خدماتی را سبب شوند
با توجه به اینکه اینان درخارج ازکشورازجهت کمیتی دراقلیت هستند. آن اکثریت با آن فرهنگ کوکاکولائی وآب لیموی یک ویکی خود وداشتن امکانان مالی نه تنها دراداره وبه کارگیری رسانهای گروهی همانند رادیو؛ تلویزیون و روزنامه برای تحمیل تفکرات ویژه طبقاتی خود و به بیراه کشانید افکارمردم گرفتاری نداشته وندارند و برای خود منابع گوناگون مالی فراهم نموده اند. بلکه درکشورهای اروپائی بیشتربه این فکرهستند که اکنون کدام لباس روز را به تن کنند. به کدام شکل موی خود را فرم دهند. کدام رقاص؛ خوانند یا هنرپیشته چه غذای می خورده و می خورد. چه لباسی می پوشد و اینکه آخرین مد لباسی که هنوزدرون خود کشورهای اروپای به بازارنیامده، اینان به تن بکنند. شوربختانه امروز گروه دیگری ازمزدوران و خودفروفختگان رژیم جمهوری اسلامی نیز به این گروه پیوسته. و با برپای مراسم های مذهبی همانند تاسوعا، آشورا؛ ماه رمضان؛ سفرهای مذهبی به عربستان سعودیه و سفره های مذهبی گوناگون دیگر؛ دعاهای کومل؛ خوردن خوراک های اسلامی که ازآنان بنام حلال نام میبرند
این گروه با افسارهای که رژیم جمهوری اسلامی بر گردنشان انداخته. کوشش کرده و میکنند که گروه نامبرده که از درون تهی شده وپرمدعا را بیشتر و بیشتریا به بیراه بکشانند یا اینکه به سوی هدایتشان کنند که رژیم میخواهد. رژیم جمهوری اسلام امروز ازبیتشر آنان به شکل توریست و مصرف کنندگان کالاهای صادراتی خود استفاده میکند
به همین دلیل زمانیکه که گفتگوازتفکرات نوین امروزی میشود. اینا ن هم گوشهایشان کراست، هم چشمانشان کور. وآن گروه بزرگی هم که دردرون ایران زیرتبلیغات مسموم کننده رژیم قراردارند. به این فکرمیکنند که زمانی ابولولو سرش درد گرفت چی خورد. کی ابومحمد بدنیا آمد. وکی ابوعلی بیمارشد. وکی ابومهدی خواب جدیدی دید. کشوری با داشتن این دواکثریت دردرون و بیرون کشور. وضعیتی بهترازاینی که دارد نخواهد داشت.
ما اگر بخواهیم گفتگوی خود را درمورد این مهم کوتاه بیان کنیم میتوانیم بگویم
یک : سردمداران حکومت با مشاهد ترقیاتی که درکشورهای اروپائی ازبرکت یک دمکراسی نیم بند نصیب مردم شده است. همواره نگران بوده وهستند، که مبادا اندیشه های آزادیخواهانه ازاروپا به ایران راه یابد وسد را ه استبداد و خودکامگی آنان گردد. با همه این ها گاه به هدف فریبکاری وانحراف افکار مردم سخن ازاصلاحات اجتماعی به میان می آورند
دو : بیتشر ایرانیان ازسفرهای مکررخود به اروپا هیچ ارمغانی سودمندی به ایران نبرده و نمی برند. بیشتراینا ن گفتگویشان درمورد توصیف فلان خواننده یا رقاص یا فلان شب نشینی یا فلان لباس که این یا آن پوشیده بود ومیباشد
سه : بیتشرتحصیل کردها ی اروپاوئی. پس ازمشاهد مزایای تمدن باخترزمین دربازگشت به ایران دربیداری مردم ایران از خواب غقلت و بی خبری به مزایای حکومت دمکراسی و ملی و زیانهای حکومت فردی و استبدادی کوشش نکرده ونمیکنند
چهار : شوربختانه کسانی که برای تحصیل به اروپا رفته و میروند. بیشترازطبقه مرفه واشرافی می باشند. نه ازطبقه سوم. اینان چون پرورده نازونعمت بوده اند وهستند. چناچه باید تحصیل نمی کردند و نمیکنند و پس ازبازگشت به ایران هرگزهوادار یک اقدام انقلابی برای دگرگونی سازمان سیاسی واجتماعی ایران نبودند ونیستند. اینا ن به این می اندیشند که در یک رژیم استبدادی مطلق بهترمی توانند شرایط برتری طبقه خود را درجاممعه محفوظ نگهدارند
پنج : سردمداران رژیم با استفاده ازتمام امکانات موجود. کوشش میکنند که مردم ایران را با شستشوی معزی وادارشان کنند تنها آنجه را که رژیم ازبلندگوهای تبلیغاتی خود وبرای بقای حکومتش تبلیغ میکند به پذیرند وبه جزاینها ازجای و چیزی خبری نداشته باشند. واگراسم دمکراسی؛ لیبرالیسم؛ سوسیالست و سیاست ویا چیزهای دیگر نزد آنان برده شد. ندانند که این ها خوردنی هستند یا پوشیدنی
کوروش ایرانی
تاریخ 2564ایرانی برابر با2006 میلادی و 1385 خورشیدی

Sunday, November 26, 2006

هیاهو

پیشگفتار
برای اینجانب این مسئله هم چون روز روشن میباشد که اساسا" رژیم جمهوری اسلامی و سلطنت طلبها خواهان سازماندهی مردم وآگاه بودن مردم نبودند و نیستند. اینان هردومیدانند که غارت و چپاول کشور ایران با مردمی آگاه و سازماندهی شده و دارای تشکیلات سیاسی و سندیکاها برایشان بسیار مشکل خواهد بود. به همین دلیل هیچکدام ازاینان هرگز برای سازماندهی مردم گامی برنداشته و نخواهند برداشت
اما من خواستم در اینجا با این نوشته نشان دهم که اگرما مردم ایران خود برای سازماندهی وایجاد تشکیلات مردمی آماده نکنیم و در این سوی گامی برنداریم. آنگاه هیچکدام ازما پاسخی برای این مسئولیت بزرگی که بردوش یکایک ما میباشد، نداریم و نخواهیم داشت. امید اینکه این نوشته سبب آن گردد که ما بیشتر بخود آیم وازخود به پرسیم که دراین مدت چه کار کرده ایم؟ چه کار میکنیم؟ ودرآینده چه کار میخواهیم بکنیم؟
هیاهو
فریاد وهیاهوی روستائیان ایران درنبرد با گرگها وخوکهای وحشی یا گرازها وفریادهای یک خان زاده برای ایجاد هیجان و بسیج روستائیان
دررژیم دیکتاتوری حاج محمد رضا شاه پهلوی روستائیان ایرا ن با گرفتاریهای زیادی دست و پنجه نرم میکردند و امروز دررژیم فاشیستی جمهوری اسلامی به شکل دیگر. دررژیم دیکتاتوری حاج محمد رضاشاه پهلوی بد بختی؛ بیچارگی؛ درماندگی؛ بیماری؛ بیکاری؛ بیسوادی؛ نبودن امکانات رفاهی و بهداشتی؛ نبودن راه؛ آب و برق و هزاران نیازهای ابتدائی. سیب آن گردیده بود که بخش بزرگی ازاین روستائیان روبه تهران آورده وبا کار دستفروشی؛ کار در شرایط بسیار سخت درحلبی آبادی های پیرامون تهران زندگی خود را سپری نمایند
بخش بزرگ دیگری کوشش میکردند به شکلهای دیگری و با پرداختن مبالغ زیادی به افراد قاچاقجی. ازراه زمینی یا آبی خود را یه کشورهای عریی مجاورخلیج ایران، همچون کویت رسانیده و با بردگی دراین کشورعربی، بتوانند زندگی خود و خانواده خود را اداره نمایند
گروهی ازاین روستائیان که راه زمینی را برای رسیدن به کویت برمیگزیدند. مجبور بودند ازسرزمین عراق رفته و خود را یه کویت برسانند.بارها پیش میآمد که این روستائیان ایرانی بدست ماموران عراقی افتاده وسالها درزندانهای مخوف آن رژیم زندانی می شدند. گروهی نیز که کوشش میکردند ازراه آبی خود را یه کشور کویت برسانند. بارها پیش میآمد که لنجهای چوبی وفرسوده آنان که با یک موتور دیزلی کارمیکرد؛ طعمه امواج دریا شده و در گروهای 100تا 200 نفری جان خود را به بازند
همزمان که این روستائیان بینوا و میلیون ها هم میهنان دیگرشان دردیگر شهرها وشهرکها ایران برای سیرکردن شکم خود و خانواندهایشان اینچنان جان وزندگی خود را به خطرمی انداختند. درمیهنشان ایران دیکتاتوری بنام حاج محمد رضاشاه پهلوی که خود را آگاه و خردمند میدانست وبه خیال خود میخواست کشوررا به دروازهای تمدن بزرگ برساند؛ حکومت را دراختیارداشت
این فرد هزیانگوه؛ خرافاتی و شدیدا" مذهبی درکارکرد خود نشان داد که همانند یک فرد بی هویت ؛ بی لیاقت؛ بی فرهنگ؛ نه شایستگی انسان بودن را داشت، نه شایستگی پادشاه بودن و نه شایستگی پدربودن را. او بنام پادشاه براین کشور و براین مردم حکومت کرد. من میخواهم در این نوشته از اوبنام یک پدرنام ببرم. هدف من این است که خواننده؛ بتواند بیشتر به روش فکری و کاری این فرد که خود را پادشاه میدانست پی ببرد. این پدر با فراهم نکردن امکانان برای افراد خانواده که همانا مردم ایران باشد. با درتنگنا قرار دادن افراد خانواده و درحالیکه بیماری، بیسوادی ؛ بیچارگی وبدبختی تمای کانون خانواده را فرا گرفته بود، و فرزندان خانواده بدلیل بودن چنین پدری با چنین ویژگیهای ازبیشترامکانات محروم مانده بودند. اما این پدرعیاش؛ نابخرد؛ بی لیاقت و ناشایسته آنان. با این کارخود پولها را درحساب های بانکی خود پس انداز کرده بود. و با مهمانی دادن های آنچنانی به بیگانگان و ولخرجی های خود میخواست نشان دهد که فردی پولدارمیباشد
این مرد هزیان گو و بی هویت درنقش شاه. با چپا ول وغارت مردم وکشورایران وذخیره کردن پولهای غارت شده درحسابهای بانکی کشورهای اروپائی همچون این پدرخرفت؛ عیاش وکودن نمیدانست با پولهای غارت شده چه باید بکند. بخشی ازاین پولهارا به شکلهای وام های بدون بهره. برای عمران آبادی به کشورانگلستان؛ آفریقای جنوبی؛ اردون، به فرانسه و دیگر کشورها میداد و زندگی را روز به روز بربیشترافراد این خانواده که مردم ایران باشند درهمه زمینه ها سختر و سختر مینمود.امروز سردمداران رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی حاکم بر ایران و مردم ایران در چپاول و غارت کشور و به زنجیر کشیدن مردم ایران روی تمامی جلادان ،آدمکشان و دیکتاتورها را در جهان به ویژه در ایران سفید کرده اند
برای اینکه از مسئله نبرد روستائیان ایران با حمله گرگها و گرازهای وحشی دورنشویم پس ازاین اشاره کوتاه بر میگردیم تا مورد را با هم پی گیریم
مردم ایران به ویژه روستائیان ایران تنها این گرفتاریهای که به آنها اشاره گردید نداشتند. آنان هرسال با فرا رسیدن زمستان با حمله گرگهای گرسنه وخوک های وحشی نیزمواجه بودند، که هرازچند گاهی به روستاها حمله میکردند
روش وامکانات مبارزه روستائیان با حمله گرگهای گرسنه و خوکهیا وحشی همان روشی بود که آبا اجداد آنان درسالیان دراز بکارمیبردند. وآن اینکه با ریختن به کوچه ها و با در دست داشتن چوب دستی های خود وبا هیاهوهای چوپانی وفریاد زدن، سبب وحشت گرگها وخوکهای وحشی شده. و بدین گونه آنها را از روستا بیرون می راندند
این روستائیان فلک زده و بینوا هرگزبه این نمی اندشیدند که دلیل یا دلائل حمله گرگها و خوکهای وحشی به روستاهایشان چه بود وچیست
اینان هرگزبه این نمی اندیشیدند. که چرا آنان در برابر حمله گرگها وخوکهای وحشی ناتوان هستند. اینان هرگز به این نمی اندیشیدند که برای نبرد با این گرفتاریها چه باید بکنند. هیچگونه برنامه و تشکیلاتی نداشتند. زمانیکه گرگها و خوکها حمله میکردند. اینان با استفاده کردن ازهمان روش ابتدای پدران خود و با ایجاد هیاهو سبب فرار گرگها میشد ند
این روستائیان اسیررژیم دیکتاتوری حاج محمدرضاشاه پهلوی گرفتاری های دیگری نیز داشتند. آنان برسرچراگاها آبشخوارها ومراتع نیزگه گاهی با دیگرروستائیان اختلاف پیداکرده. وکارشان به زدوخورد های مرگ بارکشیده میشد. شکایت کردن آنان پیش ژاندارمهای حاچ محمد رضاشاه نیزسبب آن شده بود که درودوکانی خوبی برای رشوه گیری ژاندارمرها ازاین روستائیان گردد. به همین دلیل پاسگاهای ژاندارمری، دارای سرقفلی بین 100000 هزار تا 500000 هزار بود. وهرژاندامراستوار یا یا افسری که به سمت رئیس پاسگاه انتصاب می شد، میبایست این مبلغ را پرداخت نماید
اینجانب درزمان کودکی خودهم ازنزدیک، هم ازدورا دور، شاهد وتماشاگریکی ازاین هزاران زودوخوردهای مرگ باربودم. وآن اینکه دریکی ازاستانهای ایران برسرچراگاه. بین چوپانان دوروستا زدوخورد درگرفت. دراین درگیری یک خان زاده سواربراسب ازاین سوی روستا به آن سوی روستا میرفت و با پخش این خبرکه چند تن ازچوپانان روستا به همراه تنی چند ازکشاورزان درزدوخورد با چوپانان وکشارزان روستای همجوارهستند. میخواست که دیگر روستائیان به یاری آنان به شتابند
این خان زاده پس ازچند ساعتی هیاهو.وپخش خبرزدوخورد وبرانگیختن احساسات روستائیان سرانجام توانست، اهالی روستا را به سوی میدان زدوخورد بکشاند. مردان روستا نیزبا بدست گرفتن چوب دستی های خود، قداره؛ شمشیر وکارد با پای پیاده وسواره، خود را به میدان زدوخورد میرساندند
نتیجه این هیاهو براه انداختن بین اهالی این دو روستا آن شد که، مردان دوروستا ساعتها به زدوخورد پرداخته وبا روشها حمله، گریز وفرار وغافلگیری صدها تن ازمردان دوروستا زخمی شده و وچند تن نیزجان خود را به بازند. این زدوخورد سرانچام با دخالت ژندارمها؛ تیراندازی هوای و تاریک شدن هوا پایان یافت.من آن زمان تماشاگراین رخداد بسیار دلخراش بودم
آن روزیک خان زاده با هیاهوی خود. برای بیسج روستائیان عربده میکشید. وروستائیان نا آگاه وفلک زده آلت دست این خان زاده بودن. آن روز روستائیان هیچگونه برنامه ای برای مبارزه با گرفتاری های روزانه خود و گرگها و گرازها نداشتند
درآن زمان روستائیان ازهیچگونه تشکل و سازماندهی برخوردارنبودند. درآن زمان بیسودای؛ بی خانمانی؛ نبودن جاد ه؛ امکانات رفاهی و بهداشتی؛ بی آیندگی وهزاران گرفتاریهای روزمره دیگر، گریبانگیرروستائیان بود
اما کودک آن روز و مرد میان سال امروز؛ بدلیل حاکمیت رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی برمردم وکشور ایران به همراه میلیونها هم میهن دیگرخود آواره و ساکن یکی ازکشورهای اروپائی شده وتماشاگرهمان مسائل و گرفتاریهای، اما به گونه ای دیگر ودریک شراط دیگری میباشد
امروز افراد سلطنت طلب که خود را ارباب مردم ایران میدانند. دراستادیورادیو درواشینگتن نشسته اند وهرازچند گاهی و بمناسبتی با ایجاد هیاهو.کوشش کرده ومیکنند همانند آن خان زاده؛ به بسیج مردمی دست بزنند، که روستای نیستند. بلکه این مردم امروز تهران نشین؛ اروپا نشین؛ آمریکا نشین ویا درشهرهای بزرگ ایران ساکن میباشند
امروزاین مردم تهران نشین؛ اروپا نشین؛ آمریکا نشین وساکنان شهرهای بزرگ ایران و تمامی گروهای مخالف رژیم هستند که هیچگونه برنامه ای برای مبارزه با رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی حاکم برایران را ندارند. امروز این مردم تهران نشین؛ اروپا نشین؛ آمریکا نشین و ساکنان شهرهای برزگ ایران و تمامی گروهای مخالف رؤیم هستند که ازهیچگونه تشکلات وسازماندهی برای رهای ایران اززیرسلطه رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی برخوردارنیستند
امروزبیسوادی؛ بیخانمانی؛ گرسنگی؛ نبودن جاده؛ امکانات رفاهی بهداشتی؛ گرفتاری این مردم تهران نشین؛ اروپانشین؛ امریکا نشین وساکنان شهرهای بزرگ ایران نیست.امروز این مردم نه تنها جربذه هیاهوکردن و بدست گرفتن چوبدستی های خود، برای مبارزه با گرگها و خوکهای وحشی را ندارند. بلکه بخش ازاینان وگروهای که خود را مخالف رژیم میدانند، آگاهانه و یا ناآگاهانه به گله گرگهای گرسنه وخوکهای وحشی نیز پیوسته اند
بخشی ازفرزندان این روستائیان و شهرنشینان فلک زده توسری خورده رژیم حاج محمدرضاشاه پهلوی وآخوند خمینی، آواره و ساکن کشورهای اروپای و آمریکای نیزشده اند. تعدادی ازآنان عناوین دکترا؛ مهندس و پژوهشگر را نیزبا خود یدک میکشند. به شکلهای گوناگونی درکاررسانه های گروهی نیزدست دارند، وهمانند سلطنت طلبها هراز چند گاهی بمناسبتی کمیته یا کمیته های تشکیل داده و سروصداهای را به راه می اندازند
بعنوان مفسر و روشنفکر دررادیوها برنامه اجرا میکنند. باپرروی وبی پردگی و بسیارگستاخانه ازسرمایه گذاریهای رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی درخرید ابزازهای جنگی دربازارسیاه، به بهای نابودی مردم ایران و ویرانی کشورو با مونتاژ کردن این جنگ افزارها، بنامهای موشک شهاب ازآنان بعنوان کارهای موفقیت آمیزرژیم یاد کرده ومیکنند. وپا ازاین هم فراتر گذاشته وازبه هدردادن هستی ونیستی کشور، برای دستیابی رژیم به جنگ افزاراتمی نیزدفاع کرده ومیکنند. خود را روشنفکر، دکترا علوم اقتصاد وچپ رادیکال نیز میدانند. اینان همزمان با این تفسیرهای ویراگرانه وگمراه کننده خود، از بیکاری؛ بیخانمانی؛ اعتیاد؛ تن فروشی و بیچارگی درجمهوری اسلامی نیز درشگفت نبوده ونیستند. گروهی ازاین آقایان و خانمهای صاحب نظر پارا از این هم فراتر گذاشته. و همانند مزدوران رژیم به توجیهگری پرداخته وادعا میکنند که مسئله بیکاری ؛ بیخانمانی؛ اعتیاد و تن فروشی چیزی نیست که ویژه رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی باشد. بلکه این گرفتاریهای اجتماعی را کم و بیش میتوان دربیشترکشورهای اروپای نیزدید. این آقایان وخانمها با این توجیه گری خود. کارسرسپردگان ومزدوران رژیم را نه تنها آسان نموده اند. بلکه آنان را مبرا ازهرگونه مسولیتی نیز میدانند
پرسش : چه کسی یا کسانی میبایست به مبارزه با گرگها وگرازها به پردازند؟ چه کسی یا کسانی میبایست به سازماندهی خود و مردم ایران دست بزنند؟ گرفتاری مردم ایران وکشورایران چیست؟ ناآگاه بودن مردم دربند رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی است؟ یا کسانی که خود را آگاه، روشنفکر میدانند وعناوین دکترا؛ مهندس و پژوهشگرنیزبا خود یدک میکشند؟ مسئولیت و وظیفه من وشما چیست؟
کدام یک از سازمانها و گروه های مخالف رژیم دارای سازماندهی، تشکیلات، برنامه ریزی( کوتاه مدت و درازمدت) مدیریت ودرتماس تنگا تنگ با مردم میباشد وپایگاه مردمی داشته وبا مردم کار میکنند نه برای مردم؟ اگر چنین سازمان و گروهی با چنین ویژگیهای وجود دارد. گام در میدان گذاشته و با ارائه برنامه های خود با مردم سخن بگوید
کوروش ایرانی

Sunday, November 05, 2006

آقای بیژن فرهودی، گرداننده برنامه میزگردی با شما درصدای آمریکا.

با دورود برشما هم میهن گرامی آقای بیژن فرهودی، گرداننده برنامه میزگردی با شما درصدای آمریکا
من ازراه اینترنت به یک برنامه ازبرنامه های شما نگاه کوتاهی داشتم. شما بنام یک روزنامه نگار. برنامه ای داشتید با دو فردی بنام سیامک زند وسیاوش آذری که هر دو خود را روزنامه نگارمیدانند. این دونفردرگفتگوهای خود. هردوبه ویژه سیامک زند، کوشش کردند که بنام مردم ایران سخن بگویند. گوی که هردو از سوی مردم ایران انتخاب شده اند که به نمایندگی از مردم مردم ایران سخن بگویند. این یکی خواست از رژیم پیشین دفاع کند وآن دیگری از رژیم کنونی
شما هم شوربختانه با استفاده کردن ازدلارهای مردم آمریکا که رژیم امریکا دراختیارتان گذاشته. گفتید که که میخواهید به این دونفردرس دمکراسی به آموزید!!! چه کار بیهوده ای
فرد مزدوروخود فروخته ای بنام سیامک زند. که خود درکمیتهه های شکنجه رژیم و شستشوی مغزی مردم و پرورش دادن افراد مزدور بنام خبرنگار دررژیم کنونی کارکرده و میکند. دراین برنامه بجای اینکه بنام یک روزنامه نگار رژیم سخن بگوید. بارها و بارها سخن از 72000000 مردم ایران کرد. که همه ما بیدارهستیم وخواهان دگرگونی رژیم نبوده ونیستیم. شما نیز بنام گرداننده یک برنامه و روزنامه نگارهرگز به این مزدور. این تذکررا ندادید که ایشان نمی توانند به نمایندگی ازمردم ایران سخن بگویند
اگرمن بخواهم درموردهمه نکات این برنامه با شما سخن بگویم. آن زمان بایست یک کتاب بنویسم. به همین دلیل به این نکته اکتفا میکنم. چرا که مشت نمونه خروار می باشد
هم میهن گرامی، شما تاچه زمانی میخواهی دردنیای خیالی خود به اندیشی و زندگی کنی؟ من فکر میکنم که تا زمانیکه شما وشماها اینگونه می اندیشید وکار میکنید. رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی نه تنها برحکومت خود ادامه خواهد داد. بلکه ریشه شما ها را هرپه بیشترازبیخ و بن خواهد زد
هم میهن شریف ودلسوزمن. شما که خود یک روزنامه نگارهستی. یا خودت را روزنام نگار میدانی. زمان و نیروی خود را برای گفتگو با این گونه روزنامه نگاران خودفروخته و مزدور و بیسواد هدر مده. اگر سخنی برای گفتن داری. اگر دلت برای کشورت ایران می تپد. اگر میخواهی به هم میهنان ومیهنت ایران خدمت بکنی. باید به سوی مردم ایران بروی. به سوی هم میهنانت، به سوی انسانهای آزادیخواه و آزادمنش و به آموزی و بدانی که با مردم وهم میهنانت کارکنی. نه برای مردم وهم مینهانت
درپایان من باید بگویم که آخوند 27 سال پیش درنبرد مدیریت با شما وافراد دیگری همانند شما برنده شد. وشما امروزبا آخوندی میبایست به نبرد مدیریت به پردازی. که ازبرکت رژیم ننگین حاج محمد رضا شاه پهلوی(باغبان نهالی که آخوندها دردوران حکومت اوکاشتند واو نیز به خوبی ازرشد وریشه دوانید آن نگهبای ونگهداری کرد وخود ومزدوران اونیز با تمام توان به آبیاری این نهال پرداختند) ازتجربه 27 سال حکومت چپاول، غارت، کشتار، شکنجه و....نیز برخوردارشده
اگربه اندازه یک سرسوزن درکار، فکر، اندیشه، رفتاروکردارخود، آزادی وآزاد منشی می بینی. اگر واقعا" به دمکراسی ایمان داری و آن را بدرستی درک کرده ای . این نامه را دربرنامه خود بخوان.اگرمایل بودی به این وبلاگ نیز سری بزن. درآنجا سخن بیشتر برای خواندن خواهی یافت.

www.korushirani.blogspot.com
با سپاس کوروش ایرانی

آقای احمدرضا بهارلوگرداننده برنامه میزگردی با شما درصدای آمریکا.

آقای احمدرضا بهارلو، گرداننده برنامه میزگردی با شما درصدای آمریکا. من خواستم دراینجا چند نکته را با شما در میان بگذارم
یک: شما با توجه به اینکه یک خبرنگار یا روزنامه نگارهستید. اما درگفتارخود ازهمان ادبیاتی استفاده میکنید که آخوند برای جامعه ، کشور و مردم ایران دیکته کرده. زمانیکه من بنام یک ایرانی به ادبیاتی که شما استفاده میکند گوش میدهم. تنها تفاوتی که بین شما و یک آخوند می بینم. این است که شما کت وشلوار و کراوات دارید و آخوند عبا وعمامه و ریش
دو: شما هم همانند بیشترآخوندها و دیگر مذهبیان دوتا انگشترعقیق بردست دارید. جالب این جاست که همکار گرامی شما نیزعلیرضا نوریزداده نیزدوتاانگشترعقیق بردست دارد
سه: شما هم همانند انسانهای هزارسال پیش که فکرمیکردند کره زمین تخت است وآسمان همانند یک بام بربالای آن قراردارد وخدای خیالی آفریده ذهن نا آگاه این انسان ها درآن با لا نشسته و برهمه چیزنگاه میکند، دست های خود را دردرون استادیوبالامی برید تا ازخدای خود بنام یک شاهد یاد کرده و از اونام به برید
چهار: شما ازآمریکا با یک روزنامه نگارخودفرخته ایی بنام مسعود بهنود که امروز ساکن لندن میباشد. تا درآنجا به کارمزدوری و خود فروختگی خود ادامه دهد،گفتگو میکنید. در این گفتگوهردوشما برریش مردم ایران می خندید که درکودتای که آمریکا و مزدوران خود فروخته ایرانی برعلیه مصدق کردند. براساس پژوهشی که این همکارمزدوروخود فروخته تان کرده. متوچه شده که یک نقردرکرمان دستش شکسته. دراین گفتگو شما میگوید که تو و این مزدور خودفروخته خیلی همدیگر را درک میکنید. خنده شما وهمکار خودفرخته و مزدورتان
پنج: درگفتارهای خودتان خیلی به آسانی و راحتی ازکلماتی همانند امام، امام حسین ، امام رضا،امامزاده و شاه زاده رضا استفاده میکنید واین کلمات برای شما بسیار پذیرفته شده می باشند. اما به کلمه آقازاده و آقازاده ها دررژیم کنونی ایران واکنش نشان داده ومیدهید، که بسیارکار خوبی میکنید. برای اینکه پذیرفتن آن برایتان بسیارسخت میباشد. اما شما که پذیرفتن آقازاده برایتان مشکل میباشد. پس چگونه به این آسانی کلمه شاه زاده و امامزاده را پذیرفته اید؟ پس اجازه بدهید که ازهمه انسان ها به ویژه ایرانیان با پیشوند خانوادگی نام ببریم و خود شما با معرفی پدرتان بفرمائید که پیشوند نام شما چیست؟
البته ازنام دوقلوی مذهبیتان احمدرضا، همکارگرامیتان علیرضا و شاهنشاهتان حاج محمدرضا شاه پهلوی میگذریم. چرا که پدر و مادرهایتان این نام ها را برای شما برگزیده اند
من سخن برای گفتن زیاد دارم. اما به همین چند نکته اکتفا میکنم . اگر دوست داشتید بیشتردراین مورد بدانید. میتوانیدبه آدرس این سایت زیر نگاهی به اندازید. اگر نوشتها ی آنرا مناسب دیدید. میتوانید ازاین نوشته ها استفاده کنید. وگرنه همین آبی که به همراه دیگرهمکارانتان و دوستانتان درهاونگ میکوبید ادامه بدهید

www.korushirani.blogspot.com
با سپاس کوروش ایرانی

Saturday, October 14, 2006

"چراانقلاب کردید؟"


"چراانقلاب کردید؟!!!"
گروهی ازهم میهنان گرامی می پرسند که چرا" انقلاب" کردید؟ جوانان ما میخواهند بدانند که چرا؟ آنان بدنبال پاسخ هستند. من نمی دانم که منظور این گروه ازهم میهنان ازجوانان کدام جوانان هستند. جوانانی که فریب آخوندی بنام خاتمی را خوردند و با رائی خود برای هشت سال عمرننگین رژیم را درازترکردند تا به جنایت؛ غارت وسرکوب خود ادامه دهد! البته من این گروه ازهم میهنان را کاملا" درک میکنم و بی دلیل هم نیست که اینان پرسش خود را اینگونه بیان میکنند. بیان پرسش چرا انقلاب کردید؟ رودرروی قراردادن دو نسل دربرابر هم دیگراست. به جای رو درروی قراردادن مردم ایران در برابر رژیم جمهوری اسلامی حاکم برایران و ایرانی. بیان این گونه پرسش آب ریختن درآسیاب رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی بوده و میباشد. به همین دلیل من می خواهم به این هم میهنان بگویم که شما میتوانید پرسش خود را به شکل دیگرنیزبیان دارید. وآن اینکه: چرا انقلاب شد؟ آنزمان شاید شما بهترمتوجه خواهید شد که چرا
من باید بگویم که هرگزازسرنگون شدن رژیم حاج محمدرضا شاه پهلوی و به روی کارآمدن رژیم حاج روح الله موسوی خمینی بنام انقلاب نام نبرده ام ونخواهم برد. بلکه این رخداد را دگرگونی مهرها یا بهتربگویم مزدوران و نوکران حلقه بگوش میدانم که ازسوی سردمداران رژیم های همانند امریکاوکشورهای اروپائی انجام گرفت. رژیمهای که برای دست یابی به امکانات مالی وچپاول کشورایران ودیگرکشورهای همجواربا هم دریک نیرد بی پایان بوده وهستند. به همین دلیل پرسش من این است که چرا رژیم حاج محمد رضاشاه پهلوی سرنگون شد و چرا رژیم حاج روح الله موسوی خمینی به روی کارآمد؟
گروهی ازهم میهنان ما هستند که سالهای زیادی درکشورسوئد زندگی کرده اند ومیکنند. امید من ازاین گروه ازهم میهنان گرامی این است که دست کم جامعه سوئد و رژیم سوئد را بدرستی شناخته باشند. چرا که این گروه ازهم میهنان گرامی درگفتار؛رفتار؛ کردار و اندیشه خود نشان داده اند و میدهند که دارای دواشتباه اساسی میباشند. یکی اینکه این هم میهنان جامعه و رژیم پیشین ایران را بدرستی نه شناختند یا اینکه نمی خواهند بشناسند. دوم اینکه این هم میهنان گرامی جامعه ورژیم سوئد را نیزبدرستی نشناخته اند یا اینکه نمی خواهند بشناسند
این گروه ازهم میهنان گفتگوازاین میکنند که رژیم پیشین ایران یک رژیم سلطنتی بود و رژیم سوئد هم یک رژیم سلطنتی است. و خیلی ساده اندیشانه وکوته فکرانه ازگروه دیگرهم میهانان ایرانی خود که اندیشه و تفکردیگری دارند و همانند آنان نمی اندیشند. با زیرپرسش بردن آنان دراین کشورمی پرسند که چرا شما که مخالف رژیم سلطنتی بودید به یک کشوری با رژیم سلطنتی پناهنده شده اید یا آمده اید؟
من دراینجا میخواهم به این هم میهنان گرامی بگویم که. هم میهن گرامی؛ هرگردی گردو نیست. شما چگونه و براساس چه سند واسنادی میگوید که رژیم پادشاهی ایران وسوئد یکی بوده وهست. من میخواهم بگویم که درایران به این دلیل رژیم پادشاهی دیکتاتوری سرنگون شد که درکشوردمکراسی نبود.به این دلیل رژیم سرنگون شد که یک فردی بنام حاج محمد رضا شاه برای سردمداران رژیم های امریکا و اروپا بردگی میکرد و برای مردم دریند ایران پادشاهی یا بهتربگویم دیکتاتوری. زمانیکه سردمداران کشورهای امریکائی و اروپائی نیزمتوجه شدنده که تاریخ مصرف برده زنجیریشان به پایان رسیده. پس ازاستفاده کردن ازاین مهره. آنرا برداشتند و یک مهر دیگری بنام حاج روح الله موسوی خمینی را جایگزین او کردند. رژیم پادشاهی دیکتاتوری ایران به این دلیل سرنگون شد که مردم دراداره امورشرکت نداشتند. رژیم به این دلیل سرنگون شد که فقرو اختلافات طبقاتی بیداد میکرد. رژیم به این دلیل سرنگون شد که آزادی ودمکراسی درکشورنبود. رژیم به این دلیل سرنگون شد که آزادی احزاب و انتخابات درکشورنبود
رژیم به این دلیل سرنگون شد و یک رژیم مذهبی جایگزین آن شد که فردی بنام حاج محمد رضاشاه خود را کمربسته بتکده ای بنام امام رضای عرب میدانست و هرماه یکبار به پابوس این این بتکده می رفت. درهزیان گوی خود میگفت که بت دیگر بنام ابوالفضل عرب به داد اورسیده و اورا ازمرگ نجات داده. رژیم به این دلیل سرنگون شد که حاج محمد رضا شاه پهلوی خود را یک فرد مذهبی میدانست ودرایام شعبده بازی های بنام عاشورا. با حضوردرمسجد سپهسالاردرروضخوانی آخوند فلسفی شرکت میکرد
رژیم به این دلیل سرنگون شد وبه این دلیل یک رژیم مذهبی جایگزین آن شد که این فردهزیانگو که حاج محمدرضا شاه پادشاه ودیکتاتورایران باشد. دردوران حکومت خودش بیش از 200000 آخوند مفتخوردراین کشورتربیت کرد. رژیم به این دلیل سرنگون شد که آخوند درزمان حکومت این مرد هزیانگو برای خود حکومت داشت. مساجد رادراختیارداشت. منابررا دراختیار داشت. حسینه ها؛ فاطمیها و مدارس فتنیه قم را دراختیارداشت و ازهمه مهمتر در چنین مراکز برای خود نیرو تربیت میکرد. البته نامگذاری این مراکزخرافاتی وفتنه ونقشی که اینها دراین کشوربه اصطلاح اسلامی و شیعه و مردم مسلمان آن که به اشتباه خود را بافرهنگ و آگاه میدانند، بازی کرده و میکند. هرگزبرای این گروه ازهم میهنان ما مسئله انگیزنبوده و نیست و نخواهد بود. چرا که اینان نیزهمانند دبکتاتورشان فکر میکنند. اینان زمانیکه می خواهند ازنیروهای دگراندیش ایرانی نام به برند یک پسوند بی خدا به آنان اضافه میکنند. اما اینان بایست بدانند که هرکسی این لیاقت و شایستگی را ندارد که با دست یابی به دانش و خرد بداند که این انسان است که خدا را آفریده . به ویژه این خدای که شما ازآن سخن میگوید. آفریده شیادان، فرییکاران، چپاولگران وآدمکشانی همچون آخوند ها بوده و میباشد. ما نه به خدای آنان نه به شیطان آنان ایمان داشته وخواهیم داشت. این هم لیاقت و شایستگی شما را نشان میدهد که خود را بنده خدای آفریده این شیادان میدانید. خدا نیزهمانند دیگر ائدولوژیها یک ائدولوژی است و اساسا" هرگز ائدولوژی نمی تواند انسان به آفریند. بلکه این انسان است که ائدولوژیها را، که خدا یکی ازآناها است آفریده ونامهای گوناگونی برآنها گذاشته
همزمان که این سرباران جامعه و آدمکشان اسلامی زیرسایه حاج محمد رضاشاه دیکتاتورو اسلام پناه به کار وزندگی و حکومت خود سرگرم بودند. این دیکتاتوربا سرکوب کردن نیروی های دگراندیش و گرفتن هرگونه آزادی ازآنان هیچ گونه امکاناتی را برای آنان باقی نگذاشته بود. به همین دلائل وبه سادگی و آسانی میتوان درک کرد که پس ازسرنگونی چنین رژیمی یک رژیم مذهبی به روی کار خواهد آمد. نه یک رژیم دمکرات. نه یک رژیم سوسیالیستی. نه یک رژیم کمونیستی. نه یک رژیم ملی. اساسا" این رژیم محصول و میوه نهالی است که رژیم پیشین درکشت وکارو نگهداری آن سهم مهمی داشت
من بدان ایمان دارم که این گروه ازهم میهنان که می پرسند چرا انقلاب کردید؟ دراین مدت زمان زندگی کردن درکشور سوئد نیزنتوانسته اند رژیم و سیستم این کشوررا به شناسند.اگراینان شناخت درستی داشتند . دیگررژیم وسیستم سوئد را با رژیم پادشاهی دیکتاتوری پیشین ایران مقایسه نمیکردند
سوئد یک کشور پادشاهی است با یک سابقه دویست ساله دمکراسی. دراین کشور احزاب بوده وهستند که دریک انتخابات آزاد و با بدست آورند رائی مردم. کشوررا اداره کرده اند ومیکنند. نه یک دیکتاتوری بنام شاه. دراین کشورمردم دراداره امورشرکت فعال داشته ودارند. دراین کشورانتخابات آزاد؛ آزادی مطبوعات؛ آزادی بیان؛ آزادی سخن و اندیشه بوده وهست. دراین کشور آزادی مذهب و فرهنگ پویای نقد و انتقاد و به زیرزره بین بردن سیستم؛ رژیم سیاست؛ مذهب ؛ خدا؛ فرد؛ جامعه ؛ اجتماع بوده و هست. دراین کشور دولت خود را مسئول رفاه و دادن خدمات اجتماعی به مردم وشهروندان خود میداند. دراین کشورمردم ازامنیت زندگی؛ امنیت جانی؛ امنیت کاری؛ امنیت مالی وامنیت سیاسی برخورداربوده و هستند. دراین کشورزندانی سیاسی وجود ندارد. دراین کشوراعدام وجود ندارد.دراین کشورفرهنگ مقدس گرای وجود ندارد
درکشوردیکتاتورزده ایران کدام یک ازاینها بود وهست؟ شما چگونه به این سادگی به خود این اجازه را میدهید که رژیم دمکراتیک سوئد را با رژیم و سیستم پادشاهی دیکتانوری ایران مقایسه کنید؟ و به این نتیجه هم برسید که هردوکشور پادشاهی هستند. پس شما چرا انقلاب کردید؟ درست همانند این ماند که افرادی ازحزب مدرات کشور سوئد بروند وازحزب سوسیال دمکرات به پرسند که که چرا شما انتخابات را بردید؟!! یا سوسیا دمکرات ها بروند و همین این پرسش را ازمدرات ها بکنند
دراین کشوربه جای این پرسش ها. اینان با گردهم آئی خود. ازخود می پرسند که چرا ما انتخابات را باختیم؟ ما چه کار کردیم که نتوانستیم انتخابات را ببرم؟ آنزمان شما که درکشوری همچون ایران که یک دیکتاتور برآن حکومت میکرده. مردم این کشور را زیر پرسش می بری که چرا شما انقلاب کردید؟! چرا شما ازآن دیکتاتور وهواداران او و از خودت نمی پرسی. که شما وهواداران شما دراین مدت 37 سال چکارکردید که رژیمتان سرنگون شد؟
البته اینان آنقدر گستاخ وفرومایه هستند که درپاسخ به این پرسش به مردم توهین میکنند ومیگویند که این مردم بودند که شعورو دانش نداشتند و قدراین دیکتاتورو رژیم اورا ندانستند!!!. درست همانند این می ماند که حزب مدرات سوئد یا سوسیال دمکراتها بیایند و دلیل شکست خود را درانتخابات و ازدست دادن اداره کشوررا بی شعوری و کمی دانش مردم سوئد بدانند
من اگر بخواهم دراین مورد سخن بگویم به زمان بیشتری نیاز دارم. اما به همین چند مورد اکتفا میکنم. امید وارم که هم به این گروه هم میهنان کمکی کرده باشم. هم اینکه جوانان بدانند که چرا رژیم پیشین ایران سرنگون شد. و چنین رژیم آدمکش و سرکوبگری جایگزین آن شد
اما من هم درپایان میخواهم یک پرسش را با شما و دیگرهم میهنانی که مخالف رژیم هستید و برای سرنگونی آن کوشش کرده ومیکنند؛ درمیان بگذارم. رژیم سرکوبگرجمهوری اسلامی. رژیم هزارچهره. رژیم فریب ونیرنگ. رژیم کشتارو شکنچه. بدرستی آموخته و میداند که برای ادامه حکومت ننگین خود براین کشورومردم آن چگونه مخالفان ومردم ایران را سرکوب نماید. اما آیا شما که خود را مخالف رژیم میدانید و برای سرنگونی آن مبارزه میکنید فهمیده اید که چگونه می توانید با این رژیم سرکوبگرمبارزه کنید ؟
اگرپاسخ آری است. پس چرا این کارها و کوشش ها به نتیجه نرسیده؟ چرا شما تا کنون درهمه زمینه ها شکست خورده اید؟ وتا چه زمانی میخواهید خود ومردم را سرگرم نگهدارید ؟ وازاین اشتباهات خود درس بیاموزید؟ آیا شما بدنیا آمده اید که درتمامی زمان زندگی خود اشتباه بکنید وازاشتباهات خود درس بیاموزید؟
اگرپاسخ شما نه میباشد. پس شما زمانی که نمیدانید با چه روش و روشهای با رژیم مبارزه کنید؟ چرا خودتان و مردم را فریب میدهید؟. چرا بیهود فریاد میزنید؟ چرا بیهود نیرو، زمان و امکانات خود را به هدر میدهید؟ چرا میگوید که همه چیزرا میدانید؟ چرا خود را سخنگوی مردم میدانید؟
کوروش ایرانی

Sunday, May 21, 2006

ازآنجه برسرمردم عراق وکشورعراق رفته و میرود. چه میتوان آموخت؟

چه درسهای میتوان ازعراق آموخت؟
گروه های مخالف رژیم نه تنها برنامه ای برای سازماندهی خود نداشته وندارند بلکه توان درک و بررسی مسائل و پدیده ها را نیز نداشته و ندارند. برای نمونه این گروهها حتی از آنچه برسرمردم عراق، کشورعراق ورژیم عراق نیزآمده و میآید، درسی نه آموخته اند. گویی که این افراد و گروه ها تنها برای ایراد گرفتن وفریاد های یاوه و بیهوده بدنیا آمده اند.
شاید گفته شود که اساسا" من تند میروم و مسائل بدین گونه نیست. بسیارخوب، برای اینکه با مدرک و دلیل گفتگو کرده باشیم. مورد را با مسائلی که درعراق پیش آمده پیگیری میکنیم، تا به بینیم داوری درمورد این گروه ها تند روی است یا اینکه بیان حقیقت.
بیشترما میدانیم که درسال 1991 آمریکا رژیم عراق را درتله ای بنام حمله به کویت انداخت وسپس بنام آزادی کویت به این کشورحمله نمود. دراین زمان رژیم این کشوردارای ارتشی بود که بوسیله و یاری همین دولت های اروپائی وآمریکائی ازجنگ افزارهای مدرن نیزبهرمند بود. اما درمدت کمترازیک هفته ارتش این کشور سرکوب و متلاشی شد. نیروهای آمریکائی نیزبا کشتن نیم میلیونی و نابودی بخشی ازاین کشورخود را به پشت دروازها بغداد رساندند ورژیم را مجبوربه نوشتن قرارداد دیکته شده ازسوی آمریکا نمودند.
پس ازنوشتن این قرارداد رژیم آمریکا برای اینکه نیروهای مخالف رژیم را هم دست نخورده رها نکرده باشد. مخالفان رژیم( شیعیان و کردها) را نیزتشویق به شورش برعلیه رژیم نمود. از این راه با به جان انداختن این گروها و رژیم. بایک تیردونشان را هدف گرفت. همزمان باتشویق مخالفان؛ به رژیم نیزاین اجازه را داد که با یاری گرفتن ازنیروهای هوا نیوزوزرهی باقی مانده خود به سرکوب شورشیان به پردازد. چرا که اساسا" دولت های آمریکائی و اروپائی برنامه ای برای سرنگونی رژیم و برپای یک رژیم نیم بند مردمی نداشتند و ندارند.
اما چه شد که یک مرتبه پس ازسال 2003 رژیم آمریکا یکباره به فکربرپای دمکراسی دراین کشورافتاد؟ نه در کشورهای زیرسلطه خود در منطقه همانند اردون،مصر،عربستان سعودی، مراکش،سوریه، کویت، بحرین،قطر، دوبی ودها کشورکوچک و بزرگ عربی که همه زیرسلطه حکامان مزدوروخود فروخته آمریکای یا اروپائی هستند! وبا یورش بردن به این کشوروسرکوب نیروهای رژیم وبه آتش کشیدن کشورواشغال آن خواست دمکراسی دراین کشوربرگذارنماید؟! ما دراینجا هدف پاسخگوی به این پرسشها را نداریم. چرا که هدف روشن شدن بخش دیگری ازمسئله میباشد وآن اینکه دراین درگیری های سیاسی ونظامی کدامین راه برای مردم وکشورعراق بهتربود؟
زمانیکه ما یک نگاه کوتاهی به مسله میکنیم. بخوبی درمیبابیم که اگردراین درگیریها دیکتارعراق تن به یک انتخابات آزاد داده بود. هم یک وجه ای برای خود خریده بود. هم اینکه کشوربه آتش کشیده نمی شد. ومهمتراز همه اینکه مردم این کشوربه این روز سیاه نمی افتادند. آن زمان ودرچنین شرایطی، مردم این کشور(عراق) این گذشت وبزرگواری را داشتند که هم جنایت های این دیکتاتور(صدام) را به بخشند و هم به او و دستیارانشن این اجازه بدهند که آنان درپرتوی یک رژیم مردمی و دمکراتیک درعراق. چند سال باقی مانده ازعمرخودشان را زیر سایه حکومت انتخابی مردم عراق سپری کرده و پیش ازمرگ شان شاهد یک رژیم دمکراتیک نیزبوده باشند. اما اوچنین نکرد وامروز ما نتایج این کار را می بینیم.
درکشاکش این درگیرهای سیاسی و نظامی نیروهای ایرانی که خود را کمونیست، سوسیالیست وچپ میدانند نیزفریاد سربرآوردند که اینان ازتجربه سرنگونی رژیم درسال 57 ایران بهره خواهند گرفت و با همکاری همفکران خود در کشورعراق وسراسردنیا دست به سازماندهی خواهند زد واداره اموردراین کشوررا دردست خواهند گرفت. این افراد به همراه تحلیلگران خود که امروزه عناوین دکترا واستاد نیزبا خود به یدک میکشند و ساکن اروپا و آمریکا نیزهستند شعارداده ومیدهند که امروزه میبایست دریک پهنه جهانی مبارزه کرد! گفته ایرانی است که میگوید:" یارو را به ده راه نمیدادند، سراغ خانه کدخدارا میگرفت".
شوربختانه ما امروزشاهد این هستیم که این گروها توان درک درست و بررسی مسائل خود را نداشته وندارند تا بتوانند به سازماندهی خود به پردازند. چه رسد به اینکه بخواهند کشورداری نیزبکنند.
این نیروها امروزنیزگفتگوازدرگیری های سیاسی رژیم امریکا ورژیم جمهوری اسلامی حاکم برایران میکنند. اینان سخن ازاین میگویند که آنان راه سومی را خواهند رفت. وآن اینکه هم حمله آمریکا را محکوم خواهند کرد. هم سیاست رژیم حاکم برایران را. اما واقعیت این است که اساسا اینان نشان داده ومیدهند که یارای بررسی مسائل را نداشته و ندارند. تنها کاری که اینان کرده اند و میکنند،اینکه ایراد بگیرند، با ندانم کاریهای خود آلت دست رژیم جمهوری اسلامی شده و بشوند. اساسا" رژیم اینان را آدم حساب نکرده ونمیکند. چه رسد به اینکه بخواهد با اینان وارد گفتگونیزبشود. رژیم اینان را با برپای هشت سال جنگ به بازی گرفت و مردم را سرکوب کرد. امروز نیز رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی حاکم برایران و مردم ایران، این گروه ها را با برنامه تکنولوژی هسته ای به بازی گرفته، تا به سرکوب مردم ایران هم چنان ادامه دهد.
کارشناسان( ابلهان) این گروه ها میگوید که رژیم عراق وآمریکا پس چندین سال هنوز نتوانسته اند تشکیل یک دولت را برروی کاغذ بیاروند. اما اینان هرگزازخود نه پرسیده اند که آیا خودشان توانسته اند دراین مدت که رژیم جمهوری اسلامی برایران حکومت کرده(28 سال) یک برنامه برای خود به روی کاغذ بیاروند؟!
یکی ازاین بیچاره و بیخردان که بیش از20 سال دریک کشوراروپائی زندگی کرده و فریاد کمونیست سرداده ومیدهد. دریک برنامه رادیوئی، زمانیکه گرداننده یک رادیو محلی یک پرسش ساده ازاومیکند:" شما چرا نتوانسته اید مردم را جذب نمائید؟". او نه تنها توان درک درست این پرسش ساده را نداشت. بلکه نتوانست پاسخی نیز به این پرسش بدهد.
گوینده رادیو نیزکه خود را کمونیست؛ سوسیالیست ؛ چپ و مخالف سرسخت رژیم میداند. ناآگاهانان و بسیارنسنجیده آب به آسیاب رژیم می ریزد. او با خواندن بخشی ازنوشته یک زندانی رژیم. سخن ازراه سوم میزند. شنونده رادیو ازخود می پرسد، این چه زندانی سیاسی است که رژیم این همه امکانات دراختیاراو گذاشته. که حتی زندانی او نیزازاین همه آزادی برخوردارمیباشد که درزندان نیز دست به نوشتن و سخن گفتن از راه سوم میکند؟! اکنون چه مینویسد؛ چگونه مینویسد وبا اجازه جه کسی و کسانی مینویسد را میگذاریم باج سبیل این گرداننده رادیو.
گردانند رادیو سخن از سه انقلاب بزرگ یا بنابه گفته ایشان سه انقلاب عظیم درایران میکند. بسیار خوب اگرسه انقلاب بزرگ درایران شده. پس چرا روزگاراین مردم این چنین به سیاهی کشیده شده؟ زمانیکه این گرداننده رادیو سخن از سه انقلاب بزرگ میکند. انسان خود به خود به یاد شکاریوزپلنگ می افتد که چگونه با یاری نیروی برتر خود که دویدن تند و تیز باشد دست به شکارمیزند. اما پس ازاینکه شکارکرد. چگونه گروه سگهای وحشی شکار را از دست او به آسانی میگیرند.
سخن را کوتاه میکنیم و به این افراد میگویم که:
این افراد میبایست بدانند یا بهتر بگویم بفهمند که انتخابات آزاد و رای مردم مهم میباشد. حق مسلم مردم ایران دمکراسی و آزادی است. سپس درسایه دمکراسی وآزادی است که دولت انتخابی مردم حق دستیابی به تکنولوژی هسته ای خواهد داشت. اساس کاردراین است که رژیم فاشیستی جمهوری اسلام حاکم برایران ومردم ایران مشکل اصلی بوده و هست.اگراین رژیم سرنگون شود.
هم جنگی رخ نخواهد داد.
هم مردم و کشور زیان نخواهد دید.
هم رژیم آمریکا برای حمله بهانه ای دردست نخواهد داشت.
هم مشکل نیروگاه های اتمی حل خواهد شد.
هم مردم ازچنگال این رژیم رهائی خواهند یافت.
هم اینکه این کشورومردم کشورودولت انتخابی این کشورخواهند توانست که به کارنیروگاه اتمی خود ادامه بدهند.
هم اینکه گروهای مخالف بویژه چپ های عقب افتاده وبی خرد خواهند توانست زیر سایه یک حکومت دمکراتیک انتخابی مردم ایران، دانش وآگاهی های خود را بهتر کرده و درک درستی از دمکراسی کرده واگر توانستند، درساختن یک ایران آباد و آزاد شرکت نمایند.

مسله دراینجا است که نیروهای که خود را مخالف رژیم میدانند. اگرکمی ازدانش و آگاهی برخوردارباشند وبدانند که سیاست و به ویژه مدیریت چیست. میتوانند ازاین سیاست؛ کار؛ روش وبرخورد رژیم، آمریکا(حمله) و سیاست های ویرانگرانه رژیم جمهوری اسلامی نهایت بهربرداری را کرده وبکنند ودست به حل مشکل مردم و کشور بزنند. و آن اینکه دریابند که آنچه که سبب این همه بدبختیها؛ گرفتاریها ومشکلات شده و میشود وخواهد شد. بودن رژیم فاشیستی جمهوری اسلام درایران بوده وهست.
راه مبارزه این نیست که به صف پشتیبانان عوامل رژیم و فریب خوردگان درآمد واز داشتن فن آوری اتمی رژیم دفاع کرد.
راه مبارزه این نیست که با هم سوشدن با رژیم و به همراه رژیم دربازی های سیاسی شعار مبارزه با رژیم آمریکا ومبارزه با تحریم را سرداد.
بد نیست دراینجا اشاره ای به تحریم بکنیم وآن اینکه این افراد که خود را مخالف رژیم میدانند، میبایست این را درک کرده باشند که خود اینان واساسا" بیشترمردم ایران در تمامی عمراین رژیم زیرسایه تحریم رژیم زندگی کرده اند و میکنند. چراکه دانشگاه، ادارات تمامی موسسات امکانات ومنابع کشوردراختیاررژیم ومزدوران رژیم بوده وهست. به هیم دلیل میباشد که آوارگی، بیکاری،اعتیاد، تن فروشی، بیچارگی وفلاکت دامن بیشترمردم ایران را فرا گرفته. درآمدهای کشور برای سازندگی کشوربه کار گرفته نشده. درآمد کشور برای سرپا نگه داشتن رژیم و اهداف رژیم به کار گرفته شده و میشود. دلارها در لبنان، عراق در فلستین، در افغانستان درپاکستان در دیگر کشورها هزینه شده و میشود نه در ایران. درنتیجه اینان نمی بایست تحریم رژیم و مزدواران را با تحریم مردم ایران اشتباه بگیرند.
البته هیچ گارانتی نیست که این افراد که خود را کمونیست میدانند نیزاگر به قدرت برسند همان کاری را نکنند که این رژیم میکند. چرا که اساسا" این گروها نیز بنا به ماهیت فکری خود کمتر ازدلارهای که رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ایران برای سرپانگه داشتن رژیم
و مزدوران خود درکشور و جهان بکارگرفته سخن گفته و میگویند.
مشکل مردم ایران تحریم نیست. چرا که مردم ایران همیشه زیرسایه تحریم رژیم بوده و هستند. امکانات کشور دراختیار رژیم و مزدوران آن بوده وهست.
مشکل وگرفتاری مردم ایران برنامه های فن آوری اتمی نیست.
مسئله شعارمخالفت با رژیم آمریکا نیست.
مشکل مردم ایران و کشورایران رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی حاکم برایران بوده و هست.
حل مسئله نیزدراین بوده وهست که رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی را میبایست مجبور کرد که به یک انتخابات آزاد( سرنگونی)
تن بدهد. و چنین نخواهد شد اگر ما ایرانیان نخواهم.
بااین انتخابات آزاد(سرنگونی رژیم)میباشد که:
ایران ازویرانی و جنگ رهای خواهد یافت.
مردم ایران به آزادی خواهند رسید.
مردم ایران، کشور ایران ودولت انتخابی مردم ایران خواهند توانست به کار فن آوری اتمی خود ادامه بدهند.
اگرچنین شود. آنزمان گروهای مخالف رژیم به ویژه گروهای که خود را کمونیست؛ سوسیالیست وچپ میدانند.نشان خواهند داد که ازآنچه برسرمردم عراق و کشورعراق رفته ومیرود درس خوبی آموخته اند.
کوروش ایرانی .

Saturday, May 13, 2006

گفتگوی دو دختر جوان ایرانی

گفتگوی دو دختر جوان ایرانی
نسرین وپریسا باهم دوست هستند. آنان روزی یک ساعت با هم نشستی دارند وپیرامون مسائل گوناگون با هم گفتگو میکنند. امروزبا هم به یکی ازاین گفتگوها گوش فرا میدهیم. پریسا دردرون افکارخود فرورفته بود. همزمان چشم به راه آمدن دوستش نسرین بود. به ناگهان نسرین سررسید و بازدن دستهای خود بهم. روی به پریسا کرد وگفت:- روزبردوست نازنینم پریسا شاد باد.می بینم که درون دریای ازتفکرات فرورفته ای. پریسا به ناگها به خود آمده و پاسخ داد:- دورود بردوست نازنینم پریسا. اوادامه داد من دارم به یک چیزی فکرمیکنم که داره همانند خوره مخم را میخوره

نسرین پرسید:- چه جیزی است که اینگونه تورا آزارمیدهد؟ پریسا گفت:- پیش ازاینکه درمورد این مسائل با هم گفتگوکنیم میخواهم ازت یک پرسش بکنم. آیا مردم یک کشور یا انسانهای که دراین دنیا زندگی میکنند. میتوانند نیمی ازآنان لباس سیاه به تن بکنند و نیمی دیگر لباس سفید؟ واگرفردی که تا کنون لباس سفید به تن میکرده بخواهد به جای آن لباس سیاه به تن بکند. نه تنها اجازه این کاررا نداشته باشد. بلکه کاراو یک گونه توهین به آئین ومقدسات نیزباشد؟
نسرین درپاسخ به پرسش پریسا گفت:- دریک کشوریا دردنیای امروزی که ملیتهای گوناگونی زندگی میکنند. هرکدام آداب و سنتهای دارند که میتوانند با نگهداری آنها به آداب و سنن دیگرملیتها نیزاجترام بگدارند. این گونه گونه زیبای را چند برابر میکند واگرفردی ازیک ملیت دیگر بخوا هد لباس ملیت دیگری را به تن بکند. نه تنها توهین به مقدسات نیست بلکه این نشانه بخشی ازآزادی انتخاب میباشد. اگرچنین نباشد؛ نشانه نژاد پرستی و آپارتاید خواهد بود ومبیایست با تمام توان با آن میارزه شود
پریسا باشنید این پاسخ کوتاه. گفت:- اکنون آمدی که به آن چیزی که همچون خوره مخ مرا خورده و میخورد پی ببری. من با تما وجودم گفتهای تورا می پذیرم. اما آن چیزی که مرای آزاد داده و میدهد این عمامه یا دستار سیاه و سفید آخوندها میباشد. آنان با توجه به اینکه هردو آخوند هستند. اما آخوند عمامه یا دستار سفید اجاز استفاده کردن با برسرگذاشتن عمامه یا دستارسیاه را ندارد. اگربا ورنداری بروعماه یا دستارسفید آخوند علی اکبررفسنجانی را با آخوند سیدعلی خامنه ای جابه جا کن
نسرین پس ازاین گفتگوی کوتاه ازبه فکر فرورفتن پریسا آگاهی یافت. او گفت من میخواستم درمورد یک مسئله اجتماعی دیگری با هم گفتگو کنیم. اما هم اکنون که این مسئله تورا آزار داده ومیده. با هم به گفتگو دراین مهم می پردازیم. مسئله ای که نه تنها مخ تو را خورده ومیخورد. بلکه این خوره ای است که سالهای سال مخ میلیونها انسان دیگررا نیزخورده و میخورد. نسرین در ادامه گفت که این مسئله وپرسش تاریخی است. اما با توجه به اینکه یک رخداد تاریخی است. بدلیل همان ریشه نژاد پرستانه. به آن یک رنگ و روی مذهبی و مقدسانه نیز داده اند. تا با یاری گرفتن از احساسات کورکورانه مذهبی ،نادانی و ناآگاهی های مردم. ازآن نهایت بهربرداری را بنمایند. اینان برای جلوگیری و افشانی آن با شورانید مردم فریب خورده و نادان. دست به ایجاد ترس؛ وحشت وکشتارنیززده و میزنند. که مبادا کسی یا کسانی بخواهند دراین مورد سخن گفته یا بگویند. پریسا که همچون میلیونها هم میهنان ایرانی خود؛ تشته دانستن این گونه ابهامات بود.گفت نسرین دوست نازنینم نداستن این مسئله آنچنان آشوبی دردلم افکنده؛ که میخواهم پاسخ آن را درکوتاه ترین زمان بشنوم.

نسرین گفت:- این تشنگی و تمایل به دانستن این مورد را درچهره؛ چشمان زیبا وکنجکاوت می بینم. میدانم که بیان و روشن شدن این مسئله آچنان روند ودگرگونی درتو بوجود خواهد آورد. که اگرمن ساعتها پیرامون آن برایت سخن بگویم. تمامی گفته هایم و تمام زمان برای توهمان یک کلمه و یک ثانیه جلوه خواه کرد. سپس نسرین گفتها ی خود را چینین آغا ز نمود: دوست نازنیم اجازه بده تا گفت هایم را یا چند جمله از کتاب سیاسی اجتماعی ایران جلد دوم نوشته مرتضی راوندی تحت عنوان کوچک کردن ملل غیرعرب شروع کنم. او در صفحه 120 چنین مینوسد: اعراب ملل غیر عرب را بندگان یا به گفته خودشان موامل میگفتند وازدادن کارهای کشوری و مذهبی به آنان خود داری می نمودند. حتی به فرزندان عربی که مادر ایرانی داشتند هیچ کاری نمی دادند. تشیع جنازه موالی را ننگ می شمردند. با موالی در یک صف را ه نمیرفتند. هرگاه درکوی و برزنی عربی با عجمی روبرو میشد. عجم مجبور بود که بار اعرابی را بدون اجر و مزد تا منزل حمل کندواگراعرابی پیاده و او سواره بود ناچاربود ازاسب پیاده شده وعرب را بر اسب خود سوار کند و به مقصد برساند..... پایان سند

این جملات نه تنها ازتاریخ گذشته برای من و توی ایران سخن میگوید. بلکه بیانگر تاریخ ننگین دو رژیم حاج محمد رضاشاه وحاج روح الله موسوی خمینی نیز میباشد. در رژیم گذشته و رژیم کنونی میلیونها زن ومرد بودند وهستند که زمانیکه آخوندی را دیده یا می بینند. ازده قدمی در برار او دولا و راست شده و مشوند واجازه خواسته ومیخواهند که دست نا پاک آخود را بوسه زده و بزنند. اینا اگرآخوندی را بهمراه خانواده می دیدند با می بینند. با اتوموبیل خود او را به منزلش رسانده و میرسانند. اکنون دررژیم کنونی آخوندها با سوارشدن براتومبیل های بنزضد گلوله و برپای دادگاهای ویژه به اصطلاح روحانی دیگر نیازی ندارند که مانند دیگرایرانیان درصف اتوبوس به ایستند. یا دربیدادهای تشریفاتی برپاشده شرکت نمایند وبه اصطلاح محاکمه شوند.با این پیشگفتارکوتا ه میخواهم به بررسی مورد به پردازم. ما میدانیم که در 1500 ستل پیش اعراب به ایران حمله کردند و با آتش کشیدن آٍثارادبی؛ فرهنگی؛ تاریخی و کشتاردست جمعی ایرانیان و با یاری گروهی ایرانیان خود فروخته و جاه طلب؛ درایران به حکومت رسیدند. پس ازاین بورش وحشیانه تعدای از اعراب به مررورزمان درایران ساکن گردیدند. درآن زمان اعراب به دوگونه حکومت دست یافتند. یک گونه حکومت که دردرون سرزمینهای عربی و بوسیله اعراب اداره میشد. یک گونه حکومت درسرزمینهای غیرعربی که بوسیله اعراب و سرسپردگان داخلی کشور اداه میگردید. به همین دلیل پس ازچند سال دو گونه چنگ قدرت دردرون این حکومت ها سرگرفت. یکی چنگ قدرت بین خود قبائل اعراب و دردرون سرزمینها عربی و دیگری جنگ قدرت دردرون سرزمینهای غیرعربی و بین اعراب؛ سردمداران شکشت خورده پیشنین و جنبشهای مردمی
ازآنجائیکه ما میخواهیم دلیل بکار بردن عمامه یا دستار سیاه و سفید بوسیله آخوند ها را بررسی کنیم. درنتیجه ما ازبیان دیگرموارد خود داری کرده و برای شکافتن وروشن نمودن این مشکل به بررسی علل و علتهای این پدیده می پردازیم. هماگونه که اشاره کردم درآن زمان دردرون سرزمینها عربی جنگهای قبیله ای وخانوادگی یرای دردست گرفتن حکومت سخت بالا گرفته بود. بگونه ای که پس ازیک سری جنگ وزود خوردهای داخلی تعدادی ازافراد فبایل شکشت خورد ه به ناچارمجبوربه ترک سرزمین قبیله ای خود شدند وبه سرزمین ایران پناه آوردند. با توجه به اینکه قبلا" مردم ایران براثر کشت و کشتاربوسیله اعراب و بستن مالیتهای سنگین مجبور به پذیرفتن دینی بنام اسلام شده بودند. به همین دلیل این اعراب فراری که به سرزمین ایران پناه آورده بودند از جهت دریافت کمک از مردم نگون بخت ایران چندان مشکلی نداشتند. مردم ایران نیزبرای رهائی آنان ازمرگ پناهشان داده بودند. اما این پناهنده گان عرب؛ این تشنگان قدرت که ازبه قدرت نرسیدن قبیله خود سخت خشمگین بودند ودرمدت زمان حکومت قبیله خود نیزکاری انجام نداده بودند و ازروش حکومت کردن برمردم زندگیشان تامین شده بود. فکرهمه چیزبرسرشان بود جزکارکردن

این میهمانان ناخوانده عرب پس ازمدتی که نزد میزبانان ایرانی خود مانند. آغازبه برنامه ریزی برای میزبانان خود کردند. این میهمانان ناخوانده روی به میزبان خود کرده وگفتند:- آی بندگان شریف و مومن خدا. آی میهمان نوازان. آی مسلمانان ایرانی. شما خود به تنهای توان و درک خوب وبد خود را نداشته و ندارید. شما نمیدانید که چه کار باید بکنید تا به بهشت بروید. شما نمیدانید چه کار باید انجام بدهید تا ازآتش جهنم رهائی یابید. شما نمی دانید که چگونه می توانید آخرت خودتان را دراین دنیا بخرید. شما خیلی چیزها هست که نمی دانید. یه همین دلیل شما نیاز به کمک ما داشته ودارید

مردم سیه بخت ایران. این میزبانان فریب خورده و نادان. که ازدست چپاول وغارتگری حکامان ستم پیشه خود به دامن یک سری ستمگران وحشی وآدمکش دیگری افتاده بودند. ازمیهمانان عرب که در اصل حکامان تازه اشان بودند؛ پرسیدند:- آی میهمانان ناخوانه و گرامی. بما بگوئید که ما چه باید بکنیم؟
دراین جا می خواهم به شعرسعدی اشده بکنم . او در این شعر چنین میگوید
شندیم که شبانی راهانید گوسپندی ازدست گرگی
ولیکن شبانگه کارد برحلقش بماید
که حلق گوسپند ازدرد بنالید
بگفتا که ازدست گرگم درربودی
ندانستم که آخرگرگم توبودی
میهنانان ناخوانده عرت پاسخ دادند:- شما میدانید که اگر ما بخواهیم به بد وخوب شما فکربکنیم وسبب رهائی شما از مشکلات وگرفتاریها این دنیا وآن دنیا گردیم. این یک کاری است که بسیارزمان وکارمی برد. به همین دلیل ما دیگر زمانی برای انجام کاری برا یمان نخواهد ماند. درنتیجه شما می بایست ضمن اینکه کار میکنید یک پنجم درآمد خود را که ما به آن خمس میگویم به همراه دیگر صدقات؛ رفع بلا؛ زکات و سهم به اصطلاح امام وغیره را تهیه کرده و ما بفرستید. تا هم خداوندبه شمابرکت بدهد هم اینکه این ها سبب خیرو سلامتتان گردد. شما با این کارهایتان بهشت رفتن را برای خود خریده وتضمین میکنید وشاید که بتوانید با دعا ها و راهنمائیهای ما نیزازآتش حهنم رهائی بابید

این میهامان نوازان ایران که نادانی و بی خردی تاروپودشان را درنوردیده بود. یک زندگی آرام و آسوده بخش از آرزوهای دست نیافتنی آنان بود و می دیدند که با بودن حکامان ستمگرایرانی. امکان دست یابی به یک زندگی آرام بخش برایشان نا ممکن بود. به ناچار این زندگی همراه با آسایش را دردنیای خیالی ساخته و پرداخته میزبانان نا خوانده عرب خود می جستند. به همین دلیل دربست خود را دراختیاراین میهمانان ناخوانده گذاشتند. این میزبانان گول خورده ایرانی روی به میهمانان ناخوانده عرب خود کرده وگفتند:-قربان اجداد شریفتان گردیم. اجازه همگی ما در دست شماست. ما نه تنها همه کارکرد خود را دراختیار شما میگذاریم. بلکه جان؛ مال وزن وبچه؛ همه وهمه چیزما دراختیارشماست

این میهمانا ن ناخوانده عرب پس ازاینکه با این برنامه مشکل مالی خود را حل کردند. با فکری آسوده نشستند و شروع به گسترش دادن روشهای فکری خود نمودند. آنان هرروز یک نسخه تازهای برای بیشتربه اسارت کشیدن میزبانان ایرانی خودازآسنین بیرون کشیدند. آنان برای همه چیزاین میزبانان نادان نسخه نوشتند. برای نمونه: چه باید بخورند. چه باید نخورند. چه باید به پوشند. چه باید نپوشند. چگونه باید راه بروند. کجا بروند. کجا نروند. چگونه بخوابند. چگونه فکربکنند. چه کتابی را بخوانند و مقدسش بدانند. چه کتابهای را نخوانند و به سورانند. چه آدمهای بیسواد؛ سیه دل وجلادی را ینام اسانهای به اصطلاح خیرخواه وآزادیخواه به پرستند. چه اسامی برای فرزندان خود انتخاب نمایند و اینکه ازدواج هر پسر و دختری بدون نظارت آنان رسمیت نخواه داشت وهزاران نسخه دیگر.دریک کلام هرفردی ایران از گهواره تا گور میبایست تحت نظارت آنان باشد
پس ازگذشته زمان کوتاهی. خبراین برنامه میهمانان ناخوانده عرب به سراسرسرزمین ایران رسید. مفتخواران و سورچران داخلی که همیشه و درهر دستگاه حاکمه ای با خود فروشی خود را به حکامان زمان نزدیک کرده و میکنند. یه سوی مهیمانان ناخوانده عرب سرازیرگردیدند. آنان پس ازعرض ادب وادائی احترام روی به میهمان ناخوانده عرب این اربابان زمانشان کرده و چنین گفتند: - قربان قدم های مبارکتان گردیم. ما غلامان حلقه بگوش شما. حاضر هستیم هر آنچه شما میخواهید برایتان دراین کشوروبا این مردم انجام دهیم. برنام مورد نظرشما را پا به پای شما دراین کشور پیاده کنیم . اجاره میخواهیم که به جمع شما به پیوندیم وبا یاری یکدیگردراجرا و پیاده کردن برنامه هایتان شما را یاری داده و خود نیزاز کمک های گرانبهایتان بهرمندگردیم

میهمانا ناخوانده عرب با شنیدن این پیشنهاد سخت به فکرفرورفتند. که چه باید بکنند. آنان دراولین برخورد پاسخی به مفتخواران ندادند. با هم به تبادل نظر پرداختند تا چاره اندیشی کنند. آنا ن میدانستند که ازیک سوی برای گسترش افکار پوسیده و مردم فریب خود نیاز به این مفتخواران دارند. ازسوی دیگرمیدیدند که این مفتخواران از قبیله عربها نیستند. آنان که خود را آقا بالا سرمرد م می دیدند و این ر ا یکی ازویژگیهای قبیله خود میدانستند. (به همین دلیل کلمه ای عربی بنام سید را یه شکل یک پیشوند به نام خود اضافه کرده اند. برگردان این کلمه به ایرانی میشود؛ رئیس؛ سرور وآقا. امروز میلیونها ایرانی فریب خورده ؛ بی فرهنگ و ازدرون تهی شده این کلمه عربی را کورکورانه استفاده کرده و میکند.بدون اینکه بداند که چه میگوید). این میهمانان ناخوانده به این نتیجه رسیدند که پیشنهاد مفتخواران را با یک شرط به پذیرند. آنان شرط خود را چنین بیان کردند:- چون ما متعلق به یکی ازقبائل عرب هستیم و برای حکومت کردن ازهمه دیگرانسانها شایستگی بیشتری داشته وداریم. به همین دلیل پارچه سیاه برسرخود می بندیم. این نشانه برتربودن ما و خاندان ماست. لذا شما مفتخواران که حلقه بگوشی خودرا به ما اعلام کرده اید وآماده هستید که پا به پای ما. ما را در اجرای برنامه هایمان یاری دهید. اجازه ندارید همچون ما از پارچه سیاه استفاده نمائید. شما میبایست به جای پارچه سیاه. پارچه سفید به سرخود به بندید. آغاز بکار بردن عمامه یا دستارسیاه و سفید از این پیوند شوم؛ ضد انسانی؛ به ویژه ضد ایرانی شروع گردید. اینان آنچنان بدبختی وفلاکتی بر سر این مردم واین کشورآوردند که دیگرهیچ فردی در این کشوریارای گفتن سخنی را نیافت. مگر اینکه آفای و اربابی این دو انگل اجتماع را پذیرفت

اینان تا جای کار را پیش برده ومی بردند که هردوسوار برپشت هرایرانی وافسارزدن برآنان. همه آنان را به سوی مرزهای سرزمینهای عربی کشانیده و میکشند. تا با کشته دادن آنان و به ویرانی کشیدن ایران به فکرواهی خود انتقام خون چندتن ازاجداد خود را که در1500 سال پیش برسرجنگ قدرت کشته شده اند. ازمیلیونها انسانهای بیگناه دیگر(عربها ) بگیرند؛ که فکر میکنند فرزندان افرادی هستند که چند تن از اجداد آنان را کشته اند

این انگلان اجتماع. این خفاشان سیاه و لاشخواران سفید. با تبلیغات پوچ خود آنچنان نادانی وابلهی برای ایرانیان آفرید ه اند؛ که هرگونه فکر کردن و اندیشیدن را از آنان گرفته و آنان را به یک مهره یا ماشین وبی اصل و نسب تبدیلشلن کرده اند. تا جائیکه مادرایرانی؛ میرود پیش آخوند ومیگوید:- این پسر من همانند شما آخوند ها فکر نمیکند. آخوندها نیزبا یاری این مادرفریب خورده ایرانی ویاری تنی چند ازفرزندان گول خورده ایرانی که تحت عناوین پاسداروبسیجی وغیره به مزدوری گرفته اند. این فرزند ایران زمین را در منزلش دستگیر میکنند ودربیدادگاهای رژیم تیربارانش میکنند. سپس برای تشویق این مادر فریب خورده. اجاه میدهند که او به پابوس جلاد بزرگی نام آخوند خمینی برود.
هم اکنون مردم آنچنان دردنیای فراموشی به سربرده و میبرند. که اگرازآنان به پرسی اجدادتان کیست.آنان به جای اجداد خود اجداد میهمانان ناخوانده عرب خود را نام میبرند. اگر کسی هم بخواهد که آنان را درجریان اشتباهاتشان قرار دهد. براثرهمانا تبلبغات این میهمانا ن نا خوانده. نه تنها حاضر به پذیرفتن اشتبا هات خود نیستند. بلکه برای دفاع از این یاوه ها ی که به خورد آنان داده شده. دست به کشت و کشتار انسان های دیگر نیززده و میزنند
بی هویتی این مردم فریب خورده همانند این می باشد که روسها بیایند درون ایران وپس ازچند سال. اگرازیک ایرانی به پرسی اجدات کیست. شروع کند به نام بردن اسامی روسی. یا اینکه امریکائیها وانگلیسیها بیاند دون ایران و پس ازچند سال اگرکسی از ایرانیان به پرسد که اجدادتان کیست. شروع کند به نام بردن اسامی امریکائی یا انگلیسی . اگرکسی هم ایرادی به اشتباهاتشان بگیرد. بنا به دستور شوریها؛ امریکائیها و انگلیسیها دست به کشت و کشتار انسان ها بزند.
این کار و بی هویتی که امروز گریبانگیر ما ایرانیان شده همانند این می ماند که من ازشهردیگری بیایم درون شهر دیگری. پس از مدتی اگر کسی از ساکنان این شهر به پرسد که پدر؛مادر و آبا اجدادت کیست. همگی ساکنان این شهر نام پدر و مادر مرا نام به برند و همزمان به این به اندیشند که پدر؛مادرو آبا اجداد شان همگی اوباش و قاتل بوده اند. و پدر و مارد من افرادی درستکارو ارزشمندی بوده و هستند
یک نگاه کوتاهی به همین سالنامه که ازآن بنام سالنامه ایرانی نام برده میشود به اندازید.اگربخواهید شاید بفهمید که چه اسا می؛ چه رخدادها؛ چه تاریخ تولدها وچه تاریخ وفاتها ی درآن تحت تاریخ ایران به خورد این ملت داده شده ومیشود

ما یک تعدای افراید داریم که سنگ امریکا را به سینه میزنند. زمانی که گفتگوازامریکا میشود. این افراد ازخود امریکائیها بیشترازامریکا دفاع میکنند. یک تعدادی افراد هستند که سنگ روسیه را به سینه میزند. اما هیچ کدام ازاین افراد روزی پنج باررو به کاخ سفید یا کاخ کرملین سربه زمین نمیگذارند
چون ما برای روش نمودن این لکه ننگ و مشکل تاریخی که نه تنها گریبانگیر مردم ایران شده. بلکه آتش آن دامنگیر ملتها ی دیگرهمچون ترک؛افغان؛کرد؛ بلوچ؛ ترکمن؛ بخیتاری؛ پاکستانی؛هندی؛بنگلادشی؛افریقائی؛ اروپائی؛ امریکائی وازهمه مهمترخود اعراب راگرفته؛ گفتگو از ایرانی وعرب کردیم. این ابهام ایجاد نشود که ما تفاوت بین ایرانیان و اعراب میگذاریم. آنچه مسلم است اینکه خود ملتهای عرب نیزدرآتش این فرهنگ نژاد پرستانه یک قبیله که خود و خاندان خود راشایسته تروبرترازدیگرانسانها میدانند.سوخته ومیسوزد. درنتیجه این وظیفه و کارهمه ما انسانها میباشد که یا یاری گرفتن ازدانش و آگاهی. ابتدا به شناخت وهویت خود به پردازیم و سپس دوشادوش یکدیگر همه با هم. فارس؛ عرب؛ ترک؛ کرد؛ افغانی؛پاکستانی؛ هندی؛ ینگلادیشی؛ افریقائی؛ اروپائی و امریکائی برعلیه این فرهنگ نژاد پرستانه به پا برخیزیم. تا بشترازاین اجازه ندهیم امپریالیست ومرتجعین با نفاق افکندن بین ملیتهای گوناگون و اشاعه چنین فرهنگی بخواهند وبتوانند بیشر از این خودوحکومتشان رابر مردم تحمیل نمایند

ما یک چیز مشترک دارم و آن اینکه همه ما انسان هستیم ومیبایست برای دست یابی به ارزشها خوب انسانی و دمکراسی کوشش نمائیم
زمانیکه سخنان نسرین به این بخش رسید. آنچنان خشمی برپریسا دست داده بود که به ناگهان از جا برخواست و فریاد سرداد:- دوست نازنیم. خشم تمامی سراپای مرا فرا گرفته. دارم درآتش این نادانی و ناآگاهی خود ودیگر انسانها به ویژه هم میهنان ایرانی خود میسوزم. با این گفته به بحش بزرگی ازحقایق تلخی که برسراین مردم رفته ومیرودآگاه شد.میترسم از بیان بیشتر حقایق دیگر کنترول خود را ازدست بدهم
نسرین روی به دوست خود پریسا کرد و گفت:- این خشم را کاملا" درون تمامی وجودت حس میکنم. به همین دلیل گفتگوی خود را دراین مورد در اینجا پایان میدهیم. اما ادامه آنرا دریک زمان دیگر با هم پی میگیریم
کوروش ایرانی

Monday, May 01, 2006

پرسش یک خواننده

پرسش یک خواننده
سلام. اول اينکه از طريق يکي از دوستان با اين وبلاگ شما آشنا شدم. دو مطلب آخري را به طور کامل و ساير مطالب را به طور موضوعي خواندم. من هر کسي با هر ديدگاهي که هستم،‌به افکار و عقايد شما احترام مي گذارم؛‌اما در اينجا چند سئوال از خود دارم. ـ شما از اديان مختلفي که در اين کره خاکي در ميان مردمان جهان وجود دارد ، سخن به ميان آورده و همه را به هيچ انگاشته ايد. خدا، پيامبر، قرآن،‌ اسلام، ‌مسيحيت و ... . نمي دانم در چه جامعه اي بزرگ شده ا يد، در کدامين خانواده. اما مي خواهم بدانم که آيا خانواده شما هم چنين ديدگاهي دارند؟‌ چگونه شد که به اين افکار و ديدگاه نسبت به جهان پيرامون خود دست يافتيد.؟ شما به ارواح اعتقاد داريد؟ آيا مسائلي که خارج از زندگي ماها و فراانساني رخ مي دهد، اعتقاد داريد و اگر داريد ،‌ چه ديدگاهي و عقيده اي نسبت به آن داريد.؟ به نظر اين سئوالات در ابتدا کافي باشد و شما نيز با پاسخ خود در وبلاگتان ، بتوانيد به بيان افکار و انديشه هايتان با توجه به ديدگاه ساير افراد با ديدگاه و عقايد مختلف و حتي مخالف، پاسخ دهيد.؟(سوالات زيادي دارم که در پيامهاي بعدي از شما خواهم پرسيد)
پاسخ
با دورود بر شما هم میهن گرامی . من در اینچا کوشش میکنم که به پرسشهای شما پاسخ بگویم. کوشش من این بوده و هست که با پژوهش و کاوشگری به بررسی مسائل گوناگون اجتماعی، سیاسی، دینی، فرهنگی و.... پرداخته و با این کار خود دست به روشنگری زده باشم یا بهتر بگویم انداختن نور و روشنای برتاریکی ها برای دیدن بهتر و سپس درک و داوری. به همین لیل داوری ازآن خواننده میباشد. اکنون اگرداوری شما ازاین کندوکاوها، بررسیها و پژوهش ها این است که از آنان به هیچ انگاشتن نام ببرید این داوری شماست. اما من کوشش کرده ام که هرگزچیزی را آنهم کورکورانه ازدیگران یا خانواده خود به شکل کورکورانه نگرفته وپیروی نکنم

من درجامعه با بهتربگوی درکشورایران بزرگ شده ام. دریک خانواده همانند میلبون ها خانوداه ایرانی دیگر که آخوند برای همه چیزوهمه کارآنان نه تنها نسخه نوشته. بلکه با تهدید وترساندن آنان اجرای بدون چون و چرای این کارهای را نیزازآنان خواسته و میخواهند. درنتیجه آنان نه تنها بدلیل ترس ودلهر، کورکورانه ازاین نسخه ها پبروی کرده ومیکنند بلکه برنامه ریزی آخوند سبب آن شده که اینان توان درک درست خوب وبد خود را نیز نداشته باشند. اما من هرگز نپذیرفتم همان کاری را انجام بدهم که دیگران یا خانوده من کورکورانه انجام داده و میدهند. بلکه به بررسی ژرف مسائل آن پرداخته ام
نه هم میهن گرامی. خانواده من دیدگاه مرا نداشته و ندارد. اساسا" دیدگاه من چه کاری دارد به دیدگاه خانواده من! خانواده تشکیل شده ازچند فرد و هرفرد دیدگاه خود را دارد البته اگرآن فرد دست به پژوهش وبرسی زده باشد وپس از آن بتواند آزادانه انتخاب نماید. اما اگرروش و کارپیروی کورکورانه را گزیده باشد یا بهتر بگویم به ارث برده باشد آن زمان شاید همگی دیدگاه یک سانی داشته باشند

همانگونه که بدان اشاره کردم. من ابتدا نخواستم پیروی کورکوران بکنم. همه چیزرا به ارث ببرم. بلکه دست به بررسی ، پژوهش و کاوشگری زدم. تا آزادی انتخاب داشته باشم. من اگر بخواهم خدای آفریده این شیادان را به پذیرم میبایست به همین دلیل شیطان آفریده آنان را نیز به پذیریم
من به ارواح و چیزی که شما ازآن بنام فراانسانی نام می برید اعتقاد ندارم. من به انسان وطبیعت ایمان دارم ومیدانم که انسان با الهام گرفتن ازطبیعت وبرخورداری ازخرد، دانش و تجربیات خود دست به دگرگونی طبیعت میزند. طبیعت دگرگون شده روی انسان اثرگذاشته و میگذارد و انسانی که تحت تاثیر طبیعت قرارگرفته، درطبیعت دگرگونی ایجاد کرده و میکند و این روند ادامه داشته وادامه خواهد داشت

درپایان می خواهم به دونکته اشاره نمایم
یک : تفاوت کسی یا کسانی که درودکانی بنام خدا آفریده اند و کسانی که به خدا اعتقاد دارند دراین است که آنانی که درودکان بنام خدا وشیطان را آفریده اند. اساسا" به خدا وشیطان آفریده شان عتقاد نداشته و ندارند و تنها به بهربردای از این درو دکان خود پرداخته و می پردازند. اما کسانی که به آنان تحمیل شده که خدای وشیطانی هست این است که اینان به این خدا ؛ شیطان وخدایان اعتقاد داشته و دارند و دچار گرفتاری پیروی کورکورانه بوده وهستند و خود را مذهبی نامیده ومینامند
دو: اساسا" تفاوت یک انسان پژوهشگر، کنجکاو، کاوشگر، آزاد اندیش و آزادیخواه با یک فردی که خود را مذهبی می داند دراین است که: فرد پژوهشگر، کنجکاو، کاوشگر، آزاد اندیش و آزادیخواه با تمام توان ازخرد ودانش خود سود جسته و می جوید تا به بررسی شناخته شده ها به پردازد وهمزمان به کشف ناشناختها دست یابد. اما یک فرد مذهبی ازبخش بزرگی ازدانش وخرد و اندیشه خود دست برداشته ومیدارد تا درپناه آنچه اوازآنان بنام دین وخدا نام برده ومی برد به راحت طلبی خود ادامه داده وبدهد وهرآنچه را درپیرامون آن رخ داده یا میدهد. پدید آمده یامی آید. به خدا نسبت داده وبدهد وخود را ازکاراندیشدن آسوده کرده و بکند، که این خواست خدا بوده و هست که اینگونه شد با میشود
کوروش ایرانی

Friday, March 03, 2006

رژیم جمهوری اسلامی و گروهای مخالف رژیم همگی از یک کوزه آب می نوشند

رژیم جمهوری اسلامی و گروهای مخالف رژیم همگی از یک کوزه یا چشمه آب می نوشند

سانسور
مسائل ومواردی که دراین وبلاگ بررسی شده . نه تنها خوش آیند رژیم جمهوری اسلامی نبوده ونیست. بلکه مخالفان این رژیم که ادعا کرده و میکنند که با رژیم درمبارزه بوده وهستند ازچپ گرفته تا راست و میانه رو، همگی با نوشته های این وبلاگ مشکل دارند. درد بزرگی که این گروهای مخالف بدان گرفتار بوده و هستند. این است که بیشترآنان ادعا کرده ومیکنند که برای آزادی، دمکراسی و رفاه اجتماعی میارزه کرده ومی نمایند. اما همگی اینان همانند رژیم جمهوری اسلامی ازروشهای ترور فیزیکی پشتیبانی کرده ومیکنند. در کارهای خود نیزدست به کارسانسورومسائلی زده و میزنند که هیچگونه همخوانی با دمکراسی و آزادی بیان و اندیشه نداشته و ندارد

ترورفیزیکی یا آدمکشی
زمانیکه کومونیستها و هواداران آنان نبوسیله مزدوران آدمکش رژیم جمهوری اسلامی تیرباران شده ومیشوند. سلطنت طلب ها، ملی مذهبی ها، توده ه ای ها و مذهبی ها نه تنها به این آدمکشی ها هیچگونه واکنش نشان نداده ونمیدهند. بلکه برای این آدمکشی ها دست نیززده ومیزنند و خرسند ازاینکه کمونیست ها وهوادارانشان کشته شده ومیشوند
زمانیکه سلطنت طلب ها وملی مذهبی ها و مجاهدان بدست مزدواران رژیم تیرباران شده ومیشوند. کمونیست ها و توده ای ها نیزنه تنها هیچگونه واکنشی ازخود نشان نداده ونمی دهند. بلکه برای این آدمکشی ها دست زده ومیزنند وشادمان بوده وهستند که سلطنت طلبها ، ملی مذهبی ها ومجاهدان با تفکراسلامی کشته شده ومیشوند

آزادی بیان و اندیشه
سرکردگان آدمخواررژیم جمهوری اسلامی نیزادعا کرده ومیکنند که برای رهای انسانها مبارزه کرده و می نمایند. همزمان که تمای آزادی های فردی و اجتماعی را ازمردم گرفته ومیگیرند و به چپاول کشوروکشتارمخالفان خود ادامه داده و میدهند. گروهای مخالف رژیم نیزگفتگوازدمکراسی، حکومت مردمی، برابری، آزادی بیان واندیشه کرده ومیکنند. اما همزمان درکارهای خود نشان داده و میدهند که به هیچک یک ازاین های که میگویند پایبند نبوده ونیستند. نوشته های این وبلاگ نیزنه تنها بوسیله این گروه سانسورشده ومیشود. بلکه اینان شهامت این را هم ندارند که این سانسور خود را با مردم درمیان بگذارند

درک و بیان واقعیت
این گروهای مخالف رژیم و سرکردگان سرکوبگر رژیم نمی توانند یا بهتربگویم نمی خواهند واقعیت را آنگونه که هست دریابند وببینند. بلکه واقعیت را آنگونه که خود خواسته ومیخواهند درک کرده ومی بینند. به همین دلیل بوده وهست که تا کنون یک تشکیلات دمکراتیک و مردمی برای رهای مردم ایران و کشورایران شکل نگرفته
تا زمانیکه این گروها با این روشهای فکری و کاری خود به همراه سرکردگان رژیم دریک کوزه یا چشمه آب نوشیده ومی نوشند. هرگزکشور ایران و مردم ایران ازآزادی ، دمکراسی ویک رفاه احتماعی بهره مند نخواهد شد
کوروش ایرانی

Saturday, February 18, 2006

آخوند، اسلام، روشنفکران، مردم، سیاستمداران، سیاسیون، شاعران و نویسندگان

آخوند، اسلام، روشنفکران،مردم، سیاستمداران، سیاسیون، شاعران ونویسندگان

ما دراین جا میخواهیم با چند تا پرسش به بررسی چند نکته به پردازیم
آخوند کیست؟
ترفندها وسیاست های که آخوند تا کنون به کار برده و میبرد چیست؟
برخورد کسانی که خود را روشنفکر، سیاسی، نویسنده، شاعرو ایرانی یا مسلمان ایرانی میدانند با آخوند و ترفندهای او چگونه بوده وهست؟ آیا اساسا" این افراد ترفند های آخوند را شناخته اند؟

ما میتوانیم دراینجا هزاران پرسش داشته باشیم وبه همه آناها نیزپاسخ بگویم. ما میتوانیم دراینجا به بررسی مسائل تاریخی، مذهبی، اجتماعی، سیاسی، مالی وهزاران مسائل دیگر به پردازیم. اما ما این کار را نمیکنیم. چرا که روشها، ترفند ها و سیاست های که آخوند به کار برده و میبرد بسیارروشن و ساده میباشد. اما آن کسانی که خود را روشنفکر، نویسنده و دانشمند میدانند وشوربختانه نام های همانند دکتر، مهندس، استاد، پروفسوررا نیزبا خود یدک کشیده ومیکشند آنچنان درگرداب نفهمی و کودنی فرورفته اند. که تا این زمان که این نوشته را مینویسم. نه توانسته اند این گرفتاری خود را درک بکنند. نه توان شناخت آخوند ودرک ترفند ها آنان را داشته اند
شوربختانه این گرفتاری درکشورایران دریک پهنه بسیاد گسترده گریبانگیرتمامی نیروهای سیاسی فرهنگی، اجتماعی و غیره شده. شاید بگوید که این فرد داره پرت وپلا میگوید و مسائل را یا خیلی بزرگ کرده یا اینکه به این همه دانشمندان و سیاستمداران ما داره توهین میکند! اما باید بگویم که اینگونه نیست. به همین دلیل برای اینکه این مورد را روشن کنم. من چندان راه دوری نمی روم. من هیچ نیازی نمی بینم که به بررسی مسائل تاریخی ، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و
همانند آنها به پردازم. من با آوردن چند نمونه این موارد را بسیار ساده برای همگان روشن خواهم کرد

یک : آخوند با درودکانی بنام مقدس ، مقدسگرای و مداحی توانسته تاریخ را آنگونه که خودش خواسته ومیخواهد به مردم و دیگران دیکته کرده و بکند واین کارخود را ادامه داده وبدهد
دو: آخوند توانسته هرآن چرا که خود کرده و میکند به دیگران نسبت بدهد وهرآنچه را که دیگران کرده و میکنند به خود نسبت بدهد
سه: آخوند توانسته زیرسایه پذیرفتن ملیت ها؛ نژاد ها و قومیت های گوناگون تفکرخود را برآنان دیکته کرده و بنماید و به میارزه با هرگونه تفکردیگربپا خیزد وآن تفکرات و اندیشه ها وفرهنگ هارا را ازبیخ وبن بزند. بلکه پیروان آنان را نیزکشته وبکشد
چهار:.آخوند با این ترفند های خود. توانسته افکارتمامیت خواهی خود را برجوامع گوناگون تحمیل کرده وبکند، وهر گونه خیزشی که بیرون ازچهارچوب عبا، ردا ونعلین اوبوده وهست را نابود کرده و بکند
پنج: تنها راهی را که آخوند که برای دیگران بازگذاشته. اینکه اگرکسی یا کسانی بخواهند سخنی بگویند. اگرکسی یا کسانی بخواهند کاری را بکنند. میبایست همه اینها زیرعبا وردای اوانجام گیرد. به همین دلیل به هیچ تشکیلات و سازمان اجازه کار نداده ونمی دهد و برای نابودی آنان دست به کشتار همگانی زده و میزند
شش: آخوند با سرکیسه کردن مردم دریک پهنه بسیار گسترده. نه تنها گرفتاریهای مالی خود را ازمیان برده . بلکه برای بهربرداریهای سیاسی، دست به کارهای خدماتی و رفاهی نیززده ومیزند واجازه هیچگونه کارخدماتی و رفاهی که در بیرون از اختیارات او بوده و هست را یه هیچ فرد ، گروه یا سازمانی نداده ونمیدهد. من به همین شش مورداکتفا میکنم وکوشش میکنم برای هرمورد یک یا چند نمونه بیآورم

تاریخ و فرهنگ مقدسگرای و مداحی: بیشتر ایرانیان میدانند که آخوند به اشتباه دینی بنام اسلام رابنام دین رهای بخش. خدای بنام الله را بنام خدای بخشنده ومهربان وهمزبان آدمکش وویرانگر. وافرادعربی را بنام محمد را فرستاده الله و تفکرات پوسیده خود را بنام قرآن و قوانین آئین خدا. علی، حسین ، حسن، فاطمه، زینب، رضا ومهدی را بنام انسانهای مبارز وعدالتخواه به خورد این مردم داده وبدهد. تا جائیکه این بت ها وبتکده های به یکی ازمراکز قدوسی مردم گول خورده ومداحگر تبدیل شده اند.آخوند امروز تا جای پیش رفته که ازرژیم آدمکش حاکم برایران و مردم ایران نیزبنام رژیم مقدس جمهوری اسلامی نام برده و می برد
آخوند تا آنجا دراین کارخود پیش رفته که یزید، عمر، ابوبکر و دیگراعراب را که همگی ازبستگان واقوام نزدیک این افراد نامبرده بود اند را خارجی به این مردم به شناساند. بگونه ای که حتی درپارچه های که در پرده زنی های خود ازآن برای فریب بیشتر مردم بکار میبردند ومی برند چهریزد و موهای او بگونه ای نشان بدهند که هرکس بدان نگاه میکرد یا میکند فکر میکرد ومیکند که او یک اروپای است. این کار آخوند تا آن جا پیش رفته که به این مردم میگفت و میگوید که سگ با مادریزد نزدیکی کرد ویزدی تخم سگ میباشد! و این اراجیف را این مردم با فرهنگ و دانشمندان آن نیز پذیرفته اند

کارهای که خود میکند به دیگران نسبت بدهد: بیشترایرانیان شنیدن ودرتلویزیون های خود دیدند که آخوند وآخوند زاده و آخوند تربیت شده ها درتلویزیون رژیم نمایان شدند و گفتند که کسانی که در ایران تشکیلات و سازمانده ای دارند. اگر کسی بخواهد ازتشکیلات و سازمان آنان بیرون برود. این افراد آنان را میکشند! شوربختانه بیشتراین مردم ودانشمندان آنان نیز این یاوه گوی ها را پذیرفتند. وامروز می شنوند و می بینند که آخوند هنوزازاین یاوه گوی های خود استقاده میکند. این مردم هرگزبه این نه اندیشیده و نمی اندیشند و فکر نکرده و نمیکنند که این خود آخوند میباشد که حق انتخاب را ازهمه گرفته و میگیرد وکسانی که بخواهند دست به انتخاب بزنند. یعنی دین تحمیلی بنام اسلام را ترک نمایند را کشته و میکشد. و اساسا" این بخشی ازقوانین آن اسلامی است که این آقایان خود رامالک آن دانسته و میدانند
اگر کسی یا کسانی اسلام بیاورند.این کاریک خیرمهم برای این آدمکشان بوده وهست . اما اگرکسی یا کسانی بخواهند مذهب دیگررا انتخاب نمایند. نه تنها این یک کارخبرنبوده و نیست و نخواهد بود .بلکه این افراد به دستوراین آدمکشان کشته شده و میشوند و خواهند شد
گونه گونی نژادها: امروزمیبایست بربیشترایرانیان روشن باشد که آخوند برده و نوکرازهمه نژاد ها را پذیرفته ومی پذیرد. تنها چیزی که نه پذیرفته ونمی پذیرد گونه گونی اندیشه ها بوده و هست. آخوند این بردگان ونوکران تربیت شده درمکتب خود را نیزبه سوی یکی ازبتکده های خود درعربستان سعودی سرازیرکرده ومیکند و درآنجا به آنان فرهنگ سنگسارنیزآموزش داده ومیدهد

کار درجهارچوب عبا، ردا و نعلین: گروه های که دربالا ازآنان نام برده شد. همچنین مردم ایران میبایست بدانند که آخوند تمامیت خواه بوده وهست. آخوندضمن اینکه برای خود تشکیلات و سازماندهی برپا کرده به ایجاد مراکزنیزبرای تربیت نیروهای مورد نیازخود دست زده و میزند. همزمان هیچگونه تشکیلات و سازمانی را بیرون ازچهارچوب فکری خود نه پذیرفته و نمی پذیرد. برای نمونه امید وارم که این گروه ها و مردم ایران این را دراین مدت زمان 26 سال رژیم جمهوری اسلامی درایران متوجه شده باشند که چگونه آخوند تمامی نیروهای مخالف خود راکشت و میکشد واجازه هیچگونه کاری را به آنان نداد ونمی دهد. حتی فردی بنام داریوش فروهر وخانم اورا نیز نتوانست تحمل نماید. من امید وارم که دست کم مردم کشته شدن این زن و مرد به وسیله آدمکشان رژیم که هرکدام با ضربات بیش ازصد ضربه چاقو و دشنه دردرون خانه خود کشته شدند رافراموش نکرده باشند و نکنند.کشتارگروهی زندانیان را فراموش نکرده باشند و نکنند. کشتار نویسندگان و روزنامه نگاران را فراموش نکرده باشند و نکنند. ترورمخالفان را فراموش نکرده باشند و نکنند. کشتاردانشجویان را فراموش نکرده باشند و نکنند. سنگسارودست بریدن وچشم درآوردن و بدارآویختن را فراموش نکرده باشند و نکنند، تهمت جاسوس بودن، تهمت داشتن روابط جنسی تا انحرافات جنسی، تهمت معتاد بودن و نوشیدن مشروب ویا خرید و فروش مواد مخدرو مشروب و دایرکردن مراکزبرای مواد مخدر، مشروب و عیاشی هزاران وهزاران تهمت و کشتاردیگربرا فراموش نکرده ونکنند. امرزوافرادی که گفتگوازکارسیاسی درچهارچوب این رژیم میکنند. میبایست بدانند که این آقایان و خانمها هنوزدردریای کودنی خود فرورفته اند وآخوند وسیاست های او را نشناخته اند

تنها راهی که آخوند برای دیگران بازگذاشته اینکه همه میبایست درزیرعبا و تشکلات فکری او کار بکنند: آخونداین کارخود را با خود فروخته ایرانی بنام روزبه که آخوند ازآن بنام سلمان فارس نام برده و میرد آغازکرداه وامرزو ازبرکت این کارخودفروختگی. 90 درصد این مردمی که دراین کشور یا دیگر کشورها زندگی کرده ومیکنند پا درجای پای این ایرانی خود فروخته بنام سلمان فارس گذاشته اند. بدون آنکه بدان آگاه باشند
شوربختانه این کارخود فروشی هنوزادامه دارد. برای نمونه به آموزگارخود فروخته ای بنام رجای نگاه بکنید که دست بوس آخوند آدمکشی بنام خمینی بود ودراین رژیم به درجه رئیس جمهوری نیزرسید. امروزرژیم ازاوبنام شهید نیزیاد میکند ومراکزگوناگونی بنام اونامگذاری نیزکرده. به خودفروخته دیگری نگاه کنید بنام احمدی نژاد که افساربردگی و دریوزگی آخوند آدمکش دیگری بنام خامنه ای را بگردن دارد و بنام رئیس جمهور نیزبراین کشور و مردم حکومت میکند. نگاهی دیگری به خودفروخته دیگری بنام های بازرگان و بنی صدر به اندازید که ازبرکت این خود فروختگی درسایه عبا و ردا و تفکر آخوندی به ریاست نخست وزیری و رئیس جمهوری نیزرسیدند. اما زمانی که خواستند تنها استقلال کاری نه فکری خود را نگهدارند کارشان به کجا کشید.
سرکیسه کردن مردم و دست زدن به کارخدماتی و رفاهی برای بهربرداریهای سیاسی وجلوگیری دیگرافراد ، گروه یا سازمانها ازکار خدماتی که بیرون از اختیارات آخوند باشد: بیشترشما بدون شک میدانید که حوزه های فتنیه برپا شده، حسینه ها وفاطمیه ها کارهای امدادی بنام های امام رضا ، زینب،خدیجه، علی، حسین، محمد، مهدی ودیگر تشکیلات مذهبی و انگلی دیگررا به نامهای گوناگون درسراسرکشوربرپا کرده تا ازاین راه به بهربرداریهای سیاسی خود دست یابد. فراموش نکنید که آخوندی بنام خمینی که خود درعراق دررفاه کامل زندگی میکرد. کاری کرده بود که بیشتربازاریها که با غارت مردم به سرمایه های باد آورده ای دست یافته بودند ومردم فریب خورده ومذهبی که درایران یا درکشورهای عربی خلیج فارس همانند کویت کارمیکردندخمس و ذکات ودیگرکمکهای خود را با خود برداشته و به عراق می رفتند تا این پول ها را دراختیار این آخوند آدمکش بگذارند تا اوبا این پولهای باد آورده زندگی مرفه خود وهزاران آخوند مفتخواررا فراهم کرده و با بخشی ازآن نیربه کار خدماتی ورفاهی دست زده و ازآن نهایت بهربرداری سیاسی را بکند. امروزهم می بینیم که میلیون ها ایرانی برون مرزی پولهای خودرا به شکل دلار به سوی رژیم جمهوری اسلامی جنایت کارسرازیرکرده اند تا دردرون این رژیم دست به کاربازرگانی بزنند.
اگرفراموش نکرده باشید. درزمان سرنگونی رژیم حاج محمد رضا شاه وروی کارآمدن آخوند خمینی سازمانی بنام مجاهدین خلق با تفکرمذهبی کوشش کرد که به کارهای خدماتی دست بزند وشما دید که آخوندها با هرآنچه که درتوان داشتند چگونه ازکارخدماتی این سازمان با تفکرمذهبی جلوگیری کردند. درزلزله بم که رژیم آمریکا نیروبرای کمک رسانی به بم فرستاده بود. رژیم تحمل این کمک رسانی را نکرد و پس ازیک مدت زمان کوتاه ازادامه کارکمک رسانی جلوگیری کرد. ازبی برنامگی گروه ها وسازمان های مخالف که به اشتباه خود راغیرمذهبی میدانند و بدلیل خرفتی وکودنی دچا افکارمالیخولیای شده اند و اساسا" درک این مسائل برایشان مشکل بوده وهست دراین جا سخنی نمیگویم
من امید وارم که بیان این نکات توانسته باشد ما را ازخواب خرگوشی بیدارکرده وبدانیم که با این کارهای خود چه خیانت های به خود، به هم میهنان خود، به کشورخود و دیگرانسان ها کرده ایم وچه مسئولیت سنگینی بردوش داریم
کوروش ایرانی

خدا ناشناس ازسعید سیرجانی و نامه ای از خدا


خــدا نـاشــنــا س
خـبـر دارى اى شيخ دانا که من خدا ناشناسم خدا ناشنــــــا س
نه سربسته گويم دراين ره سخن نه ازچوبِ تکفيردارم هراس
زدم چون قـدم ازعـدم در وجو د خدايـت بـرم اعتبارى نداشــت
خـــداى تو ننگيـن وآلوده بــــود پرستيدنـش افـتخارى نداشـــت
خــدائى بديـنـسان اســـيـرنـيــا ز که برطاعت چون توئى بسته چشم
خــدائى که بـهـر دو رکعت نماز گرآيد به رحم وگرآيد به خشــــــــم
خــدائى که جـزدرزبـان عـــرب بــه ديـگـر زبـانـى نـفـهـمـد کــلام
خــدائى که نـاگـه شود درغضب بسوزد به کين خرمن خاص وعام
خــدائى چنان خودسر وبـلهـوس که قهرش کـنـد بـيـگـناهان تباه
بـه پـاداش خـشنودى يک مگـس زدوزخ رهاند تنــــــــى پرگناه
خــدائى کـه بـا شـهـپـر جـبرئيل کند شهــرى آباد را زير و رو
خــدائى کـه درکـام دريـاى نـيـل برد لشکر بى کرانــــــى فرو
خــدائى کـه بى مزد مـدح وثـنـا نگردد به کار کســى چاره ساز
خدا نيسـت بـيـچاره، ورنه چـرا به مدح وثناى تو دارد نيــــــاز
خداى توگه رام و گه سرکش است چو ديوى که اش بايد افسون کـنند
دل او به "دلال بازى" خوش است وگرنه "شفاعتگران" چون کننــد؟
خـداى تـوبا وصـف غلمان وحـور دل بـنـده گـان را به دســت آورد
به مکر و فريب و به تهديد و زور به زير نگين هرچه هـسـت آورد
خـداى تو مانند خان مغول "بتهديد چون برکشد تيغ حکم"
زتهديـد آن کـارفـرماى کـل "بمانند کرٌ و بيان صم و بکم"
چو درياى قهرش درآيد به موج ندانـد گـنه کاره از بـى گناه
به دوزخ درون افـکند فوج فوج مسلمان وکافر، سپيد وسياه
خــداى تــو انــدرحـصـار ريــا نهان گشته کزکس نبيند گزند
کسى دم زند گر به چون و چرا به تکفير گـردد چـماقش بـلند
خــداى تـو با خـيـل کـرٌ و بيان به عرش اندرون بزمکى ساخته
چوشاهى که ازکار خلق جهان بـه کـــار حـرمخـانـه پــرداخـتـه
نهان گشته درخلوتى تو به تو بـه درگاه او جز ترا راه نيست
توئـى مـحرم او که ازکار او کسى در جهان جزتوآگاه نيست
تو زاهد بدينسان خـدائى بـناز که مخلوق طبع کج انديش تست
اسير نياز است و پابـست آ ز خدائى چنين لايق ريش تســــت!
نه پنهان نه سربسته گويم سخن خدانيست اين جانور، اژدهاست
مرنج ازمن اى شيخ دانا که من خدا ناشناسم اگر "اين" خداست!

نامه ای از خدا
من خدا هستم ومیخواهم دراینجا نکاتی را با شما که خود را بندگان من می نامید درمیان بگذارم. برخلاف آنچه تا کنون شما شنیده و خوانده اید. من وجود ندارم. من چیزی و کسی را نه آفریده ام . من ساخته ذهن شما انسانها هستم. همانگونه که ائدولوژی ها ساخت فکر انسانها بوده وهستند. خدا درودکانی است برای کسانی که فریب کار، ریاکار جاه طلب هستند وازاین راه میخواهند به خواسته های نا پاک خود دست یابند. یکی مرا الله می نامد و خود را فرستاده من. و سخنان یاوه و بیهود خود را به من نسبت میدهد. کتاب می نویسد نام آنرا قرآن میگذارد،مقدسش میداند. قوانین دلخواه خود را مینویسد و آنرا به من نسبت میدهد و میلیون ها انسان دیگر را بنام اینکه فرمان مرا یا قوانین مرا اجرا نکرده اند یا اینکه به کتاب من توهین نموده اند کشته و میکشد. دیگران خود را نماینده من برروی زمین میدانند. سخنان ونوشته های خود را با نامی که خودشان برای من انتخاب کرده اند آغاز میکنند. دیگران را تهدید میکنند که اگرنوشته خود را با نامی که آنان برای من انتخاب کرده اند آغازنکنند. نخواهند خواند. مردم را وادار کرده ومیکنند که سخنان خود را با نام من آغاز کنند و هزاران مورد دیگر که خود شما بیشترمیدانید وآنان را انجام داده ومی دهید. اینها همه وهمه شیادی ، فریبکاری و نیرنگ مبیاشد. با درست کردن این درودکان می باشد که اینان توانسته اند افکار پوسیده خود را برمردم تحمیل کرده و بکنند. اینان بنام من انسان کشته ومیکشند، جنگ را ه میاندازند، دست می برند، چشم درمی آورند، سنگسار میکنند، بدارمیزنند، به زندان می افکنند، شلاق، تازیانه میزنند و هزاران کارهای ناشایسته دیگرکرده ومیکنند.
دیگری خود را پسرمن میداند. نام کتاب خود را تورات یا انجیل میگذارد. دیگران خود، قوم خود و سرزمین خود را انتخاب شده من میدانند. هزاران کار نابخردانه وابلهانه وناشایسته کرده و میکنند، دروغ گفته و میگویند، دزدی کرده و میکنند، به ناموس مردم تجاوز کرده و میکنند، اموال مردم را به غارت برده ومیبرند. نابرابریها، بدبختیها، زورگویها، و قلاکت ودربدری ها ایجاد شده از سوی این شیادان برای مردم را به من نسبت داده ومی دهند و به این مردم فریب خورده و ناآگاه گفته ومیگویند که اگر آنان دارند و قلدوری میکنند و مردم درفلاکت و بدبختی زندگی میکنند. این خواسته من است که خدا باشم. این شیادان برای من دشمن نیزآفریده اند و نام آنرا شیطان گذاشته اند. بهشت وجهنم درست کرده اند وهزاران دام و تله دیگر.درسخنان خود به مردم هشدارمیدهند که بیشترپایبند قوانینی باشند که اینان دیکته کرده ان و به من نسبت داده و میدهند . تا کمتر مورد خشم من قرارگیرند. هررخدادی که در طبیعت پیش می آید به من نسبت میدهند. ازمن یک شخصیت روانی ساخته اند که به لاتین میگویند پسیکوپات. وآن اینکه یک فرد پسیکوپات ابتدا کوشش میکندکه با نشان دادن چهره ای مهربان و زبانی چرب و نرم وتعریف وتمجید کردن به خواسته های خود دست یابد. اگراین فرد روانی به خواسته های خود نرسید. آن زمان روی به روشهای دیگرهمانند، تهدید، خشونت و برخورد فیزیکی می آورد. تا ازاین راه به خواسته های خود دست یاید.
این شیادان، فریبکاران وریاکاران نیزازمن بنام خدای ارحمو راحمین یا خدای مهربان وبخشنده نام می برند. به همین دلیل دربرخورد با انسان های آزادیخواه که تفکرات پوسیده شان را زیرپرسش میبرند. بنام خداوند مهربان و بخشنده و ارحمو راحمین به آنان پند واندرزمیدهند که دست ازاین کارخود برداشته و بردارند و بگذارند که آنان به این درو دکانی که بازکرده اند ادامه داده و بدهند. زمانیکه می بینند این انسان های آزادیخواه دست ازمبارزات خود برنداشته ونمیدارند. آن زمان گفتگوازخداوند جبار میکنند. انسانهای آزادیخواه را به زندان می اندازند، شکنجه شان میکنند، ترورشان میکنند، بدارمی زنند ویا اینکه تیربارانشان میکشند. جنگ به راه می اندازند وهمه کارهای خود نیزبا نام بردن ازمن آغازمیکنند. دربیشتر سخنان خود ازمردم میخواهند که من نگهدارآنان باشم و ببخشمشان.
ازانسان های آگاه وآزادیخواه بنام بی خدا نام برده ومیبرند. به اشتباه به بیشترانسان ها تفهیم کرده اند که کسی یا کسانی که با خدا هستند، درست کار، با ایمان، راستگو وامین بوده و هستند و کسی یا کسانی که بی خدا هستند به هیچ چیزی پایبند نبوده ونیستند. باورکنید که همه اینها فریب ؛ نیرنگ، ریاکاری و شیادی است.. باورکنید که همه اینها که به شما گفته اند نادرست و گمراه کننده بوده و هست. چرا که ارزشهای انسانی ازآن انسانهاست وهرانسان آگاه وآزادی خواهی کوشش کرده ومیکند که به این ارزشهای انسان پایبند باشد وتا آنجا که ممکن میباشد این ارزشها را درکارهای روزمره خود نشان داده وبدهد. من با این چند کلمه خواستم که گفتگوی کوتاهی با شما انسانهای دربند، فریب خورده، ازراه بدررفته و گمراه شده بوسیله این شیادان و فریب کاران و ریاکاران داشته باشم. شاید که بخود آید وکمی با خود به اندیشید و بیش ازاین فریب این شیادان را نخورید و درآخرنیزدست ازسرکچل من بردارید.خدا

Friday, January 13, 2006

سخنان امام شش شنبه

پیشگفتار

هم میهن گرامی نبرد بسیار نابرابری درتمامی پهنه کشورمان ایران؛ بین مردم دربند ایران و رژیم جمهوری اسلامی حاکم برایران اشغالی درجریان است. بیشترایرانیان آگاه؛ مبارز و آزادیخواه درتمامی پهنه کشورایران با هرآنچه در توان دارند به مبارزه با این رژیم فاشیستی اسلامی برخاسته اند وجان خود را نیز مایه میگذارند.
رژیم جمهوری اسلامی نیزهرازچند گاهی شعبده بازی بنام اننحابات مجلس و ریاست جمهوری فرمایشی درایران اشغالی به راه انداخته و می اندازد وتمامی امکانات خود را دراختیارگرفته تا بیشروبیشتربه خواسته های ایرانیان بپا خواسته برعلیه رژیم جمهوری اسلامی دهن کجی نماید

گفته میشود که بین 4 تا 5 میلیون ازمردم ایران بیرون ازکشورایران بسرمیرند. اکنون اگرمن وتوی ایرانی برون مرزی احساس مسئولیت بکنیم وبرای خوشگذرانی وهمکاری با رژیم جمهری اسلامی وپشت کردن به هم میهنان درون مرزی وکشورمان ایران به خارج از کشور نیامده ایم. اگرمن و تو نیزدرخارج ازکشور به آن دسته ازمصرف کنند گان کالاهای صادرشده به وسیله صادرات جی های رژیم جمهوری اسلامی نه پیوسته ایم. اگرمن تونیزدرخارج ازکشوربه آن دسته ازتوریستهای رژیم نه پپوسته ایم. باید بدانیم که بعنوان یک پیام رسان و پیام آورمسئولیت بزرگی را بر دوش خود گرفته ایم

اینجانب باید بگویم که ازهمان ابتدا ایمان به این داشتم که ایرانیان برون مرزی میبایست با ایرانیان درون مرزی در پیوند تنگاتنگ باشند وهنورهم به این مسئله ایمان دارم. چرا که ایران ازآن من وایرانی است نه ازآن شیخ وشاه
ولی ما میبایست به این مسئله نیزآگاه باشیم که دراینجا نیزنبرد، نبرد مدیریت بین مردم ایران ازیک سوی ورژیم جمهوری اسلامی ازسوی دیگرمیباشد. ایرانیان برون مرزی میتوانند با مدیریتی که بکارمیرند با رفتن به ایران. نفش پیام رسانی و پیام آوری خود را درپهنه کشورایران وپهنه جهانی به بهترین وجه ممکن انجام دهند. ایرانیان برون مرزی میتوانند با بکارگیری مدیریت درست ترفندهای رژیم را نقش برآب کرده ونگذارند که رژیم ازسکونت آنان درخارج از کشور وسفرشان بهره برداری کند

زمانیکه دردرون ایران مردم عادی ؛ کارگر؛ زن ومرد؛ دانش آموزودانشجو؛ نویسنده وروزنامه نگارازجان مایه میگذارند تا مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی را ادامه دهند. دست کم ما ایرانیان برون مرزی میتوانیم کمی از شعور؛ خرد و دانش خود استفاده نموده وآگاهانه یا نا آگاهانه آب به آسیاب رژیم نریزیم
جمهوری اسلامی وعوامل مزدورخود فروخته آن نیزبیکارنه نشسته وباآگاهی به مسائل اشاره شده دربالا کوشش کرده و میکنند به اهداف های گوناگو خود به رسند که ما دراینجا به چند تا اشاره میکنیم

یک : کنترول ایرانیان برون مرزی را دراختیارگرفته وبا دادن پاسپورت ورفتن آنان به ایران؛ مبادا اینان برعلیه رژیم کاری انجام بدهند
دو: ازاین 4 تا 5 میلیون ایرانی برون مرزی بعنوان مصرف کنندگان کالاهای صادراتی رژیم جمهوری اسلام استفاده نمایند وجیب خود وعوامل خود را پرازارزهای خارجی کنند
سه : ازاین 4 تا 5 میلیون ایرانی برون مرزی بعنوان توریست استقاده کرده ومیلیاردها دلاروارزهای خارجی به جیب رژیم و عوامل آن وازیزنمایند
توریست های که تفاوت بسیار با توریست های اروپائی دارند. توریست های اروپائی دررفتن به ایران دست به خرید آفتابه؛ قابلامه ؛ دیگ؛ سیخ و سیخچی ؛ انبر ومنقل وهزاران خرت وپرت دیگرنمی زنند. بلکه این توریستهای ایرانیان برون مرزی هستند که دست به این خرید ها میزنند. اینگونه توریستها نه تنها برای رژیم جمهوری اسلامی پردرآمد ترازتوریست های اروپائی بوده و هستند؛ بلکه رژیم نیرهیچ نیازی به تبلیغ وسرمایه گذاری در این مورد را ندارد

به هرروی با این پیشگفتارمی خواستم تنهااشاره ای به چند مسائل بالا نمایم. ازهم میهنان هشیار وخردمند خود میخواهم که با خود به اندیشند که تا به امروزکدامین مدیریت برنده بوده؟ مدیریتی که ازسوی ایرانیان برون مرزی بکار برده شده و میشود؟ یا مدیریتی که ازسوی رژیم جمهوری اسلامی و عوامل مزدورآن بکار گرفته شده و میشود؟
امید آنکه هم میهنان گرامی به ارزیابی وبررسی این مسائل پرداخته ونتابجی را سبب گردند که درشئن ایرانیان برون مرزی و درون مرزی باشد؛ وآگاهانه یا نا آگاهانه ارز ودلاریه خزانه رژیم جمهوری اسلامی نریزند

با اشاره کردن به این پرسشها. پاسخ وبررسی به آن را به یک زمان دیگرمی سپاریم وبرمیگردیم به شعبده بازی رژیم جمهوری اسلام و ترفند های بکار برده شده ازسوی رژیم و دهن کجی به مردم ایران
در این نوشته کوشش شده تا با بیان بخشی ازهسته وجودی رژیم وهسته وجودی مردم کنونی ایران وکشورایران باهم پیرامون آن به اندیشیم. این نوشته همانگونه که گفته شد. بیان بحشی ازهستی رژیم حاکم وایران کنون است نه خیال پردازی است نه افسانه آفرینی

سخنان امام شش شنبه یا امام جمعه

امام شش شنبه یا امام جمعه می آید که هرازچند گاهی درمورد خیا نتها آبااجداد وخودش برای ایرانیان سخنی داشته باشد. امروزبا هم به بخشی از سخنرانی امام شش شنبه گوش فرا میدهیم

من امام شش شنبه میخواهم امروز به بررسی کوتاهی از خیانتهای انجام شده توسط ما عمامه به سرها یا بهتربگویم ما آخوندها درایران عزیز اسلامی انجام شده به پردازم. خیانتهای ما آنقدربیشماربوده ومیباشد که من نمیدانم از کجا برای این مردم گول خورده ایران شروع کنم. به هرروی با هم نگاهی کوتاه به این خیانتهاخواهیم داشت تا شما ببینید و متوجه گردید به ویژه دشمنان ما با شنیدن آنها بیشر وبیشترانگشت حیرت به دهان گرفته وبگیرند که ما چه نتایجی را سبب گردیده ایم

یک: ما آخوند ها توانسته ایم فرهنگ؛ زبان و تاریج یک ملتی بنام مصر را از بیخ و بن ریشه کن کنیم بگونه ای که امروز کشور مصر یکی از کشورهای عریی بشمار میرود. دراینجا دیگراشارهای به کشورهای الجزیره و سوریه نمیکنم

دو: اجداد و خاندان ما آخوندهای عماه سیاه درگذشته و ما امروزتوانسته ایم دراین سرزمین که ایران نامیده میشود و انشاالله درآینده نزدیک به یاری آن بخش ازمردم گول خورده ومغزشستشوی شده ها آنرا به یک ال ایران ال اسلامی تبدیل خواهیم نمود. هم اکنون نیر ما بخشی از این امرمهم را انجام داده ایم. بگونه ایکه زمانیکه هرکدام از این گول خورده ها ومغزشستشو شده ها کلمه ایران اسلامی را می شنوند یک غرور توخالی به آنان دست داده ومی دهد که گوی خود را سرآمد همه انسان ها میدانند. خوب این ما ایم دیگه و این مردم خرفت ایران که خود را نیز بسیار با فرهنگ و با تمدن نیز میدانند. چیزی که امروزه ازایران باقی مانده همین کلمه خشک و خالی ایران است. فرهنگ و آدابشان را به شکلهای گونه گونی ازه شان گرفته ایم وآنچه را که خودما ن خواستیم وتوانستیم بخورد شان داده ایم. زبانشان را که ایرانی باشد ازه شان گرفته ایم وهم اکنون هشتاد درصد زبانشان عربی است. بتکدهای وارداتی درسراسرایران برایشان برپا کرده ایم. بگونه ایکه امروزهرکجای این سرزمین که پا بگذاری یک بتکده وارداتی ازآبا اجداد ما خواهی دید که این مردم گول خورده کورکورانه آمال و آرزوهایشان را درآنجا جسته ومیجویند

ما کاری کرده ایم که اگر امروزازاین مردم به پرسی تاریخت ؛ آبااجدات وهویتت چیست؟ بیشتر آنان تاریخ؛ ملیت و نام ابااجداد مارا نام خواهند برد
ماکاری کرده ایم که بیشتر این مردم باورشان شده که تنها وتنها خاندان وآبااجداد ما آدم بوده وهستند ووظیفه این مردم این است که تاریخ ووجود آنان وما را مقدس بدانند و به پرستند

سه : ما توانسته ایم آدمکشان؛ جلادان وکوردلان بیسواد و شیاد را بعنوان انسانها وافراد آزادیخواه وجوانمرد بخورد این مردم بدهیم. بگونه ای که امروزه بیشتراسامی این مردم اسامی خاندان و افرادی میباشد که ما بخوردشان داده ایم. این مردم آنچنان این یاوه گوی ها را باورکرده اند که فکرمیکنند پیشینیان وخودشان پشیزی ارزش نداشته و ندارند و تنها همین بتهائیکه ما بخوردشان داده ایم ارزشمند و قابل ستایش و بت پرستی بوده وهستند. ما جوی را برای این مردم فراهم کرده ایم که اگرکسی بخواهد کوچکترین سخنی درمورد بتها و بتکدها بگوید. خود این ایرانیان به جان هم افتاده و دیوانه وار به کشت و کشتار یکدیگر به پردازند و دیگر نیازی نیست که ما به خودمان زحمتی بدهیم

چهار: ما امروزهمه چیزاین مردم را دراختیارداریم. کاری کرده ایم که اگرفرزند خانوادهای آنچه را که ما گفته ایم انجام ندهد یا بخواهد آنها را زیرسئوال ببرد. پدرومادرش گزارش فرزندش را با بما بدهد. ما با شستشوی مغزی میلیونها نفر ازاین گول خوردها و دادن جنگ افزاربدستشان فرزندان خانواده های ایرانی را میگیریم و بوسیله خود ایرانیان گول خورده تیربارانشان میکنیم

پنج : اگرحاج محمدرضا شاه دیکتاتور بوسیله ارتش امریکائیش وسازمان جاسوسی خود ساواک؛ مردم ایران را توی شیشه کرده بود وهمه چیز راغارت میکرد تا دراختیاراربابان اروپائی وبه ویژه امریکائیش بگذارد وبا آوردن 150000 مفتخوارامریکائی بعنوان به اصطلاح کارشناس به ایران ودادن 150000 تومان دستمزد ماهیانه؛ درآن زمانیکه دستمزد یک مهندس ایرانی 6000 تومان و کارمند 2000 تومان وکارگر700 تومان بود. ایرانیان را نیزبعنوان جاروکش و خدمتگذار نزد شان بکارمیگرفت
امزو ما نه تنها مردم ایران را بوسیله نیروهای همچون سپاه ؛ ثاراله؛ بسیج وصدها سازمان سرکوبگر دیگرو سازمان مخوف جاسوسی رژیم بنام ناجا توی شیشه کرده ایم بلکه با استفاده نمودن ازتمامی رسانه های گروهی؛ مساجد و منابر؛ مدارس و دانشگاه ها شبانه روززیر ضربات مداوم شستشوی مغزی قرارداده ایم و ازاین مردم بعنوان یک سری عروسک استقاده کرده وبه جان یکدیگرشان می اندازیم تا با کشتن یکدیگرجوخفقان بینشان بیشتربیشترگردد
اگر درمواردی هم موفق به استقاده کردن این گول خوردهای ایرانی برنیایم؛ ازگول خوردهای عرب ودیگرملیتها که به ایران آورده ایم؛ یا دراینجا وآنجا با دادن پست و پول به اسارتشان گرفته ایم؛ استفاده میکنیم وبه کشتن ایرانیان وادارشان میداریم

شش : ما سرمایه ای این مردم را غارت میکنیم وبخشی ازآنرا به لبنان؛ به سوریه وفلسطین عزیزمیفرسیتم و به هرفرد لبنانی و فلسطنی که سرسپردگی ما را پذیرفته ماهیانه 500 دلارپول نقد می دهیم. چیزیکه یک لیسانسیه ایرانی با کارشبانه روزی خود دراین کشور نمیتواند درزمان یک ما 500 دلار درآمد داشته باشد. ما با غارت کردن سرمایه های این مردم. پولها را به کشورهای همچون ترکیه؛ پاکستان؛ هندوستان؛ افغانستان؛ سوریه؛ سومالی؛ بوسنی ودها کشوردیگر میفرسیتم و درآنجا میلیارد ها دلارپول غارت شده این ملت گرسنه و بی خانمان را که خود نیاز بدان دارد را خرج اداره روزنامه وتبلیغات اسلامی میکنیم. تا با شستشوی مغزی دیگرانسانهای نا آگاه و آگاه را به گله سرسپردگان خود به افزایم

هفت : ما آ خوند ها درایران کارهای کلیدی را خود بدست گرفته ایم یا اینکه بدست گول خوردها و سرسپردگان خود داده ایم همانند حاج محمد رضا شاه که کارها را داده بود به ارتشیها و ساواکیهاداده بود. ما هیچ ایرانی را اجازه نمیدهیم که به این حوزه قدرت ما وارد شود همانند حاج محمدرضاه شاه پهلوی. حاج محمد رضاه شاه با ارتشیها و ساواکیهای خود سوار بر مردم ایران شده بود و آنان وکشورشان را میچاپید. ما بوسیله آخوندهای عمامه سیاه و سفید و افراد مغزشستشو شدهها هم چون سپاه؛ بسیج؛ گروه ترور و سرکوبگر انصار حزب الله یا بهتر بگویم دزد الله وصدها گروه های سرکوبگردیگر ومزدوران سازمان جاسوسی مخوف ناجای رژیم به غارت مردم و کشورایران ادامه میدهیم

حاج محمدرضا شاه دیکتاتوربا درست کردن دوتامجلس فرمایشی انتخابات تشریفاتی به راه می انداخت وتنها مهرهای سرسپرده ومزدوراوبودند که میتوانستند وارد مجلس تشریفاتی به اصطلاح شورای ملی او شوند. اگربا کنترلی که مینمود چند نفری وارد مجلس تشریفاتی اومی شدند و قوانینی تصویب میشد که مورد پسند او واربابانش نبود. با داشتن سرسپردگان انتصابی خود درمجلس دست پخت خود بنام سنا جلوی اینگونه قوانین را میگزفت واگرهم دراین مجلس تشریفاتی خود قوانین آنگونه که مورد خواست او واربابانش بود تصویب نمیگردید. خود سرسپرده اش وارد کارمیشد

ما آخوندها هم کپیه همین روش را بکار گرفته ایم. آخه ما چون مردم را فریب دادیم که درکشورانقلاب شده. نتوانستیم درست هما روش پیشین را بکار گیریم. بلکه کپیه ای از آنرا گرفتیم وبا اضافه نمودن چند تا تشکیلات سرکوبگر دیگر به آنها همه را به بعنوان اینکه اتقلاب شده خورد مرددادیم. ما از برکت رژیم اسلام پناه یحاج محمد رضاشاه؛ توانسیتم به آن شکلی که خواستیم تربیتشان کرده و همچون گله گوسفند هرکجا که خواستیم هدایشتان کنیم. امروز نیزبا تبلیغات زهرآگین و یک جانبه و شستشوی مغزی از این مردم میخواهیم که درشعبده بازیهای بنام انتخابات تشریفاتی ما شرکت کرده و به سرسپردگانی رای بدهند که ما آنان را از پیش برگزیده ایم وسازمان جاسوسی رژیم ناجا نیزسرسپردگی آنان را تائید کرده است.
ما مجلسی من درآوردی بنام خبرگان؛ شورای اسلامی وشورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت رژیم درست کردیم که درآنجا تنها سرسپردگان ویژه حوزه فتنیه قوم نشسته اند. این مجالس سرکوبگربرای چندین هدف تاسیس شده اند:

الف: جلوی آن چند تای به اصطلاح نماینده دقیقا" کنترول نشده ای که توانسته اند پس ازانتخابات تشریفاتی وفرمایشی ما توی مجلس به اصطلاح شواری اسلامی دست پخته ما آخوندها به آیند را بگیریم که مبادا بدون اجازه ما بخواهند غلطهای بکنند
ب : درشورای سرکوبگرنگهبان که نقش نگهبانی ازپلید ترین رژیم های جهان را دارد؛ نگهبان ناپاکیها؛ نگهبان خفقان و ترورو وحشت؛ نگهبان کشتار و به زنجیر کشیدن هرچه بیشتر مردم ایران؛ نگهبان دزدی ها؛ جنایات وغارت و هزاران گرفتاری دیگر. با فکرآسوده قوانینی را که بخواهد به این مردم کوچکترین بهای یا آزادی بدهد وما نتوانستیم درمجلس فرمایشی جلویش را بگیریم؛ گرفته و بدورش اندازیم
اگردرشورای نگهبان پلیدیها وزشتیها نیزنتوانستیم چنین کاری را بکنیم. یک لولوی سرخرمنی درست کرده ایم که در اساس همان نقش حاج محمد رضاشاه دیکتاتور و دربارش را بازی میکند. ما آنرا به بعنوان ولایت فقثه و رهبر خورد این ملت گول خورده ایران داده ایم. برای او دستگاه بزرگی بنام دستگاه رهبری درست کرده ایم که امکانات و اختیارات آن بیشتر و بالاتر از دولت دست نشانده میباشد ودر مورد بودجه های گزاف و کارهای خلاف خود نیز به هیچ کسی و دستگاهی پاسخگو نمیباشد. این لولوی سرخرمن هم سازمان جاسوسی خود را دارد. هم نماینده توی هر طویله وخلا برای کنترول و دیکته کردن دستورات خود.
این لولوی سرخرمن همچون یک جلاد وارد کارزار میگردد وبا تهدید های که ما میکشیم ؛ ما به هیچ چیز کسی رحم نکرده ونمیکنیم ما بدار میزنیم؛ سنگسار میکنیم؛ زبان می بریم؛ چشم درمی آوریم و صدها تهدید دیگرجلوی قوانینی را که بخواهد به مردم کوچکترین آزادی را بدهد میگیرد. پس ازآن نیز وارد کارزار میشویم واگرکسی هم بخواهد سخنی دراین مورد بگوید با فرستادن ایرانیان گول خورده وجنگ افزاربدست که بعنوان بسیج؛ پاسدار؛ گشت جندالله و انصار حزب الله و ماموران جاسوس و سرکوبگر خود درسازمان ناجای رژیم میگیریم و میکشیمشان و به جنایت وغارت خود ادامه داده ومیدهیم. این ما ایم دیگه
هشت : ما مردم راهمه هقته ازگوشه وکنارکشوربا زور؛ تهدید وپرداخت پول برای دیدارهای تشریفاتی درجاهای گوناگون گردشان می آوریم وبا شعبده بازی هائیکه بنام نمازجمعه راه انداخته ایم بعنوان نوارضبط صوت ازشان استفاده کرده وهرآنچه را که خواستیم روی این نوارها ضبط میکنیم. این نوارها نیزتاهفته دیگرهمان چرندیاتی را تکرارکرده ومیکنند که ما برروشان ضبط کرده ایم
گروهی را هم که به نمازجمعه نمی آیند کاری کرده ایم که یک سری برای تامین زندگی خود وخانوادهایشان به جای هشت ساعت، شبانه روز کارکنند. تا بتوانند نان بخورنمیری را تهیه نمایند. در یک کلام ما دراین کشورزیز سلطه خود گفته زگهوار تاگور دانش بجوی را تبدیل کرده ایم زگهوارتاگور بد نبال یک تکه نان بدو.
گروهی دیگربازارحکومت ما را گرم نگهداشته اند وپول آخوندی را به دلار ودلاررا به پول آخوندی تبدیل مینمایند. خود شما بهترمیدانید که این صرافان زحمتکش وعزیزما درکشورهای خارجی به ویژه دراروپا چه خدمات شایانی به ما کرده اند و میکنند. انیان میلیون میلیون دلار وارد صندوق های رژیم میکنند. چیزی که درفرهنگ اداره کشورداری به آن گفته میشد اقتصاد قاچاق به روش فرهنگ سودا گرایی
گروهی نیزبرای مبارزه با گرفتاریهای خود روی به فال گیران؛ رمالان وطالع چینان بیاورند تا شاید فال گیران؛ رمالان وطالع چینان بتوانند گرفتاریهای آنان را ازمیان بردارند. قابل توجه است که این فرهنگ فال گیری و طالع چینی آنچنان در تار و پود این ایرانیان رخنه کرده که به ما خبر میرسد که یک سری رادیو های که درخارج بوسیله یک سری از ایرانیان پخش میشود گوینده رادیو کتاب طالع چینی را برداشته و روزانه در برنامه های رادیوی خود برای شنوندگان خود طالع چینی نیز میکند. ما با برپای بنیادهای یا بهتر باجگیرخانه ها و چپاول خانه ها ی بنام مستضعقان؛ پانزده خرداد؛ جهاد، آستان قدس رضوی یا بهتر بگویم بتکده خراسان بزرگترین امپراطوری مالی خاورمیانه را بوجود آورده ایم. بدو اینکه یک ریال به دولت فرمایشی ودست نشاده خودمان مالیات به پردازیم و یا اینکه کوچکترین گزارشی از بودجه های سرسام آوریاسرویسی به مردم ایران بدهیم. البته ما سرویس میدهیم. ولی تنها و تنها به عوامل سرسپرده خودمان وخرید مزدور و الله اکبر گو برای بهره برداری های سیاسی خود و سرکوبگری بیشتر مردم ایران
ما کاری کرده ایم که مردم ایران به جای اینکه به پا برخاسته وبرای خواستهای خود مبارزه کنند. گروهی درداخل وخارج کشور دورهم گرد آیند وبا جمع کردن پول چند تادبستان دراین جا وآنجا و حتی مسجد به سازند یا اینکه کمی وسائل برای ناشنوایان و نابینایان ایرانی به فرستند و به این فکر وخیال باشند که دارند خدمت میکنند و ما نیزبه جای پاسخگو بودن به این خواستهای مردم با فکری آسوده به چپاول و غارت خود ادامه بدهیم. خوب این ما هستیم و این ملتی که خود را بسیار بافرهنگ و با تمدن نیزمیداند

اکنون اگرهم افرادی پیدا شوند که بخواهند ازهویت خود؛ ازملت و مردم خود؛ ازمیهن خود و یا ازمسائل سیاسی؛ اجتماعی؛ اقتصادی؛ فرهنگی؛ ازتفکرهای گوناگون؛ از انسان و انسانیت سخن بگویند؛ یا کارهای ما آخوند هار را زیر پرسش به برند. کاری کرده ایم که بیشتر این مردم نه تنها کار این افراد با به جدیت نگیرند؛ بلکه مسخره شان نیز بکنند و سایه همدیگررا با تیر بزنند.

نه : ما برای اداره امور کشور وبرپای انتخابات های فرمایشی تمامی رسانه های گروهی را زیرسلطه خود درآورده وازرادیو و تلویزیون گرفته تا روزنامه ها؛ مساجد؛ منابروبتکده ها برای فریب و سرکوب این مردم استقاده میکنیم و اجازه نمیدهیم که مردم کوچکترین استفاده ای از این رسانه ها و مراکز بکنند. زن و مرد؛ پیرو جوان را به شکلهای گوناگون فریبشان میدهیم. مردم را مورد خطاب قرار داده و با دادن شعار اینکه: شرکت نکردن در انتخابات پشت کردن به ابو جهل؛ ابو جلاد و ابو شیاد است. آنچنان جوی را ایجاد کرده و میکنیم که راست راستی مردم فریب خورده باورشان شده و میشود که اگر در انتخابات شرکت نکنند. ابوجهل؛ ابوجلاد و ابو شیاد به خشم خواهند آمد و با خشم خود زندگی نکبت بارآنان را بدترازاین کرده و خواهد کرد. این فریب خورده ها نیز به فکر اینکه مبادا دچار چنین خشمی گردند به پای صندوق ها رفته وچند برگ کاغذ پاره ای که ما بدستشان داده ایم بعنوان رای در صندوقها می ریزند. ما هم با ارائه آمارهای فرمایشی سرسپردگان خود را به مجلس فرمایشی می فرستیم با به سمت های هم چون رئیس جمهوربرمیگزینمشان. امروزه بشترشما ایرانیان خودتان می بینید و می شنوید که ما آخوندها درمجلس فرمایشی شواری نگهبان چگونه توی دهن این مردم میزنیم و تنها اجازه میدهیم که سرسپردگان خودمان کاندیدای مجلس فرمایشی ما آخوندها شده و وارد این طویله بنام مجلس گردند.

ده : ما با ایجاد خفقان؛ ترس؛ ترور؛ خونریزی؛ تبلیغات مداوم؛ فریب؛ نیرنگ و هزاران ترفند های دیگرآنچنان برمردم مسلط و چیره شده ایم که هرآنچه را که خواستیم وبخواهیم توی مغزاین مردم کرده ایم ومیکنیم
برای نمونه اسلامی که ما آخوندها وحاج محمدرضا شاه اسلام پناه بخورد این مردم ودیگرملیتها داده ایم. اینگونه است که بیشتراین مردم فکرمیکردند ومیکنند که اسلام یعنی برابری ؛ برادری ؛ عدالت؛ آسایش؛ رفاه ودهها وهزارها ویژگیهای خوب دیگر. ولی آنچه مسلم است همه این ویژگیهای خوب را این مردم میتوانند دراسلامی که خواب و خیالی بیش نیست همچون بهشت؛ جهنم خیالی وبت ها و بتکدهای سمبل شده دریابند. اسلام واقعی یعنی نابرابی؛ یعنی بی عدالتی. اسلام واقعی یعنی آدم کشی وخونریزی. اسلام واقعی یعنی چپاول وغارت؛ فریب و نیرنگ. اسلام واقعی یعنی سوء استفاده کردن ازاحساسات کورکورانه مذهبی وملی مردم ودادن پاداشهای خیالی دربهشت خیالی آخوندها. اسلام واقعی یعنی نژادپرستی. اسلام یعنی ستایش یک خاندان؛ یک قوم وپذیرفتن حکومت مورثی

مبگوئید نه؛ کمی به خود آئید وازآن خرمنم منم کردن پیاده شوید. تا برای یک لحظه هم که شده واقعیتها را با چشمان خود ببینید وبا گوشهاتان بشنوید که اساسا" تاچه اندازه بیشترشما به اصطلاح روشنفکران که عناوین دکترا و مهندس نیز با خود یدک میکشید؛ انسانهای پرمدعا وکم مایه یا بهتر بگوبم بی مایه ای هستید
تنها ملتی که بشترازهمه ملتها درآتش خانمانسوزاسلام سوخته ومیسوزد مردم ایران بوده وهست
باحمله اسلام به ایران بیشنراین سرزمین ومردمش مورد هجوم تاخت وتاز؛ غارت وتجاوزقرارگرفت. بیشترمراکز فرهنگی وملی آن به آتش کشیده شد. مذهب؛ آئین؛ فرهنگ وتمدنش نابود گردید. با تهدید؛ کشتارهای دسته جمعی؛ با جریمه های هنگفت مالی و به زورشمشرمردمش را وادار به ترک آئین وملیت خود وپذیرفتن اسلام کردند وپس از آن با وارونه جلوه دادن رخدادهای تاریخی شروع به شستشوی مغزی نسلهای آینده نیز نمودند
بگونه ایکه امروزه این مردم فربب خورده. این انسانهای پرمدعا وبی مایه وبی درد؛ نه تنها به مبارزه با اسلامی که این چنین فجایعی را سبب گشته ومیشود برنخواسته و نمی خیزند. بلکه بدان افتخازنیزمیکنند
درکجای تاریخ ودرکجای این جهان خاکی میتوان این ویژگیهای خوبی که برای اسلام واقعی برمی شمارند، پیدا کرد؟ تاریخ برای چندمین باردارد تکرارمیشود. باروی کارآمدن حکومت اسلامی درایران درمدت بیست و چند سال واز برکت وجود اسلام ما آخوندها این نتایج را سبب گردیده ایم
درجنگی که ماآخوندها برای گشترش اسلام درمنطقه وجهان براه انداختیم. بیش از یک میلیون از مردم ایران را کشتیم و با وارونه جلوه دادن رخدارها وبرای فریب مردم آنرا به استکبارجهانی نیزنسبت دادیم
در این جنگ خانمانسوز بیش ازسه میلیون ازمردم را بعنوان جنگ زده آوارشان کردیم
در این جنگ خانمانسوز بیش ازسه میلیون ازمردم را کشته و معلول نمودیم
بیش از900 میلیارد دلاردر مدت هشت سال جنگ ویرانگرخسازات مالی به کشورساندیم
بیش ازچهار تا پنج میلیون ازمردم را با به وجود آوردن فشار؛ جوخفقان؛ ترور؛ آدمکشی وهزاران گرفتارهای دیگر مجبور به ترک ایران نمودیم
ما از برکت حکومت اسلامی امروز بیش از چندین میلیون بیکار؛ چندین میلیون معتاد؛ چندین میلیون بیخانمان و صد ها هزار دختر و زن جوان داریم که هیچ آینده ای درفراسوی خود نمی بینند وبرای بدست آوردن نان دست به تن فروشی درکشور و کشور های همجوارمیزندد
ما با غارت بردن هستی و نیستی مردم دراین کشوربه حکومت خود ادامه میدهیم وازدادن هرگونه سرویس به مردم خود داری کرده و میکنیم. بخش بزرگی از امکانات و سهمیه دانشگاه ها را دراختیار مزدوران و سرسپردگان خود قرارداده ایم بگونه ایکه تنها فرزندان کسانی که دارای امکانات مالی هستند بتوانند در دانشگاه های خصوصی و بخش کوچکی نیز در دانشگاه های دولتی درس بخوانند
ما امروز بااستفاده کردن ازتمای امکانات به شستشوی مغزی نسل کنونی ونسل آینده پرداخته ایم
ما پیش ازرسیدن به حکومت به مردم ایرا ن گفتم که دیگر شما نیازی به کارکردن ندارید وپول نفت را می آوریم و درخانه هایتان بهتا ن میدهیم. ولی امروزاین کشور سوریه میباشد که نفت رایگان دریافت میدارد
ما امروز به جای پول نفت. جسد تیرباران شده فرزندان این مردم را به خانواده شان میدهیم وازآنان میلیونها تومان پول نیزبرای کشتن فرزندانشان میگیریم و به آنان اجازه مراسم سوگواری نیزنمیدهیم
ما ازاین مردم میخواهیم که بروند وقدس عزیزرا آزاد کنند و برای اسلام عزیز شهید شوند

خوب است که خود شما ایرانیان امروزکمی مزه اسلام را چشیده اید. از آنجائیکه بیشترمردم ایران درمدت سالیان زیاد زیرضربات تبلیغات پوچ ما آخوند ها وآخوند زاده ها بوده وهستند. آنچنان برداشت خیالی ازاسلام خیالی که ما به خوردشان داده ایم داشتند ودارند که دراواخر پایان رژیم حاج محمدرضاشاه دیکتاتورهرکس دوتا خانه داشت یکی از خانه ها را برای خود نگه میداشت ودیگری را به نیمه بها می فروخت. چرا که فکر میکرد آن اسلام خیالی ما آخوند ها میگوید که تو یک خانه داری واین برایت کافی است که درآن زندگی کنی. ولی اکنون بیا وببین که از برکت اسلام واقعی چه پولها و سرمایه هائیکه ما آخوندها وآخوندزاده ها ودوستان با وفایمان بازاریها و سرمایه دارها به جیب زده ایم و میزنیم.
اکنون اگرشما نیز بدنبال این ویژگیهای خوب ازاسلام هستید. میتوانید تنها وتنها آنها را دراسلام خیالی که آفریده سودجویان وقدرت طلبان میباشد دریابید.
اگرمی بینید یا میشنوید که ابولحسن وابونگهداردرفرانسه وآلمان وابومسعود درعراق وابورضا درامریکا؛ ابورفسنجانی وابوخامنهای درایران ودیگرابوها درجاهای دیگرسخن ازاسلام میزنند. این دیگرکارشما ایرانیان میباشد که خود را روشنفکر؛ بافرهنگ ومتمدن می دانید که چگونه با این مسائل برخورد نمائید.

همانگونه که میدانید گفتگوی من دراین موارد زیاد است ولی من دراینجا به همین موارد اکتفا میکنم وسخنان خود را با اشاره ای به یک ازهزاران تشکیلات ننگین رژیم که میتوان آنرایکی ازبزرگترین توهین های تاریخ به مردم ایران دانست به پایان میرسانم
من ازآن روشنفکران ؛ سیاستمداران ومردم با فرهنگ وبا تمدن ایران میخواهم که بیشتربه این مسئله به اند یشند. اگراین روشنفکران؛ سیاستمداران ومردم چنین نکردند. خود دوباره بازخواهم گشت تا دراین مورد نیزسخنانی با شما داشته باشم. اما این تشکیلات ننگین چه نام دارد و چه کار میکند؟
شما میدانید ومیشنوید که ما آخوند ها دررژیم جمهوری اسلامی حاکم برایران ومردم آن تشکیلاتی درست نموده ایم بنام مجمع تشخیص مصلحت نظام . امید وارم که درست شنیده باشید؛ مجمع تشخیص مصلحت نظام نه مصلحت مردم. نه مصلحت کشور. بلکه مصلحت نظام . درست شندید. آخوند پلیدی بنام رفسنجانی وباند جنایت کار اورا نیز برای اداره امورآن گمارده ایم. مردم میپرسند که چراچندین میلیون معتاد درکشور وجود دارد؟ میگویم برای اینکه مصلحت نظام ایجاب مینماید. مردم می پرسند چرا چندین میلیون بیکار در کشور وجود دارد؟ ما پاسخ میدهیم که مصلحت نظام ایجاب میکند. مردم از ما می پرسند که چرا چندین هزاد ازدختران وزنان جوان کشور هیچ گونه آینده ای ندارند وبرای سیر کردن شکم گرسنه خود مجبور به تن فروشی در کشور و کشور های عری هستند؟ ما پاسخ میدهیم که مصلحت نظام ایجاب میکند. مردم از ما می پرسند که چرا ما به غارت کشور پرداخته ایم؟ چرا منابع کشور واموال این مردم را به هراج گذاشته اید؟ چرا به جای اینکه سرمایه های این کشور را برای عمران و آبادی این کشور و رفاه مردمش بکار ببرید. آنها را برای خرید جنگ افزار در بازار سیاه میکنید وبا وارد کردن این جنگ افزارها و مونتاژ آنها فریاد برمی آورید که موشک های شهاب یک ؛ دو وسه ساخته اید؟ چرا سرمایه های این کشور را برای بدست آوردن جنگ افزاراتمی بکارمی برید؟ زمانیکه کشور خود به یک ویرانه ای تبدیل شده و بیشترمردم آن درسخترین شرایط زندگی میکنند؟ ما پاسخ میدهیم که برای اینکه مصلحت رژیم ایجاب میکند. دراین موارد ما افرادی را هم داریم که خود را کمونیست و مخالف رژیم میدانند؛ دارای مدارک دکترا وهمانند آن نیزهستند وازکارهای ما به خوبی یاد میکنند ودر تفسیرهای خود ازسرمایه گذاری ما درکارموشک شهاب ودست یابی به جنگ افزاراتمی پشتیبانی کرده ومی نمایند و در مورد بودن بیکار؛ اعتیاد و تن فروشی نیزمیگویند که این گرفتاریها را کم وبیش دربیشتر کشورهای جهان میتوان دید. این آقایان و خانمهای گرامی درموارد بسیار زیادی با ما نکات بسیار مشترکی دارند. با بهتر این خانمها و آقایان با ما از یک کوزه آب می نوشند

مردم از ما می پرسند که چرا رژیم به حق وحقوق مردم احترام نمیگذارد؟ چرا رژیم با ایجاد گروهای ترور به سرکوب مردم پرداخته ؟ چرا نویسندگان؛ روزنامه نگاران ؛ آموزگاران ؛ دانشجویان و کارگران را بوسیله گروهای سرکوبگر رژیم میکشید؛ تیربارانشان میکنید؛ به ناموس آنان تجاوز میکنید؛ آنان را می ربائید وپس ازشکنجه وآزار وتزریق مواد مخدربه آنان جسد هایشان را درخیابان ها و بیابانها رها میکنید؟ ما پاسخ میدهیم که مصلحت رژیم ایجاب مینماید. ما همه کس و همه چیز را فدای مصلحت نظام کرده ایم؛ میکنیم وخواهیم نمود
با توجه به اینکه ما تا کنون هرآنچه که توانسته ایم و خواسته ایم توی سراین مردم زده ایم
با توجه به اینکه ما آشکارا به این مردم گفته ایم که ما مردم و کشوررا فدای مصلحت نظام میکنیم نه رژیم را فدای مصلحت مردم ومصلحت کشور
با توجه به اینکه مابا تاسیس چنین مجمعی درکاربزرگترین توهین را به این مردم با فرهنگ کرده ایم. ولی تا کنون کمترسخنی؛ تحلیلی؛ تفسیری ویا واکنشی دراین مورد دیده ایم. هرچند که همگانی کردن خود این مسله بین مردم ومسئله روز نمودن آن یقینا" یکی ازمسائلی خواهد بود که تاروپود رژیم را درهم خواهد کوبید ودیگرجای برای ما آخوندها نخواهد گذاشت. ولی تا زمانیکه ما این مردم فریب خورده و بی هویت را داریم. تا زمانیکه ما این توده ایها؛ اکثریتیها؛ سلطنت طلب ها؛ ملی مذهبی ها وچپ های عقب افتاده را داریم. هیچگونه دلهری به خود راه نداده و نمی دهیم
کوروش ایرانی