Sunday, December 04, 2005

مبارزه با فرهنگ بیگانه

مبارزه بافرهنگ بیگانه
فرهنگ تشکیل شده از چیزهای آموخته شده بنام آداب، سنن، آئین، دانش، زبان که همگی دریک دگرگونی مداوم بوده و میباشند. اینها بوسیله سمبل و زبان ازنسلی به نسل دیگر داده شده و میشود. به همین دلیل ما انسان را یک فردی میدانیم با کوله باری از فرهنگ
اما مسله فرهنگ زودائی و مبارزه با فرهنگ بیگانه موردی است که بیشترما ایرانیان همانند دیگرانسانها به آن توجهات زیادی نشان داده و می دهیم. تاجائیکه سردمداران رژیم جمهوری اسلامی نیزبا آگاهی به این توجه ایرانیان به این مسئله وهمزمان نا آگیهای این ملت که به اشتباه خود را بافرهنگ میداند. هرازچند گاهی سخن از فرهنگ زودائی ومبارزه با هجوم فرهنگ بیگانه میزنند تا بدین وسیله بتوانند ملتی را که ازدرون تهی کرده اند در دنیای نا آگهی و خیال بافی بیشتر نگهدارند
به همین دلیل ما میخواهیم بدانیم که
دانش و آگاهی ما ایرانیان نسبت به شناخت مرزهای فرهنگ بیگانه و فرهنگ ایرانی تا چه پایه ایست؟
چه چیزی را اساسا" ما فرهنگ ایرانی می نامیم و چه چیزی را فرهنگ غیر ایرانی؟
ازنظر سردمداران رژیم جمهوری اسلامی چه فرهنگی ایرانی و یا بیگانه شناخنه میشود؟
ما می خواهیم بدانیم که ما ایرانیان درروند تاریخ چه چیزی یاچیزهای را همچون کالاهای وارداتی وارد کره ایم؟ چه جیز یاچیزهای را سردمداران رژیمهای گوناگون که دراین سرزمین حکومت کرده اند و میکنند. بنابه نیازحکومتهای خود به ایران وارد کرده اند ومیکنند؟ وایرانیان را نیزمجبور به پذ یرفتن آن یا آنها نموده اند ومیکنند
اساسا" ما چه روشهای را انتخاب کرده و چه راه یا راهای را پیموده ایم

آنچه مسلم میباشد اینکه اگر یک ملتی بخواهد به شکوفائیهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی واجتماعی دست یابد. میبایست درپیوند تنگاتنگ با دیگرملیتها باشد. هرجامعه ای، هرملتی ازنظرما به یک گلستانی می ماند که هم دارای گلهای رنگارنگ وگوناگون میباشد. هم داری بوته ها وخارها. هرملتی وهرفردی برای رشد و تکامل خود نیازدارد که به گردش دردرون این گلستانها پرداخته وبا چید ن بهترین گلها و گردآوری آنها درگلستانی که خود درآن زندگی میکند. آنرا به زیباترین وبهترین گلستانها تبد یل نماید
زندانی کردن خود دردرون یک گلستان. به این فکرکه جای که من زندگی میکنم بهترین مکان هاست. وکشیدن دیوار بر پیرامون آن. نه تنها مانع بزرگی درمسیرتکامل خواهد بود. بلکه چنین تفکر و اندیشه ای سبب آن خواهد شد که جامعه روز به روز ازهمه جهات رو به واپسگرائی نیزبرود

با این پیشگفتارهدف ما این است که نشان دهیم. بررسی و گردش دردرون گلستانهای گوناگون ودسته کردن گلهای رنگارنگ. نه تنها هیچ گونه اشکالی نداشته وندارد. بلکه سبب کسب دانش بیشتربرای فرد وزیبائی وخرمی بیشتری نیز درگلستان خواهد شد. اما همانگونه که گفته شد دسته کردن گلها. نه دسته کردن خارها
اکنون چه چیزی را ما گل می نامیم. وچه چیزی را خار. این دیگر بستگی به دانش، خرد، اندیشه وآگاهی ما دارد. زمانیکه ما به گردآوری ودسته کردن خارها می پردازیم. یا ما را به اجبار به گرد آوری آنها وادارمان کرده ومیکنند. چنین کاری نه تنها سبب بد بختی ما گردیده ومیگردد. بلکه برای نسلهای آینده ما نیزخانمان سوز و ویرانگر خواهد بود. درچنین شرایطی است که ما میبایست به چگونه گردآوری، به این مونتاژ، این ترکیب، این درهم آمیختن، این دسته کردن و به هم بافتن را زیرپرسش برده. تا با بررسی ژرفتر ودرک وموشکافی بیشتر آن را بفهمیم و دریابیم که این ترکیب از کدامین گونه بوده ومیباشد.

ما میبایست بدانیم که اگرکشورهای صنعتی پیش رفته به آگاهی، به تکنولوژی، به تمدن، به اینکه انسان چه باید بکند و چیه باید انجام یدهد دست یافتند. راهی را پیمودند و می پیمایند که ما در پیشگفتارخود به آن اشاره کردیم. ونامش را دسته کردن گلها و چیدن بهترین گلها وکشت آنها در بوستانها وگلستانهای بوده وهست که آنان درآن زندگی کرده ومیکنند
اما درکشوری همچون ایران یا بهتربگویم سردمداران حکومتهای حاکم برایران ومردم ایران به گردآوری خارهای دست زدند و زده اند که جزخانما نسوزی و ویرانی برای مردم وکشورایران نتیجه دیگری نداشته وندارد. اینان با برپای فاستیستی ترین حکومتهای خودکامه همچون رژیم جمهوری اسلامی وتحمیل مذهبی ارتجاعی وموهوم پرستانه هم چون اسلام. نه تنها مردم را زیر فشار چنین حکومتها ومذهبی قرارداده اند ومی دهند. بلکه مردم را ازبهرمند شدن، ازبررسی وگردش دردرون گلستانها ودسته کردن گلها نیزمحروم نموده اند. دریک کلام اند یشید ن وخواب خوش را نیزازمردم گرفته اند

در کشوری هم چون ایران که شیوه وسیستم حکومتی و مذهب آن با زور شمشیر، زندان، تبعید، تهدید، ترور، کشتن، بدارآویختن و بستن مالیاتهای سنگین برروی دوش مردم، برمردم تحمیل شده ومیشود. درکشوری همچون ایران که رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی حاکم برآن آزادیهای فردی، آزادی بیان، آزادی نوشتن، آزادی زندگی کردن، آزادی انتخاب وفکرکردن، را ازمردم گرفته. و انسانها برایش همانند ریگهای بیابان بی ارزش بوده ومیباشند. برای چنین ملتی بسیار مشکل خواهد بود که بخواهد و بتواند دانش و آگاهی درمورد فرهنگ خود و دیگر فرهنگها کسب نماید. سپس با شناخت مرزهای بین فرهنگ ملی و بیگانه به میارزه با آن به پا خیزد

درچنین شرایطی این رژیم حاکم برایران و مردم ایران بوده وهست که به مرزبندی فرهنگ بیگانه و ملی و به اصطلاح به مبارزه آن پرداخته وخواهد پرداخت. دراین راستا رژیم برای پیاده کردن سیاستهای ضد ملی و ضد مردمی ازانسانهای کوردل، بیسواد، باسواد جاه طلب وسودجو، افرادی که شستشوی مغزی شده اند، سود برده وخواهد برد. تا زیرپوشش مبارزه با فرهنگ یبگانه به مبارزه با فرهنگ ملی مردم به پردازد وآنچه را که خود خواسته و میخواهد بعنوان فرهنگ ملی به خورد مردم بدهد

ما برای جلب توجه شما هم میهن گرامی به چند مورد زنده اشاره میکنیم
شما به ویژه آموزگاران، دانش آموزان وفرهنگیان می بینید. که سردمداران رژیم جمهوری. این سرسپردگان بیگانه و ضد ایران و ایرانی شعرزیبای که برروی جلدکتابهای درسی نوشته شده بود
توانا بود هرکه دانا بود زدانش دل پیربرنا بود
را برداشتند و به جای آن عبارت عربی ومذهبی تعلیم و تربیت عبادت است راجایگزین کردند. اکنون این کوردلان بیسواد، این سواد داران بیسواد وجاه طلب، این سودجویان که فریب آخوندها را خورده اند و میخورند. این را فرهنگ زودائی و مبارزه با به اصطلاح هجوم فرهنگ غرب میدانند. آخوند خمینی با تهد ید وبکارگیری زور مردم ایران را وادار نمود که همه نوشتهای خود را با کلمه عربی بسمه تعالی آغازنمایند
رژیم با برپائی روزنامه ها و نامگذاری آنها به نام سلام، ابرار و ده ها نام عربی دیگر. نامگذاری بیمارستانها، مراکز همگانی، خیابانها، ارگانهای دولتی، ارتش، سپاه به نامهای همچون بقیته الله ، نصر، ذوالفقار، عاشورا، صاحب زمان، ابوذر، ولیعصر، قدس و غیره که هیچگونه نسبتی باایران، ایرانی و فرهنگ ایرانی نداشته وندارد، نامگذاری کرده و میکند

نام ارگانی را بنام جمعیت شیر وخورشید را برداشته و به جای آن نام هلال احمر را میگذارد. سمبل شیر وخورشید که شیرآن سمبل قدرت و نیرومندی است وخورشید آن سمبل روشنائی و نور ازروی پرجم ایران برداشته و یک علامت کپیه شده از نشانه های علوم هندسی درزمان یونانیان را که بیشترشباهت به کله یک گاو شاخدار را دارد، بکا ربرده ودربکار بردن آن نیزآیها وتفسیرهای من درآوردی نیزبه خورد این مردم فلک زده نیزدادند
خواندن نماز وقرآن به زبان عربی. بلغورکردن کلمات عربی درگفته های نماز به اصطلاح جمعه و هرسخرانی دیگر. عمامه، عبا، مسجد وبارگاها و بتکده های مذهبی. ازنظرسردمداران رژیم جمهوری اسلامی و سرسپردگان آن بخش بزرگی از فرهنگ ایران به حساب آمده و می آید. تاجائیکه می بینیم امروزه هزاران ومیلیونها افراد بیسواد و باسواد گول خورده چیز دیگری جز اینها رابه عنوان فرهنگ ایرانی نمی شناسند

اکنون این قوم ضد ایرانی وآن گروه ازما ایرانیان به خواب فرورفته، پرمدعا و بیسواد که همچون برد گان، گله وار از درون تهی شده یا بهتر بگویمان تهی کرده . یاری تشخیص و تمیز دادان را ازدست داده ایم یا بهتربگویم ازمان گرفته اند. سبب آن شده که امروز یک آخوند که تمامی وجودش سمبل فرهنگ بیگانه عربی بوده و میباشد. با داشتن عبا، عمامه ، ردا ونعلین وبلغورکردن کلمات عربی یکه تازمبارزه با هجوم فرهنگ بیگانه باشد. اکنون برای اوواین ملت نیزعبا، عمامه، ردا، نعلین وعربی گفتگو کردن دیگر فرهنگ بیگانه به حساب نه آید. تاجائیکه امرزه بیش ازنود درصد اسامی مردم ایران نیزعربی بوده و هست
اگر ما نگاهی کوتاه به هیتلرو مبارزات نژاد پرستانه آن بکنیم. متوجه خواهیم شد که هیتلراز دیدگاه نژاد پرستانه خود انگشت کوچک آخوند نژاد پرست و ضد ایزانی نبوده ونخواهد بود. کاری که امروزآخوندها درایران کرده ومیکنند همانند این میماند که بوش آمریکائی ودارودسته آن به ایران آمده و با آن لباسهای ویژه کابویشان فریاد مبارزه با فرهنگ بیگانه سردهند

ما دراین گفتگوی کوتاه. سخن از دسته کردن گلها. سخن ازگردش دردرون گلستانهای گونه گون. سخن ازتمیزدادان گل ازخار. سخن ازاتنخاب وداتش وآگاهی. سخن ازپیروی کورکورانه وتحمیل. سخن ازدورا ه و روش نمودیم. ولی پرسش ما این است که: درزندگی روزانه. دربکارگیری امکانات. دربرنامه ریزی. درآینده نگری وشناخت مرزها. تا کنون کدامین راه را برگزیده ایم؟ کدامین راه را تا به کنون پیموده ایم؟ و کدامین را ه را می آیم که در آینده نزدیک و دور برگزینیم و به پیمایم؟

کوروش ایرانی

No comments: