Saturday, November 24, 2012

نیروهای چپ و راستگرا درایران.

نیروهای چپ و راستگرا درایران.

زمانیکه یک ایرانی با یک نگاه ژرفتروپژهشگرانه به این بنیه فکری، بنیادی، ساختاری، فرهنگی، ادبی وکارکرد این نیروها دریک کشوردیکتاتورواسلام زده ایران نگاهی می اندازد. متوجه می شود که اساسا" این نیروهای تفاله های آشغال های هستند که آخوند مفتخور این آشغال ها را درایران جویده وازدهان خود بیرون انداخته.
من نیزبه همراه بیشترایرانیان ودرزیرسایه رژیم دیکتاتوری حاج محمد رضا شاه پهلوی درایران بزرگ شده ام. دیکتاتوراسلام پناهی که درزیرسایه دیکتاتوری خود نه تنها دویست هزارآخوند مفختخورپرورش داد. بلکه دست آنان را نیزدرداشتن امکانات مالی، تشکیلاتی وتبلیغالتی برای مذهب فاشیستی بنام اسلام نیزبازگذاشت.

این دیکتاتوربا آن بیماریهای مالیخولیای مذهبی که داشت خود را کمربسته یک فرد عرب بنام "امام رضا" نیزمیدانست. عرب بیابانگرد دیگری نیزبنام "حضرت ابوالفضل" که دستهای خود را درجنگ قومی درخاک عربستان ازدست داده بود به یاری او شتافته و اورا زمانیکه درحال افتادن ازروی اسب برروی یک سنگ بزرگ بوده درهوا گرفته و آرام اورا بروی زمین گذاشته و ازبرخورد سراو با سنگ جلوگیری کرده واورا ازیک مرگ حتمی نجات داده!

این دیکتاتوراسلام پناه هرماه نیزیک باربرای جاروکشی به بتکده خراسان میرفت. یک پایش درون این بتکده بود وپای دیگرش درون کاخهایش درتهران. با برپای مراسم مذهبی نه تنها میخواست با آخوندهای دست پرورده خود درمذهبی بودن وباورهای مذهبی رقابت بکند. بلکه مردم کشوررا دریک باتلاق شدیدا" مذهبی اسلامی فروبرده بود. بگونه ای که بیشتر مردم ایران آرمان شهر خود را درون اسلام ناب محمدی و جامعه به اصطلاح توحیدی می جستند.

من با بیرون آمدن ازکشوردرابتدا وهمانند بیشتردیگرهم میهنان همین برداشت آرمان شهررا ازنیروهای به اصطلاح مخالف رژیم اشغالگرفاشیستی ترروریستی اسلامی عربی حاکم برایران به ویژه ازنیروهای چپ که خود را نیزمترقی و دیگرنیروهای را ارتجاعی و واپسگرا میدانستند داشتم. فکرمیکردم که این نیروها با آمدن درکشورهای اروپائی و آمریکائی نه تنها هم چون پیام آوران ایرانیان دربند رژیم و سفرای آنان درپهنه گیتی دست به افشاگری جنایتهای رژیم خواهند زد. بلکه با یاری ازخرد، دانش، آگاهی، هوشیاری، زیرکی ، همکاری، همگامی ، همیاری و تشکلات سازمان یافته دست به سازماندهی، برنامه ریزی نیزخواهند زد و به دولتها وملتها ی این کشورهای نشان خواهند داد که این نیروها سازمان یافته، با برنامه ، دمکرات که پای بندی دمکراسی و آزادی هستند توان اداره امورکشورایران را دارند. نه رژیم سرکوبگرکنونی ایران.

اما پس ازچندین سال دیدم که اینهم یک برداشت خیالی وذهنی من ازاین نیروها بوده. همانند برداشت خیالی وذهنی که هرفردی بویژه ایرانی ازاسلام داشته ودارد وآرمان شهرخود را دراین مذهب سرتاپا فاشیستی جسته ومی جوید.
درپانزده سال پیش من نیزهمانند بیشترایرانیان برون مرزی به این رادیوهای به اصطلاح ایرانی گوش فرا میدادم. اما نه تنها بعنوان یک شنونده. بلکه با یک دیدگاه پژوهشگرانه، کنجکاوانه، کاوشگرانه وانتقادی.

چون دراین زمان باورداشتم که اگرمردم ازراه برنامه های رادیوی آگاه شوند. دیگرنه تنها آلت دست رژیم ها استبدادی وسرکوبگرنخواهند شد. بلکه دست به مبارزه با این رژیم های استبدادی وسرکوبگرنیزخواهند زد.

اما دراین مورد نیزمتوجه شدم که این باورمن هم یک خواب و خیالی بیش نبوده. به همین دلیل بیش ازپانزده سال است که من دیگر به این رادیوهای به اصطلاح ایرانی که تعدادی ازآنها نیزبوسیله افراد مسئله داراداره شده ومیشود و درمواردی نیز این رادیوها درپیوند تنگا تنگ با عوامل ومزدوران رژیم اشغالگرفاشیستی تروریستی اسلامی عربی حاکم برایران اداره ورهبری میشوند.
چندروزپیش یک زمان کوتاهی را به کاربردم تا بعنوان یک پژوهشگرنگاهی به برنامه های این رادیو ها بکنم . دیدم که کاررادیوئی که این افراد میکنند. یک کارجنون آمیزاست تا یک برنامه رادیوئی. با خود گفتم که فرد باید دچارجنون فکری شده باشد که بخواهد با گرفتن وخریدن زمان برای پخش رادیو. زمان ونیروی خود را به کارگیرد. به برنامه های پرازیاوه گوی که ازسوی رادیوهای گوناگون وازراه اینترنت پخش میشود گوش بکند واین برنامه های که بیشتراراجیف و سرگرم کننده هستند وازکمترین استانداردهای علمی برخوردارنیستند را رله وپخش نماید.

بیشترکسانی که دست اندرکاراین رادیوها بوده وهستند این سخنان را نخواهند پذیرفت . اما واقعیت این است که برنامه ها وکارهای همه نیروهای که خود را مخالف رژیم ایران میدانند دراین بیش ازسی سال واندی نشان داد که نه تنها این نیروها دچار خیال و موهومات بوده وهستند. بلکه نشان داد که اینها ازجهات اجتماعی، فرهنگی، اداری، برنامه ریزی، مدیریت وسیاسی یکی ازپس افتاده ترین نیروها هستند که درهیچ ذوباله دان تاریخی نمی توان پس افتاده ترازآنها را پیدا کرد. دراین سی سال واندی رژیم اشغالگرفاشیستی ترویستی اسلامی عربی حاکم برایران وایرانی به همه این نیروها نشان داد که این نیروها ازچه ویژگیهای خیالگر، آرمانگروواپسمانده ای برخوردارهستند. بیشتراینان هنوزنه معنی دمکراسی را فهمیده اند، نه اساسا" به دمکراسی پای بند هستند. نه معنی فدراتیو را میدانند. نه دمکرات بودن یک سیستم وبخش قدرت سیاسی دریک رژیم دمکرات. بیسوادنه نیز گفتگو ازفدراتیو قومی سخن میگویند. بدون اینکه بدانند با این یاوه گوی های خود دامن به مسئله نژادی زده همانند نیروهای مرتجع مذهبی که امروز سخن ازمذهب میزنند و خواهان فدراتیومذهبی هستند. نه میدانند آزادی و آزادمنشی چیست. نه میدانند انسان و ارزشهای انسانی چیست . نه میدانند دمکراسی و ویژگیهای یک جامعه دمکرات چیست. به گله اوباشانی که امروز درخاورمیانه بویژه درکشورهای اسلامی و عربی جنگ افزاربدست گرفته وبا بدترین روشهای ممکن دست به کشتارانسانها زده ومیزنند وعربده الله اکبرنیز ازگلوی نا پاک آنان نیزبه گوش میرسد وبیشترنیروهای چپ بی هویت، قوگرا،بیسواد، خرفت، کودن، ابله وواپسمانده نیزبرایشان هورا نیزکشیده ومیکشند.

من اگرنوشته یا نوشته های را برایتان میفرستم . این بدان معنی نیست که شما بخواهید ازاین نوشته ها دربرنامه های رادیویتان استفاده نماید. این تنها برای این است که به شما نشان داده شود که تا چه اندازه دچارجنون فکری شده اید. اکنون میتوانید دربرنامه های رادیوی خود ازاین امکاناتی که دارید استفاده کرده وهرگونه که خواستید یکه تازی کنید. اما این یکه تازشما نه تنها دردی ازدردهای ایران وایرانی درمان نخواهد کرد.بلکه خود شما را بیشتر و بیشتر دراین باتلاق خرفتی و نابخردی که فرو رفته اید فرو خواهد برد.

کوروش ایرانی یازدهم نوامبردوهزاردوازده میلادی.

Sunday, November 11, 2012

دیکتاتورزاده یا شاهزاده؟

دیکتاتورزاده یا شاهزاده؟
هستند هم میهنان زیادی که سخن ازتاریخ چندهزارساله کشورایران میزنند. اکنون دردرازای این چند هزارسال چه برسراین کشورومردم این کشورآمده میگذریم. برای اینکه کار خود را آسان کنیم. کوشش میکنیم با هم نگاهی به این یک صدسال گذشه داشته باشیم.
این یکصد سال گذاشته به روشنی نشان داده ومیدهد که کشورایران دراختیارچند تا دیکتاتوربوده. این دیکتاتورها نیزبا آمدن خود کشوررا به مالکیت خود ومردم را به بردگی خود درآورده اند. اینان چند تا کارمهم انجام میدهند:

یک: با غارت کشوروبه کارگیری مزدوران خود فروخته دست به برپائی نیروهای سرکوبگرزده ومیزنند.
دو: همانند همه دیکتاتورها درپهنه گیتی، فرزندان خود را برای درس خواندن به اروپا فرستاده ومیفرستند.
سه: اگرخود یا افرادی ازنزدیکانش بیمارشده یا بشود. اورا برای درمان به بیمارستانهای مجهزبه اروپا فرستاده ومیفرستند.
چهار: دست به غارت منابع کشورزده ومیزنند وپولهارا درکشورهای اروپائی سرمایه گذاری کرده ومیکنند. اکنون فرزندان این کشورازامکانات برای درس خواندن برخوردارهستند یا نیستند. امکانات برای بهداشت ودرمان دارند یا ندارند. ازامکانان مالی برخوردارهستند یا نیستند. هرگزمسئله ای برای این دیکتاتورها نبوده ونیست.

فرزندان این دیکتاتورها نیزبا درس خواند دردانشگاه های اروپائی ودیدن دمکراسی به کشوربازگشته وکاردیکتاتوری پدرخود را ادامه داده ومیدهند.همیشه گفته ومیگویند که "مردم این کشورازفرهنگی برخوردارنیستند که دارای دمکراسی باشند! بلکه همیشه یک فرد دیکتاتورمیبایست بالای سراین مردم باشد وتوسرشان بزند"!
اکنون شاید که نه هستند کسانی که میگویند این دیکتاتورهای جاده ودانشگاه نیزساخته ومیسازند. اما گرفتاری این کسان یا افراد این است که اساسا" خود اینان دچارجنون واوباشگری فکری هستند. چرا که نمی دانند که اساسا" هردیکتاتوری یا هرکشورکه یک کشوردیگررا به زیرحاکمیت خود درآورد. برای اینکه بتواند به چپاول وغارتگری خود ادامه بدهد. دست به اینگونه خدمات زده ومیزند. اساس کاراین است که دمکراسی وآزادیهای فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی وشرکت مردم دراداره اموردربرنامه کارآنان نبوده ونیست.

چون گفتیم که میخواهیم کاررا آسان کنیم وزیاد راه دوری نرویم. نگاهی میکنیم به دیکتاتوری بنام رضا پهلوی که سرکارآمد وخود را شاه نیزنامید! اوهمه این چهاربندی که دربالا بدان اشاره شد بند به بند اجرا نمود. پسراین دیکتاتوردرس خوانده دراروپا به کشوربازگردید. نه تنها کاردیکتاتوری پدرخود را ادامه داد. بلکه با دچارشدن به مالیخولیای مذهبی. خوابهای مالیخولیای نیزدید. "ازاسب پائین افتادن او ونجات او بوسیله حضرت ابوالفضل"( یک مردعرب ولگرد بیابانگردی که دستهای خود را درنبردجنگهای فامیلی دربیابانها عربستان ازدست داده بود). این مرد عرب بیابانگرد. این دیکتاتورمالیخولیای که حاج محمدرضا پهلوی باشد را درهوامیگیرد وپیش ازاینکه سراین دیکتاتوربه یک سنگ بزرگی بخورد نجاتش میدهد!!

این دیکتاتوردچاربیماری مالیخولیای به این نیزاکتفا نمی کرد. بلکه هرماه یک بارنیزبه بتکده خراسان میرفت تا دست به چاروکشی این بتکده بزند. یک پای اودراین بتکده بود ویک پایش درون کاخهایش درتهران. با برپائی مراسم مذهبی و تربیت بیش ازدویست هزارآخوند مفتخوروآزاد گذاشتن دست آنان درتبلیغات اسلامی نیزفضای مذهبی را شدیدا" دربین بیشترین خانوادهای ایرانی رایج نمود. بگونه ای که بیشتر ایرانیان آرمان شهرخود را دراسلام ناب محمدی جسته ومی جستند!
این دیکتاتورمذهبی ، اسلام پناه ، ترسو، بزدل ودرس خوانده اروپا. با یک هیاهوکشوری را که به مالکیت خود درآورده بود. دودستی داد بدست یک آخوند آدمکش بنام خمینی! امروزجانشین خمینی فردی است بنام آخوند علی خامنه ای که دیکتاتوری خود را ادامه میدهد وبه همراه دیگرآخوند های مفتخوردیگردست به سرکوب مردم وغارت کشورنیززده.

امروزفرزندان این گدازاده های تازه به دوران رسیده درکشورهای اروپائی درس خوانده ومعالجه میشوند. آخوند علی خامنه ای که امروزدرکشوردیکتاتوری میکند، میگوید:" ایران کشورامام زمان است! این امام زمان است که صاحب این کشوراست"! خود را نیزنائب صاحب زمان میداند وبعنوان نائب صاحب زمان دیکتاتوری خود را دراین کشوراسلام زده و مذهبی شده ادامه میدهد.
درست وبا توجه یاوه گوی این دیکتاتوررا بخوانید." این کشورامام زمان است. امام زمان صاحب این کشوراست. ایشان نیزنائب امام زمان هستند". پس این کشوردراساس کشورایشان میباشد وایشان نیزصاحب کشورهستند همانند دو دیکتاتورهای پیشین( رضا ومحمدرضا چه نامهای ایران!) یاوه گویهای این آخوند آدمکش بنام علی خامنه ای را میتوانید درسخنرانی(یاوه گوی) اودریکمین شعبده بازی بنام " نمازجمعه" پس ازرخداد خرداد هشتاد هشت گوشش کنید.

جای بسیازشگفتی است که امروزیک فردی است بنام رضا پهلوی. اوبا پول های دزدیده شده پدرش که به اورسیده به آمریکا آمده وبه کاربازرگانی نیزسرگرم است. اما هرازچند گاهی وزمانیکه ازاین زندگی مرفه خود خسته میشود به همراه دیگردزدان وغارتگران که دورتا دوراوگرد آمده اند وبا پولهای غارت شده مردم ایران دراروپا و آمریکا زندگی میکنند وسرگرم کارهای بازرگانی خود هستند واورا شاهزاده مینامند! دراینجا وآنجا نیزدست به سخنرانی زده و میزند.سخن ازایران وایرانی وبه اصطلاح دمکراسی نیزمکند. جای شگفتی است که خود را رهبرشورا نه بعنوان یک عضو شورا نیزمیداند ونام شورا را نیزمیگذارد "شورای ملی"!

زمانیکه یک دیکتاتورزاده ای همانند رضا پهلوی به جای پوزش خواستن ازمردم ایران وهزینه کردن پولهای غارت شده مردم ایران درراه مبارزه با رژیم اشغالگرفاشیستی تروریستی اسلام عربی حاکم برایران. دست به بازرگانی میزند وخود را نیزشاهزاده میداند ومی نامد. باید گفت که این یک شورای دیکتاتوری برای دست یابی به مالکیت کشورایران وبه برده کشی مردم آن است نه یک شورای ملی برای سرنگون رژیم اشغالگرفاشیستی تروریستی اسلامی عربی وبرپائی دمکراسی، آزادی واداره امورکشوربه دست مردم ایران.

برای من ایرانی وهرایرانی آزادیخواهی واساسا" هرانسان آزادمنشی بسیارسنگین بوده وهست که می شنود که امروز ازیک دیکتاتورزاده بنام شاه زاده نام برده شده ومیشود. اگرپدردیکتاتوراین فرد شاه بود وشاهی کرده بود ومیکرد. که نه شاهی اوسرنگون میشد. نه کشورایران غارت میشد. نه این همه بدبختی برسراین مردم ایران می آمد. امروز که من با شما سخن میگویم سال دوهزاردوازده میلادی است. اگرما بخواهیم به ارزشهای انسانی وانسانیت خود بها بدهیم. میبایست دست کم این شهامت را داشته باشیم که سخن نادرست وناروا نگویم.( ما فردی درایران داشتیم بنام زرتشت که سه تا گفته ازاوبه ما ایرانیان هدیه شده . (پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک) اما زمانیکه ما به یک دیکتاتورزاده میگویم شاهزاده. نه پندرما نیک است. نه گفتارما نیک است. نه کردارما نیک است.

ما ایرانی ها برای رهای و آزادی خودمان هم که شده. میبایست دست ازاین شاهزاده وامامزاده بازی حاکم برکشورمان را برداشته ونخست خود، انسان بودن خود وانسانیت ، آزادی وآزادمنشی را دریابیم.سپس شاید بتوانیم با یاری گرفتن ازخرد، دانش، آگاهی، بینش، هوشیاری، زیرکی، درایت ، بردباری، همکاری، همیاری، همسوی وهمگامی دمکراسی وآزادی را درکشوردیکتاتورزده واسلام زده ایران برپا بکنیم.

کوروش ایرانی یازدهم نوامبردوهزارودوازده میلادی.