Saturday, March 03, 2007

کلمات ابرانی


با دورو برشما هم میهن گرامی
اگرما بخواهیم با آخوند و فرهنگ تحملی 1500 ساله اسلامی آن مبارزه نمائیم. میبایست درنخستین گامی که برمیداریم اینکه نمی بایست با زبانی که این آدمخواران دراین مدت زمان مستقیم وغیرمستقیم بریکا یک ما تحمیل کرده اند سخن بگوئیم. درنتیجه میبایست همه ما بکوشیم تا آنجا که ممکن میباشد. ازکلمات ساده و شیرین ایرانی استفاده نمائیم
کلمات ابرانی
زمانیکه من ازبکاربردن کلمات ایرانی گفتگومیکنیم این نشان آن نیست که من یک ناسیونالیست ابرانی ؛ ملی گرا، یا پان ایرانیست باشم . هدف من دراینجا یک بررسی پژوهشگرانه است . آنهم دربرخورد با فرهنگ اسلامی حاکم بر ایران و پداگوگی گفتگو با مردم وهمانگونه که اشاره شد؛انتخاب آنهم با یاری گرفتن ازدانشن وآگاهی میباشد ونه گفتارورفتار کورکورانه
اساسا" بیشترما که به زبان ایرانی سخن میگویم و با آن آشنای داریم؛ میدانیم که سخن گفتن ونوشتن به زیان ایرانی برای ما
ایرانیها بسیارآسانتر؛ زبنده ترودلنشین ترمیباشد. ولی شوربخنانه برخلاف اینکه ما کلمات ایرانی بسیاری داریم. نا آگاهانه و طوطی
وار یا آگاهانه ازکلمات عربی دیکته شده از سوی آخوند استفاده می کنیم که هم بیان آنها برای ما سخت میباشد هم نوشتن آن بویژه برای فرزندان ایرانیان برون مرزی!! برای نمونه من در اینجا به بخشی از ان کلمات اشاره میکنم
ذیق وقت= کمی زمان، مجدد= دوباره
العان یا الآن= هم اکنون، باعث= سبب
مخصوص= ویژه، انجمن= کانون
صبح بخیر= بامداد خوش، مطلع= آگاه
صبح= بامداد، مقابل= برابر
معضلات= گرفتاری، به هر حال= به هر روی
سلام= دورود ،به هر صورت= به هر روی
خداحافظ= بدرود، ضعیف= ناتوان
تحقیر= کوچک، متضلضل= سست \ سست اراده
عمیق= ژرف، نزاع= برخورد؛ درگیری
قاصر= کوتاه، قصور= کوتاهی
الی= بین ؛ تا، معذرت= پوزش
لسان= زبان، حاضر= آماده بودن
قرائت= خواندن، عکس= برگردان
قطعنامه= پایان نامه، ساعت= زمان سنج
خاتمه= پایان، تقاطع، چهار راه
سئوال= پرسش، قطع= بریدن
جواب= پاسخ، معترض= مخالف
سمع= گوش، اعتراض= مخالفت کردن
فجر= پیروزی، عبور= گذر
فتح= پیروزی، عابر= پیاده
قسم= سوگند، قول= گفته
انقلاب= دگرگونی، عید= نوروز
حرف= سخن، تبریک= شاد باش
بحث= گفتگو، قیام= رستاخیز
ربع= چارک، صلح= آشتی
کبیر= بزرگ، مقوی= نیرودهنده؛ نیروبخش
صغیر= کوچک، صداقت= پاکی
عقب= پشت، قبول= پذیرفتن
عقب افتاده= پس افتاده، اقتباس= برداشت
مقاومت= پایداری، سرقت= دزدی
دفاع= پدافند، سارق= دزد
حمله= آفند، ماضی= گذشته
ضرر= زیان، ماضی بعید= گذشته دور
منافع= سود\ بهره پیغام پیام
حاضر= آماده \ بودن، قصد= هدف
غایب= نبودن، مقاصد= اهداف
حضور= پیش، مقصر= گناه کار
مقام= سمت، تقصیر= گناه
شغل= پیشه \ کار، انتقام= تلافی
ظالم= ستمگر، مقاله= نوشته
مظلوم= افتاده، معقول= پذیرفته شده
جرم= گناه، قابل= ارزش
ارتجاع= واپسگرا، سرعت= تند\ شتاب
ارتباط= پیوند، داخل= درون
طرف= سوی، خارج= بیرون
خبر= گزارش، تقسیم= بخش
حادثه= رخداد، مقسم= بخش کننده
واقعه= رخداد، توزیع= پخش
متنوع= گوناگون، عاقبت= پایان
معلم= آموزگار، صیاد= شکارچی
محصل= دانش آموز، صید= شکار
عنوان= نمونه، معذرت= پوزش
امتحان= آزمایش\ آزمون متعجب= شگفت زده
متاسفانه= شوربختانه، طلاق= جدای
تشکر= سپاس، عجب= شگفتا
تحقیق= پژوهش، اطلاع= آگاهی
محقق= پژوهشگر، معلومات= دانش
قبل= پیش، قاضی= داور
عاقل= دانا، قضاوت= داوری
مثلث= سه گوش، متقاضی= درخواست کننده
مربع= چهارگوش، ثابت= پایدار
مطلقه= جدا شده، بی ثبات= ناپایداره
عمل= کار\ کنش، عکس العمل= واکنش
مضاعف= دوبرابر، توقع= خواسته
انتظار= امید، حداقل= دست کم
حد اکثر= بیشترین، سلاح= جنگ افزار
موفقیت= پیروزی، قتل= کشتن
مقتول= کشته شده، قاتل= کشنده
فوق العاده= بسیار مهم، قیاس= برابر
رعب= ترس، مرعوب= ترسیده
عمامه= دستار، شجاع= دلیر
قدم= گام، اغلب= بیشتر
اقلیت= کمترینها، اکثریت= بیشترینها
فرق= تفاوت، حادثه= رخداد
ارتقاع= بلندی، قرمز= سرخ
مواظب= توجه، مراغب= توجه
مریض= بیمار، مختصر= کوتاه
اتحاد= همبستگی، معلول= ناتوان
موعضه= پند، ترجح دادن= برتری دادن
انتقاد= ایراد، نقض= شکستن
اقامت= سکونت، هضم= گوار
معده= کیسه، اثنی عشر= دوازده
ثلث= یک سوم، وثیقه= گرو
اعتقاد= ایمان، تبعیض= دوی گذاشتن
فقر= تنگ دست، مظهر= نشانه
ظاهرشده= نمایان شدن، ظاهر= نمایان
نجات= رهای، موسکن= آرام بخش
شرق= خاور، غرب= باختر
واقف= آگاه، عقد= پیوند
هردفعه= هرنوبت \ هر بار، توقف= ایست
متوقف =ایستاده، ملاقات= دیدار
عاشق= دلداده، معشوق= دلبر
حدس= گمان، حدس زدن= گمان زدن
مستقل= آزاد، فرقه= دسته\ گروه
توسعه= گسترش، توضیح داده= شکافتن
اطراف= پیرامون، خواص= ویژگی
عرض= پهنا، طول= دراز
قبر= گور، قبرستان= گورستان
نقل= گفته، حفاظت= پاسداری
حراست= نگهبانی، بعضی= گروهی
لغو= ازبین بردن، اتحاد= همبستگی
عظیم= بزرگ، دعوت= پذیرش \ فراخون
جمع= گروه، عمومی= همگانی
نوع= گونه، تغیر= دگرگون
محدب= کوژ، مقعر= کاو
رقص= پایکوبی، قشنگ =زیبا
رعایت= اجرا\ توجه، ختم= پایان
وضع= چگونگی، تذکر= یاد آوری
ربع= چهارک، فقدان= کمبود
حبیب= دوست، عذر= بهانه
اقبال= بخت، قادر= توانا
مغلوب= شکست خورده، غالب= چیره
فتح= پیروزی، قاعده= راه و روش
نظافت= پاکیزگی، کثیف= ناپاک\ آلوده
مفقود= ناپدید شدن، حادثه= رخداد
جمع= گرد ،جمع شدن= گرد آمدن
مجانی= رایگان، عقیم =نازا
مشغول= سرگرم، مشغولیات= سرگرمیها
فاعل =کننده، صفت= چگونگی
قید= بیان، خوصوصیات= ویژگی
وطن= میهن، قیمت= بها
وقت= زمان، کثرت= زیادی
حداقل= دست کم، خلاصه= چکیده
مشروح= کامل، صحت= درستی
ضخامت= کلفتی، آب خوردن!!= آب نوشیدن
حریق= آتش، دعا= ستایش
ساعت= زمان سنج، بعید= دور
موعد =زمان، مطالبات= خواسته ها
معوقه= پرداخت نشده، تحصن= نبرد نشسته
خصم= دشمن، خصمانه= دشمنانه
احسن= آفرین، بارک الله (برکت الله)= آفرین
چای خوردن، آب خوردن!!! چای نوشیدن، آب نوشیدن
و هزاران کلمات ایرانی دیگر
توجه نکردن به این مورد بسیار مهم آنهم از سوی ایرانیان که خود را مسئول ؛ سیاسیی؛ آگاه؛ پیشرو؛ روشنفکر؛ باسواد؛ و.......میدانند کار بسیار نابخشودنی است
کوروش ایرانی