Sunday, December 04, 2005

غرب زدگی، عرب زدگی و هویت

غرب زدگی، عرب زدگی و هویت

درنوشته پیشین بنام دوروی سکه اشاره ای کردیم به مثلث شوم بنام توده ای؛ سلطنت طلب و حزب الله ای یا بهتربگویم دوزدالله ای . سپس گفتگوی خود را ادامه دادیم درمورد سیاست های خانمانسوز شاه و شیخ و درپایان نیزسخنی داشتیم با کسانی که در رده ها و پست های گوناگونی دررژیم جمهوری اسلامی بکار گرفته شده اند. درآنجا اشاره نمودیم که دربخش دوم دوروی سکه. نگاهی خواهیم داشت به غرب زدگی؛ عرب زدگی و هویت
ولی پیش ازاینکه به این مسئله به پردازیم. من میبایست دراینچا به چند مورد اشاره ای داشته باشم

یک : مسئله هویت نمیبایست با مسئله قوم گرای اشتباه گرفته شود. چرا که با فرهنگ حاکم برجهان سوم بویژه در خاورمیانه و کشورمان ایران، ما با پدیده دیگری بنام قوم گرای مواجه هستیم. وآن اینکه بخشی ازهم میهنان کرد؛ آذری ؛ عرب و بلوچ به ویژه کرد ها. با بیان مسله ملی گرای و حمله به آن. و نام بردن از حاکمیت فارس ها برایران. میخواهند کشور مستقل قوم خود را برپا نمایند. بدون اینکه به اندیشند. چرا به آنچه که خود حمله میکنند. یعنی ملی گرای. میخواهند به خیال خود به شکل بسیار ویرانگرانه ترآن که قوم گرای باشد دست یابند. غافل ازاینکه مشکل جهان سوم. بویژه کشورمان ایران. نبودن دمکراسی بوده و هست. و چنین کشوری نیاز به دمکراسی دارد، نه حکومت های ملوک الطوایفی و قومی . من امید وارم که با هم بتوانیم. در یک بررسی جداگانه ای بنام دمکراسی یا قوم گرای درایران به این پدیده به پردازیم

دو: من بدان ایمان دارم که. شناخت هویت؛ سکوی است برای هرانسانی که با شناخت آن وایستادن برروی آن. میتواند هم چون یک انسان آگاه وآزاد اندیش هم خود را از پیروی کورکورانه رهای داده. هم اینکه به یاری دیگرانسانها به شتابد و سیاست پیروی کورکورانه. یعنی شیعه گری را افشا نموده. ودردرازمدت با ریشه کن کردن این فرهنگ خانمان سوز. به درودکان شیادانی بنام آخوند و رهبران اسلام پناه را برای همیشه درایران و سراسر جهان پایان دهند

سه : بررسی ژرف این مسئله. یعنی غربزدگی؛ عرب زدگی و هویت نیاز به زمان بیشتری دارد. تا با نوشتن کتاب دراین زمینه. بتوان آن را بیشترریشه یابی نمود. وبا آوردن اسناد و مدارک زنده گوناگون ازجامعه کنونی ایران. از رفتارها؛ کردارها؛ اندیش ها؛ برخورد ها و بررسی ها. بتوان در پهنه بسیارگسترده تری پژوهش کرد. ولی من درجا کوشش میکنم که به چند موارد اشاره نمایم. تا شاید آغازی باشد برای هریک ازما که میخواهیم با کسب دانش وآگاهی به شناخت درست هویت خود به پردازیم و بیش ازاین کورکورانه پیرومسائل دیکته شده نباشیم و نشان بدهیم که پیروی کورکورانه نمیکنیم. یا به زبان آخوندی یاعربی. شیعه نیستیم. و شیعه گری را محکوم می نمائیم

پس ازاین پیشگفتار. گفتگوی خود را پیرامون غرب زدگی؛ عرب زدگی و هویت پی میگیریم
برخوردها؛ رفتارها ؛اند یش ها؛ بینشها؛ بررسیها؛ تجزیه و تحلیل ها و بیشترکارهای که بیشترما ایرانیان درمسائل روزانه خود انجام داده و میدهیم. نشان داده و میدهد که. بیشترماها کم و بیش تربیت شده آخوند وفرهنگ آخوندی هستیم. شوربختانه این پدیده درپهنه بسیارگسترده ای ودرمیان همه گروها : شهری؛ روستای؛ با سواد؛ بیسواد؛ مخالف رژیم؛ موافق رژیم؛ بخشهای پائین و بالای جامعه؛ مذهبی؛ غیرمذهبی؛ سیاسی؛ غیر سیاسی؛ چپ؛ راست؛ انقلابی؛ محافظه کار؛ استثمارگر؛ استثمارشده ؛ درهمه جا وهمه گروها دیده میشود
زمانیکه بیشترماها دهان خود را باز کرده تا سخنی بگوبیم. دست به قلم شده تا چیزی را بنویسیم. نا خود آگاه وبدون اینکه به اند یشیم. آنچه را که میگویم ومی نویسیم. بخشی ازتفکر وتربیتی است که آخوند درزمان بیش ازهزارو پانصد سال آنرا در جامعه ایران حاکم نموده. وما نیز بدون توجه به آن کورکورانه مسائلی را بیان میکنیم ومینویسیم که فکرمیکنیم درست بوده وما با دانش وآگاهی خود بدانها دست یافته ایم. غافل ازاینکه طوطی وار و کورکورانه سخن گفته و نوشته ایم
همانگونه که در پیش بدان اشاره شد. ما دراین جا امکان بررسی همه این موارد و پدیده ها را نداریم. به همین دلیل گفتگوی خود را دریک چهارچوب محدود مرزبندی میکنیم. تا بتوانیم ضمن اشاره نمودن به چند موارد. گفتگوی خود را جمع بندی نمایم. این چهارچوب تشکیل شده است از
یک : اشاره ای بسیارکوتاه. به سردمداران و زورگویان. پس ازحمله اعراب به ایران وحاکم شدن مذهبی بنام اسلام و شیعه گری
د و : اشاره ای به چند نویسنده و افراد سیاسی
سه : اشاره ای بسیارکوتاه. به مجاهدین خلق درزمان حکومت حاج محمد رضاشاه پهلوی ورژیم آخوند حاج سید روح الله خمینی
چهار: اشاره ای به گفتارها؛ کردارها؛ رفتارها واندیشهای بخشهای گوناگون وگروه های گوناگون در جامعه کنونی ایران

بیشتر ما میدانیم که پس ازحمله اعراب به ایران وحاکم شدن مذهبی بنام اسلام وشیعه گری. زورگویان وسرسپردگان زیادی بنامهای خلیفه وشاه براین کشور و مردم آن حکومت کرده اند ومیکنند. به همین دلیل ما دراینجا با نام بردن ازخلفای عباسی؛ شاهانی همچون فتح علی شاه؛ ناصرالدین شاه ؛ مظفرالدین شاه؛ محمد علی شاه ؛ رضا شاه و محمد رضا شاه . به دوتای آخری یعنی حاج رضا شاه وحاج محمد رضاشاه پهلوی اشاره میکنیم. چراکه فکرمیکنیم که مشت نمونه خروار باشد. و بقیه را میگذاریم به عهده شما هم میهنان گرامی
درمورد نویسندگان وسیاسیون. اشاره ای میکنیم به جلال آل احمد یا بهتر بگویم حاج جلال آل احمد؛ احسان طبری؛ کیانوری وصمد بهرنگی
درمورد مچاهدین خلق. اشاره ای میکنیم به روش فکری؛ تربیتی و واکنش یک زندانی مجاهدخلق درزمان رژیم پیشین و روش فکری؛ تربیتی؛ وبرنامه های مسعود رجوی در رژیم کنونی وبرای آینده ایران
درمورد بخشهای گوناگون جامعه ایران. همانگونه که گفته شد. نگاهی خواهیم داشت به گفتار وکارکرد روزانه بیشتر ما ها که از خود نشان میدهیم وارزشهای که با آن زندگی میکنیم

بیشترماایرانیان شنیده و خوانده ایم که حاج رضا شاه مخالف آخوند ها بود. وکوشش نمود که آنان را سرکوب نماید. و درمورد حاج محمد رضا شاه پهلوی میشنویم ومیخوانیم که اومیخواست ایران را به دروازهای تمدن بزرگ برساند. وجامعه نوین به شکل جوامع اروپای درایران پایریزی کند. ما دراین نوشته با اشاره ای کوتاه میخواهیم به دوگانگی و تضاد فکری و کارکرد این پدروپسرنگاه کوتاهی داشته باشیم

ازاینکه چرا اسم رضا شاه؛ رضا بود. میگذریم وآن را می پذیریم. چرا که این پدرومادراوبوده اند. که نام رضا را. برای فرزند خود انتخاب نموده اند. اکنون پدرمادراوتا چه اندازه مذهبی بوده اند، کاری بدان نداریم. ولی زمانیکه ما می بینیم که خود حاج رضا شاه پهلوی. یک سرهنگ ارتش آن زمان بوده وازنزدیک درپیوند با مذهبیون بانفوذ زمان خود بود و دررویاروی با آنان، خود را مخالف سرسخت آنان میدانست. با وجود این نام دوقلوی مذهبی. محمد رضا را برای فرزند خود انتخاب می نماید. اوپس ازبه قدرت رسیدن. همانند سرسپردگان پیشن وبرای مردم فریبی. اولین کاری که میکند اینکه راهی بتکده عربستان سعودیه شده. وبا پوشیدن لباس دوخته شده ازسوی آخوند ها و گرفتن عکس به ایران بازمیگردد. تا به شکلهای گوناگون و درجاهای گوناگون بتکده رفتن خود را برای مردم ایران به نمایش بگذارد

پسراونیزیعنی حاج محمدرضاشاه پهلوی. که گوی میخواست ازنظرمذهبی بودن گوی سبقت را ازپدرخود بگیرد. با رفتن چندین بار به بتکده عربستان سعودیه. ویران کردن خانه های مردم خراسان. پیرامون طویله ای بنام بتکده خراسان. این بتکده را بازسازی نمود. وهرماه نیز یک بار به پابوس و زیارت آن نیزرفت
این مرد هزیانگوادعا میکرد. که کمربسته شیادی بنام امام رضا میباشد. درکتاب خود بنام ماموریت برای وطنم نوشت. درزمان کودکی خود. زمانیکه درحال اسب سواری و درحال زمین خوردن بوده. شیاد دیگری بنام ابوالفضل عرب که گفته میشود درجنگ قدرت خاندانی. دستهایش را درسرزمین عراق ازتنش جدا کردند، به داد اورسیده و با سوار شدن بربالهای فرشتگان عرب. خود را ازگورستان عراق به سرزمین ایران رسانیده وپیش ازاینکه تن وسراین مرد هزیانگو، با سنگ بسیار بزرگی بخورد نماید. این شیاد مرده ؛ بدون دست ودفن شده درسرزمین عراق، با دست های بریده خود به داد اومیرسد!! واورا درآغوش خود گرفته وپس ازنوازشهای فراوان اورا برروی چمن ها به زمین میگذارد

حاج محمد رضا شاه پهلوی با این هزیانگویی های خود، هرسال نیزدرروزتاسوعا وآشورای که آخوند ها آنرا برای گرم کردن درودکان خود براه انداخته اند، با پوشیدن لباس ارتشی به مسجد سپهسالارتهران میرفت، تا درمراسم عزاداری و روضه خوانی آخوند فلسفی نشسته وبه همراه چند تن ازسرلشگران خود به عزاداری به پردازد
ازکورش گفتگو میکرد وهمزمان با بدنیا آمدن پسرش درسال 1339 نام رضا را برای اوانتخاب میکند. مردم فلک زده ایران نیزبه پیروی ازاین آدم هزیانگو، اسامی فرزندان خود را رضا میگذارند. به گونه ای که نود درصد کسانی که درسال 1339درتهران ودپگر شهرهای بزرگ ایران بدنیا آمده اند، امروزنام رضا را با خود یدک میکشند

اگرما امروزمی بینیم که آخوند درایران با دستیابی براریکه قدرت، یکه تازی میکند. دلیل آن سیاست های حاج محمد رضاشاه پهلوی درزمان حکومت سی وهفت ساله اش بود، که با سرکوب آزادیخواهان وپرورش آخوند درایران، هم سبب نابودی رژیم خودکامه خود گردید، هم اینکه مردم ایران وکشورایران را بدامن قومی آدمکش؛ زبان نفهم وقدرت طلب به نام آخوند انداخت
کسانی که دراین هزاروپانصد سال گذشته بنام شاه درکشورما ایران حکومت کرده اند. تنها توانسته اند با چپاول کشور برمردم ستم دیده آن قلدری کنند. به همین دلیل حاج رضا شاه وبه ویژه پسراوحاج محمد رضاشاه؛ دراین صد سال گذشته. توانستند بنام زورگویان اسلام پناه دویست هزارآخوند مفتخورنیزدراین کشورتربیت کنند. بگونه ای که این آخوندها توانسته اند درزمان هزارپانصد سال، برای خود تشکیلات مالی؛ اداری؛ آموزشی؛ تربیتی ومراکزهدایت مردم و شستشو مغزی آنان بنا نمایند، ودراساس دولتی دردولت برای خود تشکیل بدهند
با بسنده کردن به همین چند موارد. مسئله سردمداران و زورگویان را پایان میدهیم. تا به مسله دو. یعنی نویسندگان وچند فرد سیاسی بپردازیم

جلال آل احمد یا بهتربگویم حاج جلال آل احمد آموزگارونویسنده، مدتی به عضویت حزب توده درآمد. سپس با نوشتن چند کتاب، به انتقاداتی روبنائی ازرژیم حاج محمد رضاشاه پهلوی پرداخت. سرانجام نیزبدلیل همان تربیت آخوندی، درپایان زندگی خود، با رفتن به بتکده عربستان سعودی، دست به نوشتن کتابی های بنام غرب زدگی و خسی درمقیات زد وبا این کار خود بدامن اسلام بازگشت
ایشان با این کارخود نشان داد که تا چه اندازه افکار واندیشه اش تحت تربیت وآموزش آخوندی بود. بینش آخوندی این آموزگار و نویسنده، ازیک سوی کارآخوندهای عمامه به سرونعلین به پا وتوده ای ها را راحت تروآسانترنمود. وازسوی دیگر سبب آن شد که درجامعه بسته ورژیم خود کامه ودیکتاتوری حاج محمد رضا شاه پهلوی، بخش بزرگی ازآنان که خود را روشفکر ودرس خوانده میدانستند، هم ازچپ وهم از راست و ملیگرا، بدامن آخوندعمامه بسر ونعلین به پا به افتند وخوشبختی خود وآبادی کشورشان را زیرنعلینها وعمامه آخوند ودریک حکومت اسلامی بجویند. به همین دلیل گروهای نامبرده. برای مبارزه با رژیم خودکامه حاج محمد رضا شاه پهلوی، به سوی کتاب های هم چون غرب زدگی و خسی در مقیات حاج جلال آل احمد روی آوردند و آرمان شهرخود را درحوزه فتنیه قم جستجوکردند

اکنون اگردیدیم که رهبران فکری حزب توده هم چون احسان طبری وکیانوری نیز، پس ازچندین سال مزدوری ک گ ب روسیه وهمکاری با سران جنایت پیشه رژیم جمهوری اسلامی، بدامن اسلام روی آورند. این رشد فکری وسیاسی و کاراین آقایان چندان شگفت آوربرای کسانی که ازکارکرد این حزب آگاهی دارند نبود ونخواهد بود

درمورد صمد بهرنگی. دراینکه صمد بهرنگی آموزگاری بود که برای مردم ستم دیده قلبش می تپید هیچ شکی نیست. ازاینکه آموزگاری بود که یا درایت وهوشیاری برای مردم ایران می نوشت تردیدی نیست. اما زمانیکه کوشش می کرد مسائل اجتماعی؛ سیاسی؛ روانی؛ فرهنگی و ساختار جوامع گوناگون را از یک دیگاه جهانی بررسی نماید. برخلاف بینش جهان بینی خود درکتاب ماهی سیاه کوچولو که ازاومیخواست خود را ازجویبار باریک، به دریا و اقیانوس برساند، دربررسی مسائل یاد شده، به انسان همچون یک چیز یا شئ می نگریست. به همین دلیل و بدلیل حاکمیت تربیت آخوندی درکشور ومنطقه ونداشتن پیوند باجهان آزاد، این آموزگار نیزدربررسی اینگونه مسائل دوچاردوگانگی وتضاد فکری بود
با توجه به اینکه امروزهمه پژوهشهای علمی انجام شده درسراسر جهان درمورد مسائل انسانی؛ تربیتی؛ آموزشی؛ روانی؛ فرهنگی و ساختارجوامع گوناگون و کتابهای که دراین موارد نوشته شده ومیشود، نشان داده و می دهد که امکان بکارگیری این پژوهشها برای همه انسان ها درهرجای این کره خاکی که زندگی میکنند میسرمیباشد. با وجود این؛ این آموزگار دربررسی مسائل یاد شده به پژوهش های انجام شده درغرب حمله می نمود. اومی نوشت که پژوهشهای که درجهان غرب در مورد انسان؛ مسائل اجتماعی، روانی؛ فرهنگی وساختارجوامع گوناگون انجام شده ومیشود، به درد جوامع ایران نمی خورد، وکشور ایران وجوامع آن نیازبه بررسیها وپژوهشها وکتاب های دارند که باخلق خوی وآداب سنن این مردم هماهنگی وسازگاری داشته باشد
اوازاین هم فراتررفته ومی نوشت که درآذربایجان میبایست آموزش وتربیت ترکی یا آذری باشد. حتی کتاب های نوشته شده درایران را نیزبرای آذریها؛ بلوچها یا کردها مناسب نمی دانست
اکنون اگرما بخواهیم با دید این آموزگاربه مسائل نگاه کنیم. دست کم با دو گرفتاری روبه خواهیم شد. یکی اینکه؛ درجه وشئن انسان را تا حد یک چیزیا شئ پائین آورده ایم ودیگری اینکه با پذیرفتن این دید، میبایست گفت که هرقوم وایلی بدلیل تعلقات قومی خود تربیت وآموزش ویژه قوم خود را نیاز دارد
با پایان دادن به این بخش ازگفتگو، اشاره بسیارکوتاهی به بخش سوم گفتگو. یعنی مجاهدین خلق میکنیم. وکوشش میکنیم با نگاه ژرفتر به بخش چهارم. گفتگوخود پایان دهیم

در زمان رژیم حاج محمد رضا شاه پهلوی. مجاهد ین خلق با یک بینش مذهبی وآمال وآرزوهای جامعه توحیدی. بااین رژیم میارزه میکردند. دریکی ازدادگاه های تشکیل شده از سوی رژیم. زمانی که یکی ازارتشیان دراین دادگاه ازیک مجاهد خلق میخواست که خود را معرفی کند. این مجاهد تربیت شده درمکتب آخوند وبزرگ شده دررژیم خودکامه حاج محمد رضا شاه پهلوی؛ چنین خود را معرفی نمود. اسم من حسین میباشد. پدرم علی و مادرم فاطمه و مذهبم شیعه
امروزهم می بینیم که رهبراین تشکیلات. با رفتن به عراق و به پابوس رفتن بتکده ساخته شده ازسوی آخوند ودارو دسته جنایت پیشه اودرعراق وبا خواندن آیات و سوره از کتاب سرهم بندی ومقدس شده آخوندها بنام قرآن. از فرد آدم کشی بنام علی عرب که آخوند اورا برای گرم کردن درو دوکان خود به اشتباه بعنوان مظهر و نشان عدالت به مردم معرفی کرده؛ گفتگو میکند وازاو بنام امام علی نام برده ومی خواهد به خیال واهی خود حکومت عدل علی عرب را درایران پیاده کند

با اکتفا کردن به این اشاره کوتاه. می پردازیم به بخش چهارم گقتگو. یعنی گفتار؛ رفتار؛ کردار؛ افکار و اندیشه های بیشتر ما ؛ فرهنگ و برنامه های تدوین شده آخوند در مورد ایرانیان
اگرما کمی با توجه وکنجکاوی به گفتارهای روزانه خود و افراد گوش کنیم. کلماتی را درگفتار خود و دیگران درمی یابیم که بیشتر برای ما جز کلمات روزمره شده. ولی غافل از اینکه این کلمات به شکل بسیار حساب شده از سوی افرادی ریا کار؛ سود جو و شیاد بنام آخوند انتخاب گردیده و با برنامه ریزی دقیق برای بکار گیری به مردم ایران دیکته شده. ما در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم
والله؛ خدای نکرده؛ شما را به خدا سپردم؛خدا نگهدار شما؛ خدا را شکر؛ انشاالله؛ الحمدوالله ؛ ماشاالله ؛ سلام علیکم. خدا حافظ. یا علی؛ یاحسین؛ به حضرت عباس قسم؛ به قرآن قسم؛ بیمه ابوالفضل و هزاران قسم و آیه دیگر
کلمه والله . یک کلمه ای است که بیش ازنود درصد مردم ؛ باسواد و بیسواد؛ شهری و روستای؛ ایران نشین و اروپا نشین بکار میبرند. به ویژه زمانی که بخواهند به پرسشی پاسخ بدهند. بدون اینکه بدانند چرا و اساسا" معنی آن چیست.(به الله سوگند یا بهتربگوئیم قسم میخورم)

واژه خداحافظ یک واژه ای است بسیارحساب شده که به همین سادگی ورد زبان مردم ایران نشده. امروزه هستند افراد بسیار زیادی که اساسا" اعتقادی به وجود خدا نداشته وندارند. چراکه برای آنان مسلم میباشد که این انسان بوده که خدا را آفریده. ولی با وجود این، بدون اینکه بدان به اندیشند. درگفتارروزانه خود آنرا بکار میبرند. برای نمونه دو مورد
زمان این قدر کم بود که ما حتی نتوانستیم خدا حافظی بکنیم. او رفت بدون اینکه با ما خدا حافظی بکند

انشاالله ؛ الحمدوالله ؛ ماشاالله ؛ سلام علیکم؛ قسم و آیه ها از کلماتی است که بیشتر ما روزانه با آن برخورد میکنیم. من در زمان نو جوانی خود فکرمیکردم که این زبان سلام علیکم؛ انشاالله؛ الحمدوالله؛ ماشالله و قسم و آیه خوردن؛ زبان زنان ومردان روستائی میباشد، که پای منابر ومساجد آخوند ها شستشوی مغزی شده اند. اما امروزمی بینم که این زبان رایج و روزمره تهران نشین ها که امروزبخش چشمگیری ازآنان اروپا وامریکا نشین نیز شده اند؛ میباشد. تهرانی نشین های که خود را خلیی هم باسواد؛ با فرهنگ و آگاه نیز میدانند. اینان نه تنهااین کلمات طوطی وار. بخشی از گفتار روزانه شان را تشکیل میدهد. بلکه در برگذاری مراسم های مذهبی و برپای سفره های حضرت رقیه ها وابوالفضل ها و روضه خوانیها ؛ قرآن خوانی ها وبه پابوس رفتن بتکده خراسان و بتکده عربستان. زبان زد همه نیز شده اند

زمانیکه به اسامی ایرانیان نگاهی کنجکاوانه میکنی . متوجه میشوی که بیشتراسامی این افراد اسامی دیکته شده از سوی آخوند میباشد. یعنی با علی شروع میشود و با مهدی پایان می یابد. و درموارد بسیار زیادی نامها دوقولو نیز میباشند. مانند محمدرضا؛ علیرضا؛ محمد حسین؛ محمدعلی؛ غلامحسین ؛ غلامعلی؛ علی اکبر؛ علی اصغر؛ شیرعلی؛ عوضعلی؛ حسن؛ حسنعلی؛ حسین؛ حسینعلی؛ قربانعلی؛ روح الله ؛ شکرالله ؛ عبدالله؛ مصطفی، عباس؛ محمود؛ احمد؛ سعید؛ مسعود؛ مرتضی ؛ منصور؛ خیرالله؛ سیف الله؛ هیبت الله؛ حبیب الله؛ قدرت الله؛ نعمت الله؛ و یا اسامی دخترانه فاطمه؛ سکینه؛ زهرا؛ صغرا؛ معصومه؛ محبوبه؛ خد یجه وغیره

زمانیکه به دین و آئین ایرانیان نگاه دقیق تری میکنی. متوجه میشوی که: خدای ایرانیان عرب. پیامبرشان عرب ؛ امام مهایشان عرب؛ قبله اشان عربستان سعودی؛ نمازخواندنشان عربی؛ گفتارشان عربی؛ فرهنگشان عربی؛ بتکده های درون ایرانشان عرب و بزرگترین آنها در تهران؛ خراسان؛ شیراز؛ قم؛ اصفهان و غیره. بتکده های بیرون از ایران در عربستان؛ عراق و سوریه و ازهمه مهمتراینکه تمامی این بت ها آفریده شده وبتکده های ساخته شده از سوی آخوند حاکم برایران وایرانی بخش بزرگی از مقدسات بیشتراین مردم گردیده واین مردم تنها اجازه دارند که مداحی این افراد و مراکز را بکنند و تقدسشان بدانند و هیچ کسی اجازه ندارد که کوچکترین شکی دراین کارآنان به نماید و اگرچنین کند، دیگر نیازی به میدان آمدن آخوندها نیست. چرا که این مردم از درون تهی شده، خود همانند علی عرب همه را با شمشیراسلام گردن خواهند زد
همه فرهنگشان فرهنگ مذهبی. گوی که فرهنگ دیگری برای این مردم وجود ندارد. همزمان که آثار فرهنگی؛ تاریخی؛ ادبی خودشان روبه ویرانی ونابودی است. همه آناها را به فراموشی سپرده اند و با ساختن درب وبارگاه ازچوب گردو وطلا کاری کردن. آنها را برای بتکده های برپا شده دردرون ایران ودر کشورعراق و سوریه میفرستند

جالب اینکه آخوند تنها الله را برای این مردم نه آفریده تا افکار پوسیده خود را بعنوان قوانین الله بر مردم تحمیل کند. این شیاد ریاکارو آدمخورالقابی همچون حجت السلام وآیت الله نیز برای خود انتخاب نموده وبا رفتن هرایرانی به بتکده عربستان؛ پیشوند حاج را به اسامی عربی آنان اضافه کرده. وبارفتن هرایرانی به بتکده کربلا یک پیشوند کربلای به اسامی عربی آنان اضافه شده وبا رفتن به بتکده خراسان پیشوند مشهد به نام عربی آنان اضافه میشود. زمانی هم که مردان وزنان ایرانی به پابوسی این بتکده ها میروند ومی شنوند که پیشوند حاجی به نام آنان اضافه گردیده. چنان شخصیت کاذبی به آنان دست مید هد، که گوی خود را سرآمد همه نیزمیدانند
آخوند بااین برنامه ریزی های خود آنچنان این مردم را ازدرون تهی کرده. که اگر کسی هم بخواهد کوچکترین انتقادی ازآنان بکند و یا نکته ای دراین مورد بگوید و بنویسد. این مردم نه تنها پذیرای انتقاد نیستند. بلکه واکنش های بسیار نا هنجاری نیز ازخود نشان میدهند

البته این مسئله تنها گرفتاری ایرانیان نیست. بلکه گرفتاری بیشتر کسانی میباشد که خود را مسلمان میدانند. برای نمونه زمانیکه ازیک پاکستانی؛ ازیک افغانی؛ ازیک بنگلادشی؛ ازیک سومالیای؛ ازیک ترک میپرسی که آداب و فرهنگشان چیست؟ پاسخ میشنوی که آداب و فرهنگ ایشان این است که نماز بخوانند؛ روزه بگیرند؛ قرآن بخوانند؛ مسجد بروند مداحی افراد بت شده از سوی رهبران مذهبی خود را نموده و بتکده های ساخته شده را تقدس شمرده. و اجازه ندهند که کسی یا کسانه به این افراد بت شده و بتکده ها کوچکترین ایرادی بگیرند. در یک کلام فرهنگ مقدس گرای.
این افراد ازدرون تهی شده .هیچ زمانی به این فکرنکرده اند. که این مسائل؛ فرهنگ؛ آداب وسنن آنان نیست. واگرهم باشد. تنها فرهنگ مذهبی آنهاست.نه همه چیزآنان

بزرگترین گرفتاری که دامنگیربیشترایرانیان گردیده .اینکه فرهنگ وگفتارمذهبی تمای آداب و سنن؛ گفتار؛ نوشتار؛ موزیک؛ آهنگ و کلیه فرهنگ آنان را درنوردیده. ایرانیان درتمامی مسائل روزانه؛ گفتارو بیان خود واژه های مذهبی استفاده میکنند.شوربختانه این مسئله آن چنان گرفتاری برای هرایرانی به وجود آورده. که امروزه دربیشترکشورهای دنیا ایران را با مسجد ومناره مسجد و آخوند میشناسند. چیزی که آخوند خوابش را هم نمی دید
اگر همه ما به نکات ومسائلی که در این گفتگو بدان اشاره شد توجه نمائیم وکوشش کنیم بدورازتعصبات و پیروی کورکورانه مذهبی؛ سیاسی و ائیدولوژیکی یا عقیدتی باآن برخورد کنیم. متوجه می شویم که برنامه ریزی آخوند تار و پود بیشتر ما ایرانیان را درنوردیده وهمه را به شکلی درگیراین گرفتاری ها نموده. ازافرادعادی و روستائی چپاول شده و ستم دیده گرفته تا شهرنشینها؛ درس خواندها؛ سیاسیون ؛ شاهان ؛ نویسندگان؛ آموزگاران؛ اروپا نشینان؛ تهران نشینها؛ خوانندها؛ آهنگسازان؛ شاعران یا بهتربگویم مداحان.
هرچند که بیشترما ایرانیان میگویم که ما همه این ها را میدانیم. اینها چیزهای تازه ای نیست که این آقا بیان میکند. به ما بگوئید چه باید کرد؟
پاسخ من به این گروه ازهم میهنان گرامی این است که. بیشترما ایرا نیان این ها را نمیدانیم. یا اینکه نمی خواهیم بدانیم. واگرهم ادعا میکنیم که میدانیم کاری انجام نمیدهیم
من با آگاهی به این گونه برخورد بیشترهم میهنان. هم چون همیشه گفتگو را با بیان چند پرسش جمع بندی میکنم. چه باید کرد؟ درد کجاست؟ و درمان چیست؟
پاسخ این پرسشها بسیار آسان میباشد وآن اینکه رهای از دست این گرفتاری ها؛ دست خود ماست. ما گرفتاری بنام غرب زدگی در کشورمان نداریم. گرفتاری ما مسئله عرب زدگی یا اسلام زدگی است و بی هویتی ما یا بی هویت شدن ما. به همین دلیل، مبرم ترین نیازما کسب آگاهی برای خود شناسی و بررسی مسائل خود؛ جامعه و کشور ایران وجهان میباشد. اگرما با خود شناسی، کار خود را آغاز نمایم. به جای خواهیم رسید. به همین دلیل ما میبایست پابه پای تاریخ شناسی وفرهنگ شناسی مهمترین نیازمان یعنی خود شناسی را فراموش نکنیم. اگرتوانستیم ازخود آغاز کنیم. پس ازآن خواهیم توانست که با شناخت خود وهویت خود دیگران وجهان پیرامون خود را نیز بشناسیم
راه رهای همه ملتهای به ویژه مردم ایران ازافیونی بنام اسلام؛ عربیت ؛ شیعه و فرهنگ امامزاده و شاهزاده ؛ خود شناسی و کسب دانش وآگاهی پیرامون دیگرفرهنگ ها؛ نقادی آنها وآشنا شدن با شیوهای آپارتایتی ونژاد پرستانه فرهنگ و سنن عربی زیرلوای اسلام میباشد

دریک کلام پاسخ پرسش چه باید کرد را پیشا پیش آخوند برای یکا یک ما نوشته وآن اینکه ازامروزهرآنچه را که آخوند گفته ومیگوید اگرتوانستی خلاف آن را انجام بده و اگرنمی توانی خلاف آن را انجام دهی. دست کم آنها را انجام مده. این که دیگرکار چندان بزرگی نیست. اگرهریک ازما ها این را درک بکنیم. دیگرنیازی به بیان کردن پرسش چه باید کرد نداریم. جرا که میدانیم چه باید بکنیم. درغیراین صورت آش همان خواهد بود و کاسه هم آن. با سپاس فراوان، کوروش.

هم میهن گرامی ازآنجائیکه همه ما مسئولیت بزرگی بردوش خود داریم. لذا مبیایست کاری کرد. همگی ما میبایست درمبارزه مان با مدیریت درست کارکنیم؛ ودرمبارزه مان کوچکترین ردپای ازخود برای مزدوران رژیم مگذاریم
شما میتوانی تعدادی کپیه ازاین نوشته گرفته وبه تعداد کپیه ها پاکت وتمبرپستی خریداری نمائید وتعدادی افرادی که میخواهید این نوشته را بخوانند آدرس آنان را روی پاکتها نوشته وبا استفاده کردن ازدستکش پلاستیکی نوشته ها را درون پاکت ها گذاشته وتمبربرروی آنها زده. توجه: برای بستن پاکت وچسباندن تمبربرروی آن ازکمی آب استفاده نمائید و شدیدا" ازاستقاده کردن ازآب دهان خود برای بستن پاکت وچسبانیدن تمبرنامه خود داری کنید. سپس این پاکت ها را درون یک یا چند صندوق پستی انداخته تا ازاین سوی بدست دیگران برسد. به امید پیروزی همگی ما ایرانیان؛ در نبرد با فاشیستی ترین رژیم حاکم برمردم و کشورایران و ریشه کن کردن پسوندهای و پیشوندهای ننگینی بنام امامزاده، شاهزاده و آقازاده، آیت الله وحجت الله
کوروش ایرانی

No comments: