Sunday, December 23, 2007

چند نکته با شما بچه مسلمانانی که خود را مجاهد خلق مینامید

چند نکته با شما بجه مسلمانانی که خود را مجاهد خلق میدانید.

با دورود برشما
من زمانی که به گفته ها، نوشتها، برنامه تلویزیونی شما و به ادبیاتی که شما از آن استفاده میکنید، نگاه میکنم. می بینم که اساسا ادبیات دینی نوشته شده ودیکته شده ازسوی آخوند میباشد.
زنانی را که درشهری بنام اشرف گرد هم آورده اید. با بتن کردن اونیفرم و روسری، آنان را به بازی گرفته اید و یا بهتر بگویم با گرفتن آزای و حق انتخاب، آنان را به اسارت کشیده اید. حق شادمانی و پایکوبی را از آنان گرفته اید. خانمی را بنام مریم رجوی با پوشاندن لباس دیکته شده از سوی آخوند ها بنام رئیس جمهور برگزیده تان به اینجا و آنجا میفرستید. و این عروسک شما در این نقش و با گرفتن دست گل از مردان خودتان. از دست دادن با مردان خود داری میکند! همزمان خودتان که مردها باشید، درپوشیدن لباس ودیگر برخورد ها خودتان راآزاد گذاشته اید.
من برایم سخت میباشد که بپذیرم که تمامی این زنان خود دست به انتخاب چنین اونیفرمی بزنند و خود را این چنان اسیر و دربند نمایند.

شما تمامی تفکراتتان را پایه ریزی کرده اید بر روی یک سری مسائلی که اساسا پایه و اساس انسانی، علمی و منطقی استوار نبوده و نیست.
برای نمونه خدای شما الله عرب میباشد که به زبان عربی سخن میگوید و کتابی نوشته شده به عربی بنام قرآن دارد. پیامبراو و بهتر بگویم پیامبرشما عرب می باشد. عربی که سراسرتفکر و زندگی او پایه ریزی شده بود برغارت، دزدی، فریب، نیرنگ، دروغ، شیادی، تجاوز، سکس( زنبازی چند زنی) و از همه بدتر نامزد کردن دختری بنام عایشه در سن 7 سالگی وتجاوز به این کودک 9 ساله تحت عنوان ازدواج درزمانی که خود این شیاد درسن 53 سالگی بود.
عرب های که شما از آنان بنام امام نام برداه اید ومی برید. چرا که آخوند ها این کسان را بنام امام به خورد شما داده اند.
اعرابی که شیادانی آدمکش، بیسواد وجاه طلبی بیش نبودند وآخوند آنان را بنام انسان های آزادیخواه به خورد شما داده. مقدسات و الگوهای شما گورها و داستانهای ساختگی از زندگی این اعراب است که بتکده های آنان مراکز زیارتی شما شده اند (هم درون ایران هم بیرون ایران) .

شما خود را ایرانی میدانید و سخن از این میگوید که برای رهای مردم ایران و آبادی آن مبارزه میکنید. آیا در این سزمین با داشتن هفت هزارسال تاریخ و تمدن فرهنگ پویا وبا داشتن هزاران انسانهای آزادیخواه که برای سربلندی این کشور، رهای و رفاه مردم ایران و دیگر انسانها مبارزه کردند و میکنند انسان نبودند و نیستند؟آیا این سرزمین قهرمان نداشته وندارد؟ تاریخ نداشته وندارد؟ مردان دلیر نداشته و ندارد؟ آزادیخواه و مبارز نداشته و ندارد؟ که این شیادان عرب یاد شده در بالا ( که با ابومحمد آغاز میشود و به ابو مهدی پایان می یابد) وبرای شما الگوی آزادیخواهی، عدالتخواهی و... و مقدس شده اند!
قبله شما که عربستان باشد و شما روزی پنج بار روی به این بتکده کرده و سرخود را برزمین میگذارید و کون خودتان را هوا میکنید که به خیال خود با موهومی بنام الله عرب به زبان عریی کلماتی را بلغور بکنید.

همزمان شما با داشتن این ویژگیها، خود را دمکرات، مترقی و آزادی خواه و ایرانی نیز میدانید! از رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی حاکم برایران و مردم ایران بنام رژیم آخوندی نام می برید. همزمان نمیدانید که چهارچوب فکری واندیشه شما. چهارچوب ادبیاتی که شما از آن سخن میگوید. نگاه شما به تاریخ به ویژه تاریخ ایران نگاه آخوندی(اسلامی) است. الگوها و مقدسات شما. مذهب شما. نگاه شما به زنان همانی است که آخوند(اسلام) به خورد شما داده. نگاه شما به دنیای پیرامون خود و گیتی، یک نگاهی مذهبی است یا بهتر بگویم شما با عینک مذهبی خودتان که همانا اسلام دیکته شده برشما باشد، به همه چیز نگاه میکنید.

خرسند خواهم شد اگر پاسخی از شما دریافت دارم.

کوروش ایرانی

Saturday, June 30, 2007

دو نکته با آقای فرزان دلجو

با دورود برآقای فرزان دلجو (اسلام پناه و شومن). من دراینجا میخواهم دونکته/دومورد را با شما درمیان بگذارم. اگرخواستید ومایل بودید. میتوانید ضمن بیان آن دربرنامه های خود پاسخ آنرا نیزبنویسید.
یک: زنان و مردان/پسران و دختران درایران.
من گفتگوی شما را با رادیو صدای آمریکا ازراه اینترنت تماشا کردم. دراین گفتگو ودر پاسخ به یک شنونده شما گفتید که زمانیکه یک زن دریکی ازخیابانهای تهران منتظرتاکسی یا منتظرهمسرخود ایستاده. بیش از400 تا ماشین می ایستند و بوق میزنند.
این گفته شما کاملا" درست میباشد. برداشت شما ازبیان این گفته این است که بیشترمردان ایرانی به چنین زنانی همچون یک زن تن فروش نگاه میکنند. شما عامل با عاملین/عواملین چنین گرفتاری را مردان ایرانی میدانید که دارای چین فرهنگ؛ برداشت و برخوردی هستند نه جامعه نه سیستم حاکم برایران و مردم ایران.همزمان میگوید که درجامعه آمریکا اگریک زن نیم لخت درخیابان ایستاده باشد یا ازخانه بیرون برود. کسی به او نگاه نمیکند. مشکل شما دراین است که زمانیکه شما ازایران سخن میگوید. مردان ایرانی را مورد حمله خود قرارمید هید و مشکل را مشکل مردان میدانید نه جامعه و سیستم حاکم برایران . اما زمانیکه ازآمریکا سخن میگوید. به جامعه آمریکا اشاره میکنید؛ نه به مردان آمریکا.

همیهن گرامی؛ مشکل من؛ مشکل شما؛ مشکل هم میهنان ما؛ مشکل مهین ما ایران را میبایست درسیستم حاکم برکشوردرجامعه بوجود آمده بوسیله حکامان با بهتر بگویم چماق بدستان که هرگونه آزادی را از مردم سلب کرده اند؛ جستجوکنید. اگرچنین کردید؛ پس ازآن خواهید توانست به ریشه یابی درد ها و مشکلات پی ببرید وآنها را یکی پس ازدیگری درمان کنید. شما میبایست ابتدا یک نگاه ژرفی به جامعه و سیستم داشته باشید.سپس ببینید که این جامعه وسیستم یک جامه باز/نیمه بازویک سیستم دمکراتیک/نیمه دمکراتیک میباشد. یا یک جامعه بسته و یک سیستم خودکامه و سرکوبگر. سپس خواهی توانست پدیده ها ؛ مسائل و گرفتاری های موجود درچنین جامعه و سیستم را با جامعه وسیستم مخالف اومقایسه نماید وبه داوری بنشینید. نه اینکه به مردم سرکوب شده و ستم دیده آن حمله کنی. مردم ایران نیزهمانند مردم اروپا لیاقت آزادی و دمکراسی را داشته و دارند.

شما اگرکمی به خودتان زحمت بدهید؛ خواهید توانست که مشکل خود ومردم ایران به ویژه زنان را درسیستم حاکم برایران؛ درجامعه حاکم برایران؛ درمذهب حاکم برا یران که برپایه تن فروشی( صیغه؛ چند زنی) حفقان؛ کشتار؛ غارت ؛دزدی؛ خشنونت( دست و پا بریدن؛ بدارکشیدن؛ سنگسارکردن، چشم درآوردن؛ انگشت و پا بریدن ) تروروسرکوب پایه ریزی شده؛ پیدا کنید.
شما گفتگوازفرهنگ میکنید. اما درفیلم های ساخته شده شما؛ ازواژه دختربازی استفاده میشود.آیا هرگزشما به این واژه دختر بازی فکرکرده اید؟ شاید واژه بچه بازبرای شما بسیاربارمنفی داشته باشد؛ اما نه دختربازی. اساسا" شاید شما واژه پسربازی را هرگز نشنیده باشید.
دختربازی یک واژه ای است که درجوامع بسته درسیستم های سرکوبگروخودکامه درکشورهای زیرسلطه مذهب استفاده میشود و معنی آن یعنی گول زدن دختر. یعنی استفاده جنسی کردن ازدختر. یعنی تبدیل دختر به یک کالا. یعنی استفاده کردن ازدختربه هرشکل وفرمی که بخواهی. بیشترمردم درچنین جوامع و کشورها شنیده اند که دربیشتر کشورهای اروپائی پسردوست دختردارد و دختر دوست پسر. اما اینان بدرستی نفهمیده اند یا نخواسته اند که بفهمند که دوست پسرودوست دختریعنی چی. اینان(زن و مرد؛ دخترو پسر)ازواژه دختربازی استفاده کرده و میکنند وپسران کوشش میکنند که به دیگران نیزنشان بدهند که اینان بیشترازبیستا دوست دختردارند.

واژه دوست دختردراروپا معنی ومفهوم دیگری دارد. به همین دلیل میباشد که واژه دوست پسرنیزوجود دارد. نه دختربازی و پسربازی. معنی و مفهوم این دو واژه دراروپا یعنی یک دختر و پسری که با هم پیوند دارند. با هم درمورد مسائل زندگی؛ نیازهای جنسی؛ برنامه های که درآینده دارند گتفگووتبادل نظرمیکنند. پدرومادرهردودرجریان این پیوند هستند ودرموارد های گوناگون ازپدرومادران خود رهنمود میگیرند. پنهان کاری درکارنیست. نیازهای جنسی آنان با یاری ومشورت پدرومادران به شکل درست وطبیعی انجام میگیرد.اگردرزمان داشتن پیوند با همدیگربه روحیات وتفکرات همدیگرآشنا شدند وهمدیگررا بهتروبشتردرک کردند. این پیوند به زناشوی می انجامد واگرچنین نبود ازهم جدا میشوند. دراینجا سخن ازفریب؛ سخن ازنیرنگ؛ سخن ازسوئ استفاده جنسی؛ مخفی کاری نیست.دراین چنین پیوندی دخترکالا به حساب نمی آید.

دو: دمکراسی بنا به گفته شما و برداشت شما. شما درمورد دمکراسی میگوید که بیشترما ابرانیان دمکراسی را درست درک نکرده ایم. به همین دلیل این افراد میگویند که دمکراسی یعنی آنچه من میگویم وتوبایست بشنوی. پرسش من ازشما این است که آیا خود شما دمکراسی را درست درک کرده اید ومیکنید؟ زمانیکه شمامیگوید که ما نمی بایست سخن ازمذهب بگویم. بدلیل اینکه ما یک ملت 70 میلیونی مذهبی داریم یا یک جامعه/کشورمذهبی هستیم. زمانیکه شما میگوید که کسانی که چنین کردند درکارخود شکست خوردند و ازآنان بنام دین ستیزان یاد میکنید و همانند حکامان اسلامی حاکم برمردم ایران و کشور ایران میخواهید که نه تنها اینان سکوت بکنند. بلکه کوشش میکنید که مردم را به مبارزه با آنان تشویق بکنید.
شما ازمردم میخواهید که کاری را انجام بدهند که شما نسخه آنرا مینویسید. آیا این دمکراسی میباشد؟!!!
شما به چه دلیل این اجازه را بخود میدهید که ازجانب 70 میلیون سخن بگوید. مردم ایران هرگزاین شرایط برایشان پیش نیامده که درمورد دیدگاه های خود؛ برداشت های خود واعتقادات خود سخن بگویند. وازهمه مهمتراینکه اساسا" جامعه و کشوری مذهبی وجود نداشته وندارد. بلکه جوامع وکشورها مذهبی میشوند. همانگونه که بسیاری ازجوامع و کشورها که قبلا" مذهبی وسرکوبگربودند به کشورهای آزاد؛ غیرمذهبی ودمکرایتک تبدیل شدند واین کاررا مبارزان آزادیخواه پا به پای مردم خودانجام دادند.

آقای فرزان دلجوی اسلام پناه. شما میبایست این را بدانید و درک بکنید که اگرما بخواهیم دمکراسی را درست دریا بیم. میبایست درگام سخن با فرهنگ مقدسگرای؛ بت پرستی وبت آفرینی مبارزه کنیم. اگرما توانستیم این جو مقدسگرای را بشکنیم و دمکراسی را جایگزین آن بکنیم. درآن زمان با یاری دمکراسی. خواهیم آزادانه و به شکل درست وعلمی دست به تجزیه وتحلیل وبررسی مسائل ؛ پدیدهای اجتماعی؛ سیاسی؛ فرهنگی؛ مذهبی بزنیم. اساسا" دردمکراسی چیزی به معنی مقدس وجود ندارد. دریک جامعه دمکراتیک شما این اجازه را دارید که درنهایت آزادی سخن بگوید؛ بررسی؛ تجزیه و تحلیل بکنید ودست به نقد مسائل؛ شخصیتها و پدیده ها بزنید. دریک جامعه دمکرایتک دیگرسخن ازخط سرخ نیست.
دمکراسی این نیست که شما هم همانند مخالفان خود فکرکرده و به اندیشید واززاویه دید آنان به گیتی نگاه کنید. دمکراسی یعنی انیکه شما ضمن بیان دیگاه های خود؛نه تنها به دیدگاهای دیگران که مخاف شماست احترام بگذارید .بلکه شما زمانیکه دیدگاه خود را درمورد یا مواردی بیان میکنید. میبایست به دیدگاهای دیگران اشاره نمائید که دیدگاه های دیگری نیزمیباشد که همانند شما فکرنمیکنند و نمی اندیشند و با بیان این دیگاه ها؛ داوری را بگدذرارید با شنونده؛ بیننده یا خواننده.
توصیه من به شما این است که بهتراست که ما پایمان را به اندازه گلیم خود درازکنیم وبا داشتن دانش وآگاهی سخن بگویم .پیزوزباشید.
کوروش ایرانی

Saturday, May 05, 2007

چند نکته با آقای بهرام مشیری

با دورود برشما هم میهن گرامی شیرمردی ازسرزمین ایران زمین. چند نکته میباشد که من میخواهم در اینجا آنها را با شما درمیان بگذارم.
کلمه بنده: شما در گفتگوهایتان ازکلمه بنده استفاده میکنید. من فکرمیکنم بسیارزیبنده ترو شایسترمیباشد که شما ازکلمه من به جای کلمه بنده استفاده نمائید. ما میبایست بسیارهوشیارباشیم که ادبیات دیکته شده از سوی آخوند اهریمن را کورکورانه تکرارنکنیم. چرا که اساسا" کلمه بنده با سبک فکری، اندیشه وآرمان های شما وهرفرد آزاده بویژه ایرانی همخوانی نداشته وندارد.
کلمات "رافضی ومغلطه": شما برای افشای شیادان وآگاهی دادن به ملت ایران یا بهتر بگویم هم میهنان ایرانی ازاین دوکلمه عربی بسیاراستفاده میکنید. بهتر است تا آنجا ئیکه ممکن میباشد ازکلمات ایرانی استفاده نمائید وهمیشه این دو کلمه را برای شنونده خود بازکنید. برای نمونه گمراه کننده، نادرست و.
اپوزیسیون یکنفره: یکی ازبزرگترین ومهمترین عوامل سرنگونی رژیم پیشین. همان مستبدی فردی بنام حاج محمد رضا شاه پهلوی بود. این ویژگی نه تنها سبب سرنگوی رژیم فاشیستی و مستبدی او و به روی کارآمدن رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی گردید. بلکه هزاران آسیب ، مسائل و گرفتاریهای دیگری برای مردم نگونبخت این سرزمین به جای گذاشت که جبران آنها کارساده ای نخواهد بود.
شما خود بدرستی و بسیار سنجیده به این مسئله یعنی مستبد بودن و "چماق بدست گرفتن" اشاره میکنید. اما من میخواهم به شما هم میهن گرامی بگویم که اپوزیسیون یکنفره نیزکاری را ازپیش نخواهد برد. اساسا" واژه ای بنام اپوزیسیون یکنفره یک واژه نادرستی است. برای اینکه ما میبایست بدانیم که اساسا" یک اپوزیسیون بدون داشتن برنامه، بدون داشتن سازمان، بدون داشت تشکیلات، بدون داشتن برنامه برای کار فرهنگی، کاراجتماعی، کار سیاسی واداره امورکشوراپوزیسیونی نامیده نمیشود. به همین دلیل یکی از بزرگترین و مهترین کاری که ما میتوانیم ومیبایست انجام بدهیم. این است که دست به سازماندهی، دست به برنامه ریزی وبرپای تشکیلات بزنیم. البته من نمی خواهم اپوزیسیون یکنفره را یا حکومت مستبد یکنفره مقایسه نمایم. اما میخواهم به شما هم میهن نازنین بگویم که اساسا" با داشتن اپوزیسیون یک نفره ما کارارپیش نخواهیم برد.
شاملو: من زمانیکه شنیدم فردی بنام شاملو دست به نقد و بررسی شاهنامه فردوسی زد. بسیارخرسند شدم . چرا که این حق قانونی هرفردی است که هرآنچه را که میخواهد و میتواند. بتواند با دلائل، اسناد علمی،عقلی و استدلال به نقد بکشد. اما من به سختی با این کاراومخالف بودم. چراکه میدیدم ازیک سوی افراد نفوذی ازسوی توده ای ها برکاروفکرواندیشه او چیره شده بودند. از سوی دیگراین توده ای ها. با خودفروشی خود به رژیم جمهوری اسلامی حاکم برایران ومردم ایران، نقش ستون پنجم رژیم را بعهده گرفته بودند. به همین دلائل این مزدوران خواستند با نقد فردوسی بوسیله فردی بنام شاملوکارآخوند های اهریمن حاکم برجان ومال مردم ایران را آسان بکنند، که کردند. چرا که اگرآخوندهای اهریمن میخواستند یا بخواهند به نقد و بررسی فردوسی به پردازند. نه تنها این کار بسیار سختی برای این اهریمنان خواهد بود. بلکه بیشترمردم ایران نقد این اهریمنان را کمترخواهند پذیرفت. به همین دلیل کاراین آقا دراصل خدمتی بود به توده ای ها و آخوند های اهریمن.
اگراین فرد ودیگرافراد میخواستند یا میخواهند به نقد وبررسی نویسندگان، شاعران ، نوازندگان وخوانندگان آزاده وفلک زده که بیشترآنان نیزدرپایان زندگی خود ازگرسنگی نیزمردند، دست بزنند. اینان میبایست اگرشهامت داشته ودارند درگام نخست به نقدمکتب آخوندهای و آخوند زاده های اهریمن که اسلام باشد. به نقد کتاب این اهریمنان که قرآن باشد. به نقد وبررسی بتهای مقدس شده این اهریمنان که الله ، محمد عرب، علی عرب، حسین حسن و فاطمه عرب و غیره دست بزنند. اگر اینان چنین شهامتی ازخود نشان میدادند و نشان بدهند ورژیم هم اجازه چنین کاری را به آنان میداد یابدهد که هرگز نخواهد داد. درگام دوم این افراد میتوانستند یا میتوانند به نقد دیگرمسائل واین نویسندگان، شاعران؛ نوازندگان، خوانندگان آزاده دست بزنند. به همین دلیل بسیارساده و بسیارمهم. نقد و بررسی گام نخست همیشه میبایست یک پیش شرطی باشد برای نقد و بررسی گام دوم. اما اینان چنین نکردند ونمیکنند.

یکی از ویژگی های بسیارارزشمند شما این است که شما بدرستی وبا آگاهی و دانش کامل دست به نقد و بررسی گام نخست زده اید. کاری که کمترایرانی تا کنون توانسته با شهامت و دانش و آگاهی بدان دست بزند. این کار شما یک شاهکارمیباشد.
علی ایرانی: شما دریکی ازگفتهایتان گفتید که اگرمردم ایران ازعلی سخن میگویند. یا زمانیکه که دارند "ماست وخیارو عرق خود را می خورند. میگویند یاعلی. منظور اینان دراینجا علی ایرانی است"!!. من فکرمیکنم که شما بنا به گفته خودتان دراینجا دچار"مغلطه" میشوید. یکی اینکه من برای اولین باراست که ازشما می شنوم که مردم ایران زمان خوردن ماست و خیار وعرق یا علی میگویند.
یک : درکشورمذهبی، اسلامی،آخوندی ایران که پسوند شیعه را نیزبا خود به یدک میکشد. اساسا" یا علی گفتن و سخن ازعلی گفتن گوینده یا گویندگان منظورشان همان علی عرب بوده ومیباشد که آخوندهای اهریمن او را بنام یک سمبل عدالت بخورد این مردم داده اند.
دو: اینکه شوربختانه مسائل مذهبی بسیاردرتاروپود این مردم فریب خورده و بی هویت ریشه دوانیده. تا جائیکه کامیون داران این کشوربربالای کامیون خود تابلوی بیمه ابوالفضل را میزنند. حتما" دراینجا هم شما خواهید گفت که مردم منطورشان ابوالفضل ایرانی است.!!!
اگرچهارنفر ایرانی گرد هم آینده یک نفرجاسوس رژیم میباشد: هم میهن گرامی ونازنیین من. همانگونه که شما دین شمشیر، خدای شمشیر را محکوم کرده اید ومیکنید ومیگوید "پدر، اگرچیزی برای ارئه داری. با دلیل، منطق واستدلال آنها را بیان کن. اگرمردم دیدند که شما با دلیل و استدلال سخن مگوید. خوب مردم سخنان شما را خواهند پذیرفت. دیگر نیازی به شمشیرندارد. که شما میخواهید خدا، دین و آئین خود را با زور شمشیرو کشتن مردم برمردم تحمیل کنید."
من نیزمیخواهم دراینجا به شما بگویم که شما ترسی به خود راه ندهید که یک یا چند خود فروخته و جاسوس رژیم در جای و جا های نفوذ کرده یا خواهند کرد.بلکه ماها میبایست با دانش وآگاهی با مدیریت، با سازماندهی وبرنامه ریزی با کیاست و فراست با شایستگی و لیاقت با دلائل واستلالهای منطقی خود دراین جلسات شرکت کنیم . ونه تنها کاراین خود فروختگان و جاسوسان را نقش برآب نمائیم .بلکه با فراهم کردن امکانات ، بتوانمی به این خودفروختگان کمک کنیم تا دسترسی وبدست آوردن دانش و آگاهی دست ازخودفروشی و جاسوسی خود برداشته و به جبهه مردم و ملت ایران به پیوندند. شما هم میهن گرامی و نازنین میبایست بدانید که با همین برنامه های خود دراین مدت توانسته اید. گروه بسیاربزرگی ازهم میهنان را ازاین خواب خرگوشی بیدارکرده و واداربه دوباره اندیشی وشناخت درست تاریخ وهویت خود کرده اید. من یقین دارم که این کارشما برخودفروختگان رزیم نیزاثرگذاشته. یا دست کم آنان را بفکرواداشته.
خان و خوانین: شما دریک ازگفتگویتان درباره خوانین ازآنان بنام" سربازان سرزمین" نام بردید. من فکرمیکنم که شما دراین جا بنا به گفته خود دچار"مغلطه" شده اید. من خود دراین بخش ازسرزمین ایران بدنیا آمده و بزرگ شده ام و ازنزدیک با تاریخ ، آداب وسنن، وشرایط اجتماعی، سیاسی ومذهبی آشنای دارم. اما شوربختانه تا این زمان نتوانسته ام دراین باره چیزی بنویسم. اما دراینجا میخواهم تنها به سه نکته اشاره کنم وبه همین سه نکته بسنده کنم. چرا که مشت نمونه خروار میاشد. اگر من بخواهم آنچه را که برسرمردم این دیاررفته و میرود بنوبسم. نه تنها یک شاهنامه بلکه چندین شاهنامه خواهد شد.
یک: بیشتراین خوانین درزمان خود. مردم این دیاررا به بردگی کشانیدند. ازآنان به شکل نیروی رایگان استفاده کردند. بیشتراین خوانین زمانیکه با سپاهیان خود ( من ازآنان دراینجا بنام گماشتگان نام میبرم. چرا که اساسا" بشترکسانی که در این کشورکاره ای بوده اند یا هستند گماشته بوده و هستند از آن کارمند ساده ، پاسبان، ژاندار، افسر، تیمسار، فرماندار، استاندار، وزیر، شاه، شیخ، رئیس جمهورو...)به دیدار دیگرخوانین میرفتند. خانی که میزبان خان یا خوانین دیگر بود. گماشتگان خود را به همراه اسبانشان بین مردم نگونبخت روستا بخش میکرد. بیشتراین روستائیان حتی توان خرید گندم را نداشتند که نان گندم بخورند. به همین دلیل با آسیاب کردن جو که ارزانتراز گندم بود. برای خود نان جو تهیه میکردند. اما زمانیکه این گماشتگان وارد خانه این نگوبختان می شدند. ازروستائیان نگون بخت میخواستند که جو درآخوریا توبره اسبان بریزند. اگرروستای نگونبخت یک شام ساده برای او فراهم میکرد. گماشتگان خشمگین شده و ازروستائیان خواستاربرنج ،گوشت و مرغ میشدند. اکنون شما ازاین گماشتگان بنام سربازان سرزمین نام میبرید!!
شما بدرستی مدانید که اساسا" بیشترکسانی که در این سرزمین پستی داشته یا دارند.قلدور وزورگوی مردم ایران بوده و هستند. اما دررودروری با بیگانگان همه آنان نقش برده وغلامی بیگانگان را بازکرده و میکنند. کما اینکه خود شما از حاج رضا شاه پهلوی که این همه ازدلیری و شهامت اوسخن میگوئید. میدانید که این تنها قلدوروزورگواین مردم بود. اما همین شاه به اصطلاح دلیروشجاع وبا شهامت چگونه نتوانست حتی یک ثانیه دربرابرنیروهای چپاولگرخارجی پایداری کند. آخرین تاتری که رژیم جمهوری اسلامی با اربابان انگلیسی خود داشت. تاتر15 گماشته انگلیسی را دیدید که اینان چگونه از آنان پذیرای کردند وچگونه با آموزگاران با دانشجویان با مردم ایران با زنان ایران رفتارکرده ومیکنند.
دو: این خوانین بشترروستائیان نگون بختان زیرسلطه خود رامجبورشان میکردند که دختران خود، که میخواستند با مردان آینده خود زندگی مشترکی را آغاز نمایند. پیش ازاینکه به حجله بروند وبا همسران خودشان همخواب شوند. شب یکم وهفته یکم را به خدمت این خوانین برسند وخود را دراختیاراین ددمنشان بگذارند. تا این خوانین پرده بکارت آنان را برداشته و شب یکم را با آنان باشند. البته ما نمی بایست فراموش کنیم که فردی همانند سرداراسعد را نیزدربختیاری داشتیم. اما زمانیکه شما ازهمه خوانین بنام" سربازان ایران زمین" نام می بردید. یک آتوی بسیار بدی ازخود به دست این آخوند ها وآخوندزاده های اهریمن میدهید. آسیب های بسیارسنگینی و جبران ناپذیری به کارخود وشخص خودتان میرسانید.
سه: در بخشی ازروستا ها دراین دیار.نیمی ازاملاک روستا ها به رایگان دراختیارافرادی گذاشته شده که خود را سید میدانند ونیمی ازهفته، آب روستا نیزبه شکل رایگان دراختیاراین سادات گذاشته میشود و نیمی دیگرهفته دراختیارمردم روستا. من سخن برای گفتن بسیار دارم. اما این نوشته را درهمین جا به پایان میرسانم. پیروز باشید.
من این نوشته راهم برای شما با پست الکترونیکی میفرستم هم پست میکنم هم اینکه آنرا دروبلاگ
www.korushirani.blogspot.com
خواهم گذاشت.چنانچه خواستید پاسخی بدهید. میتوانید یا ازراه پست الکترونیکی پاسخ بدهید یا اینکه دروبلاگ پاسخ خود را بنوسید

Saturday, March 03, 2007

کلمات ابرانی


با دورو برشما هم میهن گرامی
اگرما بخواهیم با آخوند و فرهنگ تحملی 1500 ساله اسلامی آن مبارزه نمائیم. میبایست درنخستین گامی که برمیداریم اینکه نمی بایست با زبانی که این آدمخواران دراین مدت زمان مستقیم وغیرمستقیم بریکا یک ما تحمیل کرده اند سخن بگوئیم. درنتیجه میبایست همه ما بکوشیم تا آنجا که ممکن میباشد. ازکلمات ساده و شیرین ایرانی استفاده نمائیم
کلمات ابرانی
زمانیکه من ازبکاربردن کلمات ایرانی گفتگومیکنیم این نشان آن نیست که من یک ناسیونالیست ابرانی ؛ ملی گرا، یا پان ایرانیست باشم . هدف من دراینجا یک بررسی پژوهشگرانه است . آنهم دربرخورد با فرهنگ اسلامی حاکم بر ایران و پداگوگی گفتگو با مردم وهمانگونه که اشاره شد؛انتخاب آنهم با یاری گرفتن ازدانشن وآگاهی میباشد ونه گفتارورفتار کورکورانه
اساسا" بیشترما که به زبان ایرانی سخن میگویم و با آن آشنای داریم؛ میدانیم که سخن گفتن ونوشتن به زیان ایرانی برای ما
ایرانیها بسیارآسانتر؛ زبنده ترودلنشین ترمیباشد. ولی شوربخنانه برخلاف اینکه ما کلمات ایرانی بسیاری داریم. نا آگاهانه و طوطی
وار یا آگاهانه ازکلمات عربی دیکته شده از سوی آخوند استفاده می کنیم که هم بیان آنها برای ما سخت میباشد هم نوشتن آن بویژه برای فرزندان ایرانیان برون مرزی!! برای نمونه من در اینجا به بخشی از ان کلمات اشاره میکنم
ذیق وقت= کمی زمان، مجدد= دوباره
العان یا الآن= هم اکنون، باعث= سبب
مخصوص= ویژه، انجمن= کانون
صبح بخیر= بامداد خوش، مطلع= آگاه
صبح= بامداد، مقابل= برابر
معضلات= گرفتاری، به هر حال= به هر روی
سلام= دورود ،به هر صورت= به هر روی
خداحافظ= بدرود، ضعیف= ناتوان
تحقیر= کوچک، متضلضل= سست \ سست اراده
عمیق= ژرف، نزاع= برخورد؛ درگیری
قاصر= کوتاه، قصور= کوتاهی
الی= بین ؛ تا، معذرت= پوزش
لسان= زبان، حاضر= آماده بودن
قرائت= خواندن، عکس= برگردان
قطعنامه= پایان نامه، ساعت= زمان سنج
خاتمه= پایان، تقاطع، چهار راه
سئوال= پرسش، قطع= بریدن
جواب= پاسخ، معترض= مخالف
سمع= گوش، اعتراض= مخالفت کردن
فجر= پیروزی، عبور= گذر
فتح= پیروزی، عابر= پیاده
قسم= سوگند، قول= گفته
انقلاب= دگرگونی، عید= نوروز
حرف= سخن، تبریک= شاد باش
بحث= گفتگو، قیام= رستاخیز
ربع= چارک، صلح= آشتی
کبیر= بزرگ، مقوی= نیرودهنده؛ نیروبخش
صغیر= کوچک، صداقت= پاکی
عقب= پشت، قبول= پذیرفتن
عقب افتاده= پس افتاده، اقتباس= برداشت
مقاومت= پایداری، سرقت= دزدی
دفاع= پدافند، سارق= دزد
حمله= آفند، ماضی= گذشته
ضرر= زیان، ماضی بعید= گذشته دور
منافع= سود\ بهره پیغام پیام
حاضر= آماده \ بودن، قصد= هدف
غایب= نبودن، مقاصد= اهداف
حضور= پیش، مقصر= گناه کار
مقام= سمت، تقصیر= گناه
شغل= پیشه \ کار، انتقام= تلافی
ظالم= ستمگر، مقاله= نوشته
مظلوم= افتاده، معقول= پذیرفته شده
جرم= گناه، قابل= ارزش
ارتجاع= واپسگرا، سرعت= تند\ شتاب
ارتباط= پیوند، داخل= درون
طرف= سوی، خارج= بیرون
خبر= گزارش، تقسیم= بخش
حادثه= رخداد، مقسم= بخش کننده
واقعه= رخداد، توزیع= پخش
متنوع= گوناگون، عاقبت= پایان
معلم= آموزگار، صیاد= شکارچی
محصل= دانش آموز، صید= شکار
عنوان= نمونه، معذرت= پوزش
امتحان= آزمایش\ آزمون متعجب= شگفت زده
متاسفانه= شوربختانه، طلاق= جدای
تشکر= سپاس، عجب= شگفتا
تحقیق= پژوهش، اطلاع= آگاهی
محقق= پژوهشگر، معلومات= دانش
قبل= پیش، قاضی= داور
عاقل= دانا، قضاوت= داوری
مثلث= سه گوش، متقاضی= درخواست کننده
مربع= چهارگوش، ثابت= پایدار
مطلقه= جدا شده، بی ثبات= ناپایداره
عمل= کار\ کنش، عکس العمل= واکنش
مضاعف= دوبرابر، توقع= خواسته
انتظار= امید، حداقل= دست کم
حد اکثر= بیشترین، سلاح= جنگ افزار
موفقیت= پیروزی، قتل= کشتن
مقتول= کشته شده، قاتل= کشنده
فوق العاده= بسیار مهم، قیاس= برابر
رعب= ترس، مرعوب= ترسیده
عمامه= دستار، شجاع= دلیر
قدم= گام، اغلب= بیشتر
اقلیت= کمترینها، اکثریت= بیشترینها
فرق= تفاوت، حادثه= رخداد
ارتقاع= بلندی، قرمز= سرخ
مواظب= توجه، مراغب= توجه
مریض= بیمار، مختصر= کوتاه
اتحاد= همبستگی، معلول= ناتوان
موعضه= پند، ترجح دادن= برتری دادن
انتقاد= ایراد، نقض= شکستن
اقامت= سکونت، هضم= گوار
معده= کیسه، اثنی عشر= دوازده
ثلث= یک سوم، وثیقه= گرو
اعتقاد= ایمان، تبعیض= دوی گذاشتن
فقر= تنگ دست، مظهر= نشانه
ظاهرشده= نمایان شدن، ظاهر= نمایان
نجات= رهای، موسکن= آرام بخش
شرق= خاور، غرب= باختر
واقف= آگاه، عقد= پیوند
هردفعه= هرنوبت \ هر بار، توقف= ایست
متوقف =ایستاده، ملاقات= دیدار
عاشق= دلداده، معشوق= دلبر
حدس= گمان، حدس زدن= گمان زدن
مستقل= آزاد، فرقه= دسته\ گروه
توسعه= گسترش، توضیح داده= شکافتن
اطراف= پیرامون، خواص= ویژگی
عرض= پهنا، طول= دراز
قبر= گور، قبرستان= گورستان
نقل= گفته، حفاظت= پاسداری
حراست= نگهبانی، بعضی= گروهی
لغو= ازبین بردن، اتحاد= همبستگی
عظیم= بزرگ، دعوت= پذیرش \ فراخون
جمع= گروه، عمومی= همگانی
نوع= گونه، تغیر= دگرگون
محدب= کوژ، مقعر= کاو
رقص= پایکوبی، قشنگ =زیبا
رعایت= اجرا\ توجه، ختم= پایان
وضع= چگونگی، تذکر= یاد آوری
ربع= چهارک، فقدان= کمبود
حبیب= دوست، عذر= بهانه
اقبال= بخت، قادر= توانا
مغلوب= شکست خورده، غالب= چیره
فتح= پیروزی، قاعده= راه و روش
نظافت= پاکیزگی، کثیف= ناپاک\ آلوده
مفقود= ناپدید شدن، حادثه= رخداد
جمع= گرد ،جمع شدن= گرد آمدن
مجانی= رایگان، عقیم =نازا
مشغول= سرگرم، مشغولیات= سرگرمیها
فاعل =کننده، صفت= چگونگی
قید= بیان، خوصوصیات= ویژگی
وطن= میهن، قیمت= بها
وقت= زمان، کثرت= زیادی
حداقل= دست کم، خلاصه= چکیده
مشروح= کامل، صحت= درستی
ضخامت= کلفتی، آب خوردن!!= آب نوشیدن
حریق= آتش، دعا= ستایش
ساعت= زمان سنج، بعید= دور
موعد =زمان، مطالبات= خواسته ها
معوقه= پرداخت نشده، تحصن= نبرد نشسته
خصم= دشمن، خصمانه= دشمنانه
احسن= آفرین، بارک الله (برکت الله)= آفرین
چای خوردن، آب خوردن!!! چای نوشیدن، آب نوشیدن
و هزاران کلمات ایرانی دیگر
توجه نکردن به این مورد بسیار مهم آنهم از سوی ایرانیان که خود را مسئول ؛ سیاسیی؛ آگاه؛ پیشرو؛ روشنفکر؛ باسواد؛ و.......میدانند کار بسیار نابخشودنی است
کوروش ایرانی

Sunday, February 18, 2007

بستانکاران یا بدهکاران مردم ایران

روشنفکر
پیش از اینکه به مورد روشنفکر یک نگاهی داشته باشیم. اجازه بدهید درابتدا مورد را با یک پیشگفتاری بنام بستانکاران یا بدهکاران مردم ایران آغاز بکنیم
وارثان رژیم حاج محمد رضا شاه پهلوی که سانسور، خودکامگی، خفقان، سرکوبگری و سرسپردگی، اسلام پناهی، آخوند پروری، دیکتاتوری، بدبختی، بیسوادی، ناآگاهی، روشوه خواری، دزدی ، نبودن دمکراسی، نبودن آزادی بیان، اندیشه و نوشتن ، کمبود مدارس، کمبود دانشگاه، کمبود راه، کمبود امکانات رفاهی، کمبود بهداشت، از ویژگیهای آن رژیم بود. امروز ضمن پشتیبانی کردن از کارکرد رژیم حاج محمد رضا شاه(شاه شیعیان, شاهی که خود را کمربسته یکی ازبت های عرب بنام رضا میدانست وبت دیگرعرب بنام ابولفضل که او را از مرگ نجات داده بود!!!!) ) وبستن تهمت نفهمی به مردم ایران. سخن از دمکراسی وآزادی میگویند
اینان از تمامی امکانات خود واربابان خوداستفاده کرده ومیکنند. تا با شعارهای پوچ و بی پایه اساس خود. دست به فریب مردمی بزنند که بنابه گفته اینان نفهم بودند و شایستگی داشتن دیکتاتوری بنام حاج محمد رضا شاه و رژیم دیکتاتوری او را نداشتند
این ریاکاران، این فریبکاران، این شیادان، این نامردمان ضد آزادی وضد دمکراسی که هر کدام افساری برگردن دارند و کیسه ای بدست و خود را از نیاکان ایران و تبارایرانی میدانند. بفکر این هستند که قدرت سیاسی خود را بدلیلی که در بالا بدانها اشاره شد از دست دادند و سبب به روی کار آمدن اشغالگرانی گردیدند که الگوها آنان آدمکشان عرب وآرمانشهرشان جامعه اسلامی بوده و هست
امروز این افراد میخواهند با فریب مردم ایران، به نبرد با اشغالگران حاکم برایران و گروگان گیران مردم ایران رفته و دوباره مردم به گروگان گرفته شده ایران را بگونه دیگر به گروگان گرفته و جای خود را با گروگان گیران عوض کرده و کیسه های خود را پرکنند
من با شناخت این شیادان وبرای رسوا کردن آنان، نوشته های خود را برای رسانه هایشان فرستاده ومیفرستم. تا فریبکاری، ریاکاری، چهره پلید وزشت ، نیت ناپاک آنان را هر چه بیشتر افشا کرده و بنمایم. این وارثان رژیم پیشین هم اکنون که برسر قدرت نیستند. این نوشته ها را و نوشته دیگران را اساسا" چاپ نمیکنند. چه رسد به اینکه سانسور کنند. اکنون اگراینان دوباره به قدرت سیاسی برسند چه خواهند کرد؟ بسیار خنده دار میباشد که اینان امروزدررسانه های خود شعار"بدانیم، به اندیشیم و به پاخیزیم" را سر میدهند
اما اینان باید بدانند که تفاله ها ای بیش نیستند. چرا که اگر انسان بودند واساسا" کمی شرف و وجدان داشتند و بوی ازانسانیت برده بودندومیدانستند که معنی اینها چیست. نه تنها با شهامت از سیاست ها وبرنامه های رژیم پیشین وکارکرد نا شایسته سیاستمداران رژیم انتقاد میکردند. بلکه با بازنگری دربینش ورفتار خودازمردم ایران نیز پوزش خواهی میکردند. و به این مردم میگفتند که نتیجه سیاست ها، برنامه های رژیم پیشین بود که سرانجام سبب به روی کارآمدن رژیمی خونخوار تری بنام رژیم جمهوری اسلامی گردید و زندگی سیه روز مردم ایران را سیه روزتر کرد. این پیشگفتار را درهم اینجا به پایان رسانیده و مورد روشنفکر را با هم پی میگیریم
روشنفکر
گروهی ازهم میهنان ایرانی با زیرپرسش بردن نقش روشنفکران ایرانی به ویژه درزمان رژیم حاج محمد رضا شاه پهلوی. آنان را گناهکاران به روی کارآمدن رژیم حاج روح الله موسوی درایران دانسته ومیدانند
گروهی ازهم میهنان گرامی ناآگاه بودن خود را به گردن این روشنفکران انداخته و می اندازند
گروهی دیگر روشنفکران ایرانی را اساسا"نا آگاه و بی خرد دانسته ومیدانند
با توجه به این گونه یورشها و زیرپرسش بردن ها. شوربتخانه تا کنون نیزافرادی که بنام روشنفکر. مورد یورش این گروه از هم میهنان قرارگرفته اند، نتوانسته اند به این پرسش ها و یورشها پاسخ گفته و بگویند
به همین دلیل من خواستم دراینجا برای روشن شدن مسئله. مورد را با سه پرسش آغاز کنیم
یک: اساسا" یک روشنفکرایرانی یا روشنفکران ایرانی دررژیم پیشین و دررژیم کنونی چه نفشی یا کاری رامیتوانستند داشته باشند و یا امروز میتوانند ایفا نمایند؟
دو: این روشنفکران ایرانی ازچه امکاناتی برخورداربودند وهستند؟
سه : تفاوت جامعه و سیستم حکومتی که روشنفکران ایرانی درآن زندگی میکردند و میکنند. با جامعه و سیستم حکومتی که روشنفکران اروپائی زندگی کرده ومیکنند، چیست؟
پرسش های زیادی را میتوان دراین زمینه بیان کرد. اما من میخواهم به همین چند پرسش اکتفا کنم وگفتگوی کوتاهی دراین مورد مهم با هم داشته باشیم
ما میبایست بدانیم که یک روشنفکرایرانی یا روشنفکران ایرانی د ریک جامعه بسته با یک حکومت توتالیتر وخودکامه زندگی کرده و میکند که رژیم بیشترآزادیهای فردی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی را ازآنان سلب کرده و میکند و اینان کمترین امکاناتی دراختیار نداشته وندارند که حتی خود آزادانه با دست یابی به بررسی و پژوهشگری به آگاهی های درپهنه جهانی وگسترده دست یابند. چه برسد به اینکه بتوانند درچنین جوخفقان وسرکوبگر،دست به آگاهی مردم بزنند. دریک چنین جامعه وسیستمی. این سیاستمداران رژیم که درپست های وزیری و دیگر پست های کشوری کار کرده ومیکنند وسرسپردگی خود را نیزهم درسخن هم درکاربه سیستم نشان داده اند وبا داشتن اختیارات سیاسی ، مالی و نظامی دست به برنامه ریزی برای آموزش وآگاهی دادن، اداره امور اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی و مشارکت مردم دراداره کشورداشته و دارند
به همین دلیل روشن میبایست با یورش بردن براین افراد خودفروخته و سرسپرده. میبایست به آنان گفت که این نتایج سیاست ها و برنامه ریزی های شما بود که رژیم حاج محمد رضاشاه پهلوی سرنگون شد و رژیم حاج روح الله موسی برایران حاکم گردید. نه روشنفکران که خود زیر سایه چنین رژیم کمرشان خم شده بود و کمترین امکاناتی دراختیار نداشتند
شوربختانه امروز هواداران رژیم پشین و گروه ویا افراد دیگری ازهم میهنان گرامی، ناخواسته و ندانسته، با یورش بردن برروشنفکرانی که در زمان رژیم پیشین زیرسایه خفقان و سانسور رژیم دست و پا شکسته کوشش میکردند که به آگاهی های دست یابند و کمترین امکانات را دراختیار نداشتند که این دانش وآگاهی خود را به درست یا نادرست دراختیارمردم بگذارند. امروز به همراه مردم مورد آماج یورش و تاخت وتازاین افراد قرار گرفته اند
همزمان گنهکاران اصلی که همانا سردمداران و سیاستمداران رژیم پیشن باشند. امروز نه تنها خود را ازهمه مسئولیتها مبرا دانسته ومیدانند. بلکه رسانه های که دراختیارهوادارن رژیم پیشین و درراس آن صدای آمریکا و بی بی سی باشند. در برنامه ها رادیو و تلویزیونی و رسانه های گروهی خود ازآنان بنام مشاوران و روشفکران استفاده کرده و میکنند. یا اینان خود با شرکت درچنین برنامه ها رادیوی و تلویزیونی ونوشتن درچنین رسانه ها ی هم درنقش روشنفکرهم درنقش سیاستمدارهم درنقش مشاوران تحلیل گر مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شرکت کرده ومیکنند. اینان در این برنامه ها و نوشتها ی خود. مردم ایران را متهم به نفهم بودن وروشفکران را متهم به اشتباه کار، هردو را گناه کار میدانند. که دست در دست هم سبب سرنگونی رژیم حاج محمد رضا شاه وبه روی کارآمدن رژیم حاج روح الله موسوی بر ایران و مردم ایران شدند و خود اینان نه تنها ازهرگونه مسئولیتی برخوردار نبوده ونیستند، بلکه خود را بستانکار نیز میدانند
ای کاشک امروزاین چهاریا پنچ میلیون ایرانی که درکشورهایی اروپائی وامریکا سکونت گزیده اند. کمی به خود زحمت میدانند وازآن خرمنم، منم کردن پیاده می شدند. وبا انتقاد ازخود درمیافتند که تفاوت بسیار بزرگی است بین روشنفکران ایرانی و روشنفکران اروپائی که دریک جامه ای باز دریک سیستم دمکراتیک زندگی کرده ومکنند. در یک جامه و سیستمی که ازآزادیهای فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برخورداربوده وهستند. وتوانسته ومیتوانند آزادانه دست به بررسی و پژوهش زده و بدوراز فرهنگ مقدسگرای. دیگاه ها وآگاهی های بدست آورده خود را دررسانه های گروهی، دررادیو وتلویزیون و نوشتن کتاب و.و.دراختیارمردم گذاشته وازاین راه دانش وآگهی های خود را بیشتروبیشتر بارورتروکاملترنمایند
دراین مورد سخن زیاد میتوان گفت. اما من امید وارم که همین چند نکته برای روشن شدن مورد به این گروه هم میهنان کمک کرده باشد
کورش ایرانی