Wednesday, January 06, 2010

پرده بکارت به چه بهائی

پرده بکارت به چه بهائی

بیشترما ایرانیان میدانیم که برداشت، برخورد و نگرش ما درمورد پدیدهی بنام پرده بکارت سبب آن شده که این پدیده نقش بسیارمهم و سرنوشت سازی درزندگی بیشترخانواده های ایرانی بازی بکند. ما میخواهیم دراین نوشته وگفتگو با هم نگاهی به این پدیده یعنی پرده بکارت داشته باشیم. امید آنکه درپایان گفتگو بتوانیم با یاری شما هم میهنان هشیار، زیرک ، خردمند واندیشمند درجهت گره گشای این پدیده مذهبی ، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی گامی برداریم.
برای روشن شدن این پدیده ما آنرا درچهارچوب کشورومردم ایران و خاورمیانه بررسی خواهیم کرد. دراین بررسی به این موارد اشاره خواهد شد
برداشت یا برداشتهای بیشتر ایرانیان و ملیتهای گوناگون در پهنه خاورمیانه و برخورد آنان با پدیده ای بنام دوست دختر و دوست پسر
نقش مذهبی بنام اسلام و یکه تازی گروهی اوباش، جاه طلب و آدمکش بنام آخوند، حجت السلام و آیت الله با مسئله ازدواج، پرده بکارت وبرخورد مردم با این پدیده
برداشت یا برداشتهای بیشترما ایرانیان وملیتهای گوناگون درپهنه خاورمیانه وبرخورد آنان با پدیده های مانند شرافت، ناموس؛ آزادی، برابری مرد و زن وپدرسالاری
رفتن پدروپسربه کاباره وسپس تماس با زنان نگونبخت تن فروش
برخورد پدرو پسروواکنش آنان دربرابر پرسش اینکه اگرمادرودختر نیز بخواهند کار پدروپسررا بکنند. یعنی به کاباره بروند و سپس تماس با مردان دیگر
برداشت یا برداشتهای بیشترایرانیان و ملیتهای گوناگون درپهنه خاورمیانه و برخورد و واکنش آنان با پدیده ای بنام همجنس بازی مردان ، پسران، دختران وزنان
برداشت یا برداشتهای بیشترما ایرانیان وملیتهای گوناگون درپهنه خاورمیانه و برخورد آنان با پدیده های مانند انحرافات جنسی دربین پسران ودختران ایرانی و مسئله همجنس بازی، نزدیکی ازپشت یا آنال سکس، سکس دهانی یا اورال سکس، جلق زدن ونزدیکی کردن با حیوانات
تماس دختران تن فروش زیربیست سال با مرد های بالای چهل سال وتماس پسران زیربیست سال با زنان تن فروش بالای چهل سال

ما میبایست این را بپذیریم که همه انسان ها نیازبه این دارند که خواسته های جنسی خود را به گونه ای طبیعی، درست و انسانی برآورد نمایند. ما میبایست این را بپذیریم که تمایلات جنسی بین همه افراد یکسان نبوده؛ نیست و نخواهد بود. شدت، کمی وزیادی این تمایلات و بروز آن درسنین گوناگون بین افراد تقاوت دارد. ما میخواهیم بدانیم که آیا امکانات درست برای برآوردن تمایلات جنسی برای افراد درخاورمیانه به ویژه درکشورایران اشغالی و مذهبی تحمیلی بنام اسلام برایران و ایرانی؛ برای مردم ایران وجود داشته ودارد یا نه

ما میخواهیم بدانیم کدامین راه را میبایست برگزید
آیا اساسا" راه درستی برای انتخاب وجود داشته، دارد یانه. درمان درد کجاست؟
چرا این تعصبات کورکورانه مذهبی درنهایت منجر به انحرافات جنسی شده ومیشود؟
آیا همه چیزرا درخفا نگهداشتن و خود و دیگران را فریب دادن درمان درد میباشد؟
آیا راه درست برای هردختر و پسراین است که اینان بتوانند دریک محیط و فضای آزاد و سالم، پیوند های چنسی به شکل درست داشته باشند وبا برآورد نیازهای جنسی خود بتوانند برای آینده خود و جامعه ای که میخواهند درآن زندگی کنند برنامه بریزند؟

همانگونه که میدانید. سخن گفتن درمورد این پدیده نیازبه نوشتن کتاب و کتابها دارد. اما من میخواهم دراینجا کوشش کنم با نوشتن این نوشته برای روشن شدن پدیده ای بنام بکارت و نقش آن درایران. این پدیده را درایران و بین ایرانیان آغاز کنم. تا پیش درآمدی شود برای بررسی های ژرفترو گسترده دردریهنه گیتی، به ویژه درخاورمیانه وکشورمان ایران.
اگرما با یک دید پژوهشگرانه به پدیده پرده بکارت نگاه بکنیم ، خواهیم دید که مسائل جنسی یا بهتربگویم انحرافات جنسی درایران به بدترین روشتها ادامه داشته ودارد. درزمان دیکتاتوری بنام حاج محمد رضا شاه پهلوی بخشی ازنوجوانان و جوانان پسرچه شهری و چه روستائی دردوران نوجوانی وجوانی برای برآوردن نیازهای جنسی خود با روی آوردن به مسئله ای که آنان ازاو بنام دختربازی نام می بردند و می برند و بیشترنوجوانان و جوانان پسر چه شهری و چه روستائی دردوران نوجوانی و جوانی برای برآوردن نیازهای جنسی خود با روی آوردن به دیگرپسران که ازچهره زیبا ی برخورداربودند. یا اینکه با حیوانات ازچمله خر؛ کرخر؛ گوسا له ؛ گوسفند؛ جلق زدن وهرآنجه که دردست رسشان بود برآورد میکردند. وزمانی هم که به سنین بالاتری میرسیدند و درآمدی داشتند. تماس با زنان نگونبخت تن فروش نیزبه لیستهای نام برده شده افزوده میشد
اکنون اگربیشتر ما مردان و زنانی که ازکشورهای خاوره میانه به ویژه ایران می آیم وسنی نیزازمان گذشته. این شهامت را داشته باشیم که به بیان واقعیت های وآنچه که خود انجام داده ایم بپردازیم. آن زمان ما بهتر خواهیم توانست به یاری نسل کنونی ونسل های آینده بشتابیم وبرای میارزه با این پدیده آستین ها را بالازده وکمربندها را محکمتر بسته و با شهامت وشرافتمندانه و خیلی انسانی به مبارزه دراین راه بپردازیم. ونخواهیم با فرهنگ پنهان کاری بگویم که این یک تف سربالا میباشد و بخواهیم این پدیده ویرانگررا برای هزارومین باره پنهان کاری کنیم

نزدیکی دختران و پسران: درمواردی که نوجوانان وجوانان پسربا دختران نزدیکی داشتند. دختران بدلیل همانا نگهداشتن پرده بکارت. و پسران بدلیل دچارشدن به انجرافات جنسی که بیشتربا هم جنسان خود داشتند و میخواستند که با دختران نیزازپشت نزدیکی نمایند. دربیشترموارد این نزدیک ازپشت انجام میگرفت(آنال سکس) ونه به شکل طبیعی خود که میبایست بین یک پسرودخترانجام بگیرد.زمانیکه ازاین دختران نگون بخت پرسیده میشد: چرا این کاررا میکنید؟ پاسخ میدادند: ما میخواهیم پرده یکارت را برا آن پدرسوخته ای های که میخواهد درآینده با ما ازدواج بکنند، نگهداریم

جلق زدن پسران ودختران: شوربختانه کتابها نوشته شده ازسوی بیشترپزشکان ایرانی نیزاین انحراف جنسی را بیشتر دامن میزد. برای نمونه کتابی نوشته شده درمورد مسائل جنسی ازسوی پزشکی بنام دکترحسن حصوری نوشته شده بود. این پزشک درپاسخ به پرسش اینکه آیا جلق زدن سبب کم کشدن اسپرم میشود یا نه؟ ویا اینکه اساسا جلق زدن کاردرستی میباشد؟ پاسخ میداد که " یک فرد میتواند هرجه خواست جلق بزند و این کار او سبب کم شدن اسپرم نخواهد شد". بگذریم از اینکه اساسا" پرسش کم شدن اسپرم یک پرسش ابلهانه میباشد. اما این پزشک گرامی بدین توجه نکرده بود که دختروپسری که جلق میزنند. اساسا اینان به این روشها عادت کرده ومیکنند. این کارآنان سبب آن شده وخواهد شد که اینان درزندگی آینده دیگربا روشهای طبیعی کمترازراه درست وطبیعی لذت ببرند وبا گرفتاری های مشکلات جنسی زیادی روبرو خواهند شد

عواقب هم جنس بازی در دوران نوجوانی و جوانی: نوجوانان و جوانان پسری که بارها و بارها با همجنسان خود نزدیکی کرده اند ومیکنند .یا با دختران ازپشت نزدیک نموده اند ومیکنند ویا جلق زده اند و میزنند. بیشتراین نوجوانان وجوانان درزمان تشکیل خانواده دچارانحرافات جنسی خواهند شد. اینان ازنزدیکی جنسی به شکل طبیعی لذت چندانی نخواهند برد. بارها پیش آمده ومی آید که این گونه افراد بازنان خود نیزخواهان این گونه نزدیکی (نزدیکی ازپشت آنال سکس)شده اند ومیشوند. وگرفتاری های زیادی را به با آورده اند ومی آورند

پدیده ای بنام دوست دختر(دختربازی) درکشورهای خاوره میانه و به ویژه درایران: برای روشن شدن مسئله بنام دوست دختر. من دراینجا به دید یک اروپائی ویک ترک اشاره میکنم. یکی جوان اروپائی(سوئدی)که با دوست دخترخود برای یک مسافرت به ترکیه رفته بود. برای من چنین بیان میکرد
"من با دوست دخترم بعنوان توریست به کشورترکیه رفته بودیم. یک روزیک جوان ترک به سوی من آمد و با زبان انگلیسی با من وارد گفتگو شد. پس ازچند دقیقه ای گفتگو ازمن پرسید که آیا میتواند دوست دختر خود را با دوست دخترمن عوض نماید؟! من از ازاین پرسش او به شدت خشمگین شده بودم وچهره هم ازاین پرسش ابلهانه وخشم خودم برافروخته شده بود. کوشش کردم که خشم خود را کنترول نمایم. وپاسخ نه به این جوان ترک دادم. پس ازاین رخداد همیشه این پرسش ابلهانه مرا شدیدا" رنج داده ومیدهد وهنوزمن پاسخی برای خودم درنیافته ام. که بدانم این جوان ترک چگونه به دوست دختر خود همانند یک هرزه ویک کالا نگاه میکرد ومی خواست این دختررا همانند یک کالا یا یک دخترهرزه با دوست دختر من عوض کرده و چند ساعتی نیزبتواند ازدوست دخترمن بعنوان یک دخترهرزه وکالا استفاده جنسی نماید

اکنون شاید کسی یا کسانی بیایند وبگویند که ما نباید یک مورد را گرفته و آنرا درپهنه یک کشور یا یک ملتی تعمیم داده و نتیجه بگیریم که همه یا بیشترمردم مسلمان ترک اینگونه برداشتی ازدوست دختر دارند. اما واقعیت این است که چنین برداشتی نه تنها درکشوری بنام ترکیه وملیتی بنام ترک وجود دارد. بلکه دربیشترکشورهای اسلامی به ویژه در کشورهای خاورمیانه وملییت ها که با خود پسوند مسلمان بودن را نیزیدک میکشند واقعیت داشته ودارد. بلکه با شهامت میتوان گفت که درتمامی این کشورهای چنین برداشتی ازدوست دختروجود دارد. برای روشن شدن مسئله به چند مورد اشاره میشود تا مورد بهتروبیشترروشن شود

چند مورد: من خود شاهد وگواه این گرفتاریها بوده وهستم .اساسا کلمه دختربازی کلمه ای است که درایران بکار برده میشود و متاسفانه این مسئله به اشتباه درمیان مردم جا افتاده. به شکلی که حتی دراروپا(سوئد) درگفتگو با یک دختر جوانی که ایران هم میرود ومیآید؛ داشتم. زمانی که من ازاو پرسیدم: چرا رژیم درایران با جوانان اینگونه برخودرمیکند؟ این دخترجوان پاسخ داد: برای نمونه پسرها میخواهند بروند بیرون ودختربازی کنند!! ورژیم میگوید چرا. توجه نمائید که یک دختر جوان ایرانی ساکن وبزرگ شده دریک کشوراروپائی ازکلمه ای استفاده میکند بنام دختربازی
شوربختانه واژه دختربازی برای آن بخش مرفه جامعه ایران نیزدرست تفهیم نشده. مسئله دوست دوختر، دوست پسربا مسئله دختربازی دواژه بسیارمتفاوتی هستند. اساسا دختربازی یعنی اینکه یک سری دخترهای که اساسا دراین چا وآنچا پرسه میزنند واین آقا پسرها میخواهند بروند ویکی یا چندتا ازآنان را تورکنند وبا وحده و وعیدهای کاذب. هرکاری که میخواهند بادختران بکنند. بعدهم بروند دنبال کارخودشان. اینان ازدختران بعنوان یک کالا! بعنوان یک تن فروش وهرزه استفاده کرده ومیکنند. به شکلهای گوناگون با آنان نزدیکی کرده ومیکنند. سپس پیش دیگران ودوستان خود رفته و میگویند که چه کارهای کرد ه ومیکنند. حتی ازاین کارهای خود عکس نیزتهیه نموده وبدوستانشان نشان داده و میدهند

من خود این مسائل را دربین ایرانیان ساکن اروپا نیزشنیده و دیده ام. بیشترپدران و مادران با غرورمیآیندد ومیگویند که "نمیدانی؛ پسران آنان 20 تا دوست دختردارند! وخنده این پدران ومادران وافتخارآنان به اینکه چه پسرهای دارند وبیا و بشنو ویژه گیهای که آنان برای این پسران خود بیان میکنند! اما همین پدران ومادران اگردخترشان یک دوست پسرداشته باشد. دیگربه غیرت اینان چنان برخورده که درآن زمان نه تنها دهان خود را بازنمیکنند که ازاین مسئله سخن بگویند. بلکه تصمیم اینان این بوده و هست که دختریا باید کشته شود. یا اینکه هرچه زودترازدواج نماید! چرا که شرف وحیثیت وآبروی آنان وخانواده را به باد داده

فرهنگ پنهان کاری درمورد تجاوز جنسی به پسر: ما این را میدانیم که دربیشترخانواده های ایرانی. اگرخانواده بداند که بگونه ای پسرخانواده مورد تجاوز جنسی قرارگرفته. دراین جا هرآن چه که خانواده شدیدا" ازاین رخداد بسیارناگورخشمگین شده ومیشود. ودرمواری نیزبه زدوخوردهایی بسیارخونینی نیزمنجرشده ومیشود. اما خانواده دراینجا هرگزسخن ازشرف وحثیت و آبروی خانواده سخن نمیگوید. بلکه به جای پیگیری عوامل این پدیده و چاره اندیشی. شوربختانه کوشش شده ومیشود که با همان فرهنگ پنهان کاری این رخداد را پنهان نگهداشته وبا این کارخود و به خیال واهی مسئله را بگونه ای به فراموشی بسپارند

ازدواج با دخترباکره: ما نگاهی میکنیم به ایرانیانی که درهمین کشورهای اروپائی سکونت گزیده اند وزندگی میکنند. گروهی ازاین ایرانیان(مردان) با همان دیدی که نسبت به دوست دختر(دختربازی) دارند دست به گنده کاریهای گوناگون زده. وسپس به ایران میروند ودرآنجا با فروختن افاده. وبه رخ کشیدن اینکه اینان دریک کشوراروپائی زندگی میکنند. وبا همراه داشتن دلارهای آمریکای با خود. میخواهند که با یک دختران باکره ایرانی نیزازدواج بکنند. وبا بهربرداری ازاین موقعیت خود. سواستفاده کرده ازموقعیت خانواده های ایرانی ساکن ایران. وبا دادن امید، خوشبختی و یک زندگی با رفاه کامل. با خود یک دختران باکره ازایران برداشته و راهی کشورهای اروپائی نیزمیشوند. این مردان پس ازمدتی بدلیل همانا مشکلات وانحرافاتی که درمسائل نزدیکی داشته ودارند. میخواهند که با خانمهای خود(دختران باکره ایرانی که به همراه آورده اند) ازپشت نزدیکی / آنال سکس داشته باشند! این کارتا جای پیش میرود که به رسانهای کشورهای اروپائی نیزکشیده میشود.( من برای نمونه اشاره میکنم به برنامه تلویزیونی کشورسوئد. دراین برنامه اززبان دختری که ازایران آورده شده. شنبده می شود که اوبه دودلیل برای جدا شدن ازاین مرد ایرانی اشاره میکند. یکی اینکه شوهرش میخواهد که با اوازپشت نزدیک نماید/ آنال سکس داشته باشد. دیگری اینکه این مرد ایرانی به او اجازه نداده که ازخانه بیرون برود

دوختن پرده بکارت: ما درهمین رسانه های گروهی اروپائی می بینیم، می شنویم و می خوانیم که یک سری دختران ایرانی هستند که دراین کشورهای اروپائی بزرگ شده وبه همین دلیل به خود و پسران ایرانی این اجازه را نداده اند که ازآنان تحت عناوین دختربازی استفاده جنسی آن هم به شکل انحرافی( نزدیکی ازپشت/ آنال سکس) داشته باشند. بلکه دست به انتخاب دوست پسرزده اند وبه همین دلیل نزدیک جنسی به شکل طبیعی وسالم داشته اند و پرده بکارت ندارند. اما بخشی ازهمین گروه ازاین دختران وخانواده آنان نیزهنوزاین برداشت اشتباه را درمورد این پدیده با خود دارند. به همین دلیل با رفتن به پزشک و پرداختن پول های هنگفت. ازپزشک میخواهند که پرده بکارت آنان را دوخته تا اینان نیززمانیکه که میخواهند با یک پسرازدواج کنند. نشان بدهند که پرده بکارت آنان پاره نشده

مسئله نزدیکی پسران یا مردان ایرانی با پسران یا مردان دیگرپیش ازازدواج: برای روشن شدن این مورد به یکی ازروزنامه های سراسری سوئد بنام داگنزنیهیتر نگاه میکنیم. دراین روزنامه به تاریخ 21082000 دربخش داخلی صفحه 14 گفتگوی دارد درمورد گرفتاریهای هم جنس بازی درایران ومی نویسد. من برگردان آنرا دراینجا میآورم. سند"درایران این بسیارمعمولی است که مردان با دیگرمردان نزدیکی دارند. وتقریبا" درصد بالای ازمردان ایرانی پیش ازازدواج با دیگرمردان نزدیکی داشته اند واین به این دلیل میباشد که حکومت مذهبی و مذهبی بنام اسلام دراین کشور حاکم میباشد ومردان وزنان جدا ازهم نگهداشته اند" پایان سند)

واژه بچه بازی ودختربازی درخاوره میانه به ویژه درایران: اگرما بخواهیم مسائل انحرافات جنسی را بدرستی بررسی کرده و به دلائل آن به پردازیم. این را بایست به پذیریم که مسئله بچه بازی یا تجاوزبه پسران درکشورهای خاورمیانه با داشتن مذهبی بنام اسلام و به ویژه درایران بیداد میکند. اما همانا بدلیل فرهنگ پنهان کاری وحاکم بودن رژیم های فاسد ، فاشیستی و دیکتاتوری بربیشتر این کشورها. هرگزدرچین کشورهای مردم و رسانه های تحت سانسور و کنترول این رژیم ها سخن ازاین رخدادهای انحرافی گفته نمی زنند و نمی نویسند. واگرسخن ازاین پدیدها گفته نمی شود و رسانه ها درمورد این چنین پدید های ویرانگروخانمانسوزچیزی نمی نویسند. دلیل براین نیست که چنین انحرافاتی دراین کشورهای نیست. به همین دلیل بیشترافرادی که ازاین کشورها به کشورهای اروپائی می آیند. ومی بینند که دراین کشورها بنا به همانا رژیم های دمکراتیک و بازبودن جامعه. آزادی رسانه های گروهی، آزادی بیان و اندیشه. اگرچنین رخدادهای( تجاوزبه پسران) رخ میدهد. رسانه های گروهی نه تنها به این مسائل انحرافی می پردازند. بلکه ضمن پرداختن به این مسائل کوشش میکنند که با پی بردن به ریشه های این انحرافات. ویاری گرفتن ازپژوهشگران، به درمان آن نیزبپردازند. اما افراد آمده ازکشورهای خاورمیانه و ساکن کشورهای اروپائی چون می بینند و می شنوند که دراین کشورهای سخن ازاین رخداد ها میشود. به اشتباه و به خیال واهی خودفکرمیکنند که. انحرافات جنسی تنها دراین کشورها وجود دارد وچنین گرفتاریهای درکشورهای خودشان وجود نداشته وندارد و خود رانیز به خری میزنند که چنین چیزهای را درکشورشان ندیده ونشنیده اند(فرهنگ پنهان کاری).

بیشترایرانیان میدانند که درایران حوزه های فتنیه که ازآنان بنام حوزه های علمیه نام می برند. یکی ازبزرگترین مراکزانحرافات جنسی است. بیشترایرانیان میدانند که کارتجاوزبه پسران(بچه بازی) درپهنه ایران ودربین همه افشار جامعه شوربختانه وجود دارد.( تجاوزبه پسران بین بستگان نزدیک، تجاوز آموزگاربه دانش آموز، تجاوزدانش آموز پسربه دانش آموزپسر، وغیره ) من دراینجا تنها به یک مورد اشاره میکنم. اما اگربخواهم سخن بیشتردرمورد این مسئله انحرافی و ویرانگربگویم می بایست کتابها نوشت

گقته های یک طلبه جوان: من درزمانی که درایران بودم. بعنوان مشاوراموراجتماعی کارمی کردم. به همین دلیل درپیوند با مردمی بودم که گرفتاری های اجتماعی داشتند. دریک مورد با پسریک خانوادهای روبرو شدم که خانواده اش بدلیل مسائل مذهبی اورا به یکی ازاین حوزه های فتنیه فرستاده بودند. تا این پسردرآنچا طلبه شود. این پسرنگون بخت که کمی هم خوش جهره بود. میگفت زمانی که پدرومادرش اورا به این مکان فرستادند. اودراین حوزه بدست یک آخوند که خود را حجت الله مینامید، وخانواده اونیزبا این آخوند آشنای قبلی داشتند، سپرده شد. تا ایشان کارطلبگی را آغاز نماید. اما این فرد زمانی که نزد این آخوند بود ازسوی اوموردتچاوزجنسی قرارمیگیرد. وپس ازمدتی ، یک روزآخوند دیگری به نزد این آخوند می آید و میگوید: قربان خواستم ببینم اگرکتاب راخوانده اید وتما م شده . من آنرا قرض بگیرم. آخوند درپاسخ میگوید: من تا چند روزدیگرکتاب را تما م میکنم. پس ازچند روزآخوند این پسررا تحویل آخوندی میدهد که میخواست ازاو کتاب قرض بگیرد. و به اومیگوید که شما میبایست دروس خود را نزد این آخوند ادامه بدهد. این پسرنگون بخت زمانیکه بدست این آخوند داده میشود. متوجه میشود که این آخوند نیزهمان کارهمجنس بازی را با او شروع میکند که آخوند پیشین میکرد. پس ازآن متوجه میشود که منظورآخوند ازقرض گرفتن کتاب چی بوده. این فرد درشرایط روحی بسیاربدی ونا گواری به سرمی برد ونه میتوانست وشهامت این را داشت که کارطلبگی خود را رها کند. ونه میتوانست وشهامت این راداشت که به بیان این رخداد نزد خانواده خود به پردازد! چرا که میدانست که خانواده او نه این فاجعه را باورخواهد کرد نه این را خواهد پذیرفت

این طلبه نگون بخت میگفت که اساسا" تجاوزجنسی به طلبه های نوجوان یک مسئله روزمره درتمامی حوزه های فتنه میباشد وآنهم دلیلش به سربردن شبانه روزی بیشتراین آخوندها وطلبه میباشد. اوادامه میداد که این جنایتکاران این جنایت را برای خود ودیگران نیزبسیارساده کرده اند. وآن اینکه با برپای شبهای دعا بنام های گوناگون (برای نمونه دعای کمیل) و دربرپای مراسم تاسوعا و آشورا و ایام رمضان درپای منابرفریاد برمی آورند که ای برادران و خواهران مسلمان شما هرچه گناه کرده باشید. اگرامشب توبه کنید وازخداوند بزرگ بخواهید که گناه هان شما را ببخشد. خداوند درچنین ایام همه گناهان شما را خواهد بخشید

دودیدگاه: گروهی هستند که میگویند: زمانیکه یک زن دریکی ازخیابانهای کشورهای خاورمیانه به ویژه ایران میرود یا منتظرتاکسی یا منتظرهمسرخود ایستاده. بیش از400 تا ماشین می ایستند و بوق میزنند. اینان ادامه میدهند که بیشتر مردان ایرانی به چنین زنانی همچون یک زن تن فروش نگاه میکنند. ( شوربختانه این مسئله وجود دارد) اما اشکال این افراد دراینجاست که اینان عامل با عاملین/عواملین چنین گرفتاری را مردان ایرانی میدانید که دارای چین فرهنگ؛ برداشت و برخوردی هستند. نه جامعه، نه سیستم حاکم برایران ومردم ایران. این افراد همزمان میگویند که درجوامع اروپائی اگریک زن نیم لخت درخیابان ایستاده باشد یا ازخانه بیرون برود. کسی به او نگاه نمیکند.
مشکل این افراد دراین است که زمانیکه اینان ازایران ومردان ایرانی سخن میگوید. مردان ایرانی را مورد حمله خود قرارمیدهند و مشکل را مشکل مردان میدانید. نه جامعه، نه مذهبی بنام اسلام و سیستم حاکم برایران و ایرانی. اما زمانیکه ازاروپا و مردان اروپائی سخن میگویند. به جامعه اروپا اشاره میکنید؛ نه به مردان اروپائی

این افراد باید بدانند که مشکل بیشترهم میهنان ما؛ مشکل مهین ما ایران را میبایست درسیستم حاکم برکشور، درمذهبی بنام اسلام حاکم برکشور ومردم ، درجامعه بسته بوجود آمده بوسیله حکامان با بهتربگویم چماق بدستان که هرگونه آزادی را ازمردم سلب کرده اند؛ جستجوکنند. اگرچنین بکنند؛ پس ازآن خواهند توانست به ریشه یابی درد ها و مشکلات پی ببرند وآنها را یکی پس ازدیگری درمان کنند. اینان میبایست ابتدا یک نگاه ژرفی به جامعه وسیستم داشته باشند.سپس ببینند. که این جامعه وسیستم یک جامه باز/نیمه بازویک سیستم دمکراتیک/نیمه دمکراتیک وبدورازاحکام مذهبی میباشد. یا یک جامعه بسته ویک سیستم خودکامه و سرکوبگر با احکام مذهبی. سپس خواهند توانست پدیده ها ؛ مسائل وگرفتاری های موجود درچنین جامعه و سیستم را با جامعه وسیستم مخالف اومقایسه نمایند وبه داوری بنشینند. نه اینکه به مردم سرکوب شده وستم دیده آن حمله کنند. اینان باید بدانند که مردم ایران نیزهمانند مردم اروپا لیاقت آزادی و دمکراسی را داشته ودارند

اینان اگرکمی به خودشان زحمت بدهند؛ خواهند توانست که مشکل خود ومردم ایران به ویژه زنان را درسیستم حاکم برایران؛ درجامعه حاکم برایران؛ درمذهب حاکم برا یران که برپایه تن فروشی( صیغه؛ چند زنی) خفقان؛ کشتار؛ غارت ؛دزدی؛ خشنونت( دست و پا بریدن؛ بدارکشیدن؛ سنگسارکردن، چشم درآوردن؛ انگشت و پا بریدن ) تروروسرکوب پایه ریزی شده؛ پیدا کنند
اینان گفتگوازفرهنگ میکنید. اما درگفتگوهای روزمره خود ازواژه دختربازی استفاده میکنند.آیا هرگزاینان به این واژه دختر بازی فکرکرده اند؟ شاید واژه بچه بازبرای اینان بسیاربارمنفی داشته باشد؛ اما نه دختربازی. اساسا" شاید اینان واژه پسربازی را هرگز نشنیده باشند
دختربازی یک واژه ای است که درجوامع بسته درسیستم های سرکوبگروخودکامه درکشورهای زیرسلطه مذهب استفاده میشود ومعنی آن یعنی گول زدن دختر. یعنی استفاده جنسی کردن ازدختر. یعنی تبدیل دختر به یک کالا. یعنی استفاده کردن ازدختربه هرشکل وفرمی که بخواهی. بیشترمردم درچنین جوامع و کشورها شنیده اند که دربیشتر کشورهای اروپائی پسردوست دختردارد ودختردوست پسر. اما اینان بدرستی نفهمیده اند یا نخواسته اند که بفهمند که دوست پسرودوست دختریعنی چی. اینان(زن و مرد؛ دخترو پسر)ازواژه دختربازی استفاده کرده و میکنند وپسران کوشش میکنند که به دیگران نیزنشان بدهند که اینان بیشترازبیستا دوست دختردارند

راه حل: واژه دوست دختردراروپا معنی ومفهوم دیگری دارد. به همین دلیل میباشد که واژه دوست پسرنیزوجود دارد. نه واژه دختربازی و پسربازی. معنی ومفهوم این دوواژه( دوست دختر ودوست پسر) دراروپا یعنی یک دختروپسری که با هم پیوند دارند. با هم درمورد مسائل زندگی؛ نیازهای جنسی؛ برنامه های که درآینده دارند گفتگووتبادل نظرمیکنند. پدرومادرهردودرجریان این پیوندهستند ودختران وپسران درموارد های گوناگون نیزازپدرومادران خود رهنمود های میگیرند. نیازهای جنسی خود را درخانه پدرومادرانشان ودردرون اطاق خواب های خود و به شکل طبیعی، درست وآگاهانه برآورد میکنند. نه تنها پنهان کاری درکارنیست. بلکه درمواردی نیزازیاری ومشورت پدران ومادران خود نیز بهره میگیرند. اگردرزمان داشتن پیوند تحت عنوان دوست دخترودوست پسربا همدیگربه روحیات وتفکرات همدیگر آشنا شدند وهمدیگررا بهتروبیشتردرک کردند. این پیوند به زناشوی می انجامد واگرچنین نبود ازهم جدا میشوند. دراینجا سخن ازفریب؛ سخن ازنیرنگ؛ سخن ازسواستفاده جنسی؛ مخفی کاری نیست.دراین چنین پیوندی دخترکالا به حساب نمی آید. این روش میتواند الگو برای داشتن دوست دخترودوست پسربرای ملیتهای کشورهای خاورمیانه به ویژه ایران باشد. نه دختربازی ، همجنس بازی ، بچه بازی وانحرافات جنسی و صدها گرفتاری های ویرانگردیگر. سخن را درهمین جا به پایان می بریم و امید وارم که این نوشته گامی باشد برای آغازیک کارفرهنگی ، اجتماعی بزرگ و شکستن فرهنگ مقدس گرای و پنهان کاری

شما میتوانید برای خواندن نوشته های بیشتروگوناگون به وبلاگ کوروش ایرانی رفته وچنانچه مایل بودید میتوانید دیدگاه های خود را نیزدرمورد این نوشته ودیگرنوشته ها به آدرس کوروش ایرانی بفرستید
آدرس وبلاگ و آدرس پستی
www.korushirani.blogspot.com
korushkorushkorush@yahoo.com
با سپاس فراوان کوروش ایرانی‏2010‏-‏01‏-‏04

Tuesday, January 05, 2010

مشروطه خواه وسلطنت طلب یا دیکتاتورخواه ودیکتاتورطلب؟

چند نکته با شما گوینده وگرداننده رادیو

با دورود برشما
من کسی بودم که برای رادیومحلی دراین کشوربین سال 1992 و 1994 برنامه رادیوئی مینوشتم. برنامه رادیوئی که درآن بدون ترس و دلهره و تنها برپایه خرد و یاری گرفتن ازدانش و آگاهی به شدت رژیم تروریستی عربی اسلامی اشغالگرحاکم برکشور ایران و ایرانی و اسلام را به نفد میکشید و به بررسی ، تجزیه و تحلیل مسائل می پرداخت. دراین زمان نه تنها حتی یک فرد ایرانی ساکن این شهرواین کشورشهامت سخن گفتن ازرژیم تروریستی عربی اسلامی اشغاگرحاکم برکشورایران،ایرانی واسلام را نداشت. بلکه بیشتراین افراد ایرانی با سرگرم نگهداشتن خود. با مهمانیها دوره ای و کله پاچه خوردن ودها مسائل دیگر. روزگار خود را سپری میکردند.با شرکت کردن درمحفل های آنچنانی وپس ازنوشیدن شیشهای شراب و ویسکیهای. کوشش میکردند که با جوک گوئی و چرندیات مستانه. خود را به اصطلاح مخالف رژیم و سیاسی نیز معرفی نمایند. اما من درچنین فضای و دربین سالهای 1996 و2006 با نوشتن نوشته های گونه گون و بررسی ، تجزیه وتحلیل کارکرد های رژیم، اسلام ومزدوران درون مرزی و برون مرزی رژیم ، نبودن برنامه، تشکیلات و سازماندهی بین کسانی که به اصطلاح خود را مخالف رژیم میدانستند پرداخته وکوشش کردم که درکل ایرانیان ساکن این کشوروبویژه ساکن این شهررا بکارکرد آنان درگذشته، هم اکنون وآینده خود، مردم ایران وکشورایران و نتایج ویرانگرانه کارکرد کسانی که خود را مخالف رژیم میدانستند بگذارم

اما نتایج این کوششها به من نشان داد که دست کم بیشترایرانیانی که ساکن این شهرهستند توجه ای ازخود نشان نداند. به همین دلیل و برخلاف خواسته خود سکوت را به جای سخن گفتن برگزیدم. همزمان دراین مدت سکوت،کوشش کردم با گوش کردن به بخشی ازرادیوهای محلی این شهر. خود را درجریان برنامه های آنان بگذارم. ورادیو شما نیزیکی ازاین رادیوها میباشد. مسائلی که دربرنامه های رادیوئی این شهرورادیوی شما رخ داده ومیدهد مرا برآن داشت که نکاتی را با شما و شنوندگان این رادیودرمیان بگذارم

شما تکه کلام خود را برخردمندانه اندیشیدن گذاشته اید وبه گمان خود کوشش کرده ومیکنید که نه تنها خود شما بلکه دیگرهم میهنان خود نیز بتوانند خردمندانه باندیشند. وخرد پایه واساس گفتار،رفتاروکردارشان باشد. اما این کافی نیست که ازخرد وخردمندانه اندیشیدن سخن گفت. بلکه این بسیارمهم است که کسانی همانند شما که سخن ازخرد میگویند. به بیان ، کارکرد و رفتارخود نیزباندیشند وبداند که آیا اینها(بیان،کارکردورفتار) برپایه خرد هستند یا نیستند.اکنون اگرکسی سخن ازخرد نمی گوید. افراد دیگرچندان انتظاری از او ندارند. که سخنان، کارکرد و رفتار اوبرپایه خرد هست یا نیست

شما دربرنامه های رادیوئی خود نشان داده اید که برخلاف آنچه سخن ازخرد گفته ایدهرگزدربیان ، کارکرد و رفتار خود. هیچکدام ازاین سه را برپایه خرد بکار نگرفته اید/نبرده اید. البته شما نیزدراین کارخود تنها نیستید. بلکه اساسا" تمامی گردانند گان رادیوهای محلی ایرانی. که دراین شهربرنامه پخش میکنند. همگی دچار این چنین گرفتاری بوده وهستند. اما من بدین دلیل این نکات را با شما درمیان میگذارم ،که همانگونه که بدان اشاره کردم. شما کوشش کرده اید که تکه کلام شما برخرد باشد. چیزی که دیگرگردانندگان رادیوها این ادعا را نکرده اند. هرچنداگرازهرکدام ازبرنامه ریزان وگردانندگان این رادیوها بپرسی. همگی خواهند گفت که تمام کارهای که آنان میکنند. برپایه خرد بوده و میباشد. اساسا" کسی نمی گوید که دوغ من ترش است

من آماده هستم که شما 10 تا ازبهترین برنامه های رادیوئی خود را خود انتخاب کرده. واگربخواهید، من ببرسی ، تجزیه و تحلیل آنها خواهم پرداخت و به شما و شنوندگان شما نشان خواهم داد که هیچکدام ازاین برنامه ها درچهارچوب خرد که خود شما ازآن سخن میگوید نبوده ونیست. البته این ایرادی نیست که تنها به رادیوی شما گرفته شود. بلکه این ایراد را میتوان به تمامی رادیوهای محلی این شهرگرفت. وبا تکه براسناد ومدارک خودشان و گرفتن 10تا از بهترین برنامه های رادیوئی آنان. که خود آنان این برنامه ها را میتوانند انتخاب نمایند. به بررسی ، تجزیه و تحلیل آنها پرداخت. و نشان داد که هیچکدام از برنامه های این رادیوها برپایه خرد نبوده ونیست. اکنون اگرکسانی بخواهند بگویند که چنین نیست. درآن زمان میتوان ازاین افراد پرسید.، اگراین چنین نبود؟ سرنوشت بیشترما ایرانیان ساکن دراین شهراین نبود که امروزهست. وجایگاه رژیم فاشیستی تروریستی عربی اسلامی حاکم برکشورایران وایرانی نیزاین نبود که امروزدراین شهرودراین کشورمیباشد

من زمانیکه میگویم آماده هستم. این آمادگی من بدان معنی است. که اگرمن بخواهم به این کار دست بزنم. میبایست بعنوان نمونه من به استادیوشما بآیم. وبا همکاری خود شما واستفاده کردن ازامکانات استادیوشما. وگوش کردن به برنامه های انتخابی شما. به نفد و بررسی، ارزیابی و تجزیه و تحلیل آنها پرداخت. وبا ضبط دوباره آنها دست به پخش آنها زد. وازشنوندگان نیزخواست که با توجه بیشتربه این برنامه ها گوش کرده. ودیدگاهای خود را درپایان برنامه با رادیوودیگرشنوندگان درمیان بگذارند. اما من دراینچا تنها به نوشتن همین نوشته اکتفا میکنم

برگردیم به سخن خود ونکات را پیگیریم

نکته یک : تشنج و تشنج سازی . جنجال وجنجال آفرینی: لحن سخن گقتن شما، چگونگی سخن گفتن شما، چگونگی برخورد شما با مسائل و چگونگی بیان آنها، تشنج و جنجال آفرین میباشد. ادبیاتی که شما درسخن گفتن و گفتارتان استفاده میکنید، آلوده به ادبیات دیکته شده آخوندی میباشد. که دراین مدت 1500 سال. آخوند آنرا برجامعه ایران و ایرانی تحمیل کرده

نکته دو: مقصر دانستن خود، بیشتر روشنفکران و مردم ایران: تکه کلام شما براین بوده و هست که تو خود را درسرنگون شدن رژیم پیشین و به روی کارآمدن رژیم کنونی مقصرمیدانی(غافل ازاینکه تونیز همانند هرایرانی خود یک قربانی هستی) واینکه اشتباه کردی ومی خواهی اشتباه خود را جبران کنی. تودراین زمینه تا آنجا پیش میروی که تمامی روشنفکران گذشته ومردم ایران را نیزدراین رخداد مقصر و گناه کار میدانی.
اشاره میکنی که بازرگان تحصیل کرده فرانسه بود. ما شما باید بدانید که اویکی ازاین تحصیل کرده ها بود.شما میگوید که چرا کسی یا کسانی نرفتند که بیسوادها را با سواد وآگاه کنند! تمامی این گفته های شما نه تنها بدور ازخرد ودانش و آگاهی است. بلکه بیشتر یاوه گوی است ودرگام نخست توهین به خرد وشعورخود شما میباشد. شما با این بیهوده گویهای خود، دانسته یا ندانسته میخواهید رژیم دیکتاتوری به رهبری حاج محمد رضا شاه دیکتاتورا را بنا به گفته خودتان وهمان ادبیات آخوندی تطهیر ومطهرش کنید. شما چون درچنین اشتباه بزرگی دست وپا میزنید، نتوانسته اید یا اینکه نمی خواهید. بدانید که این سیستم گذشته بود که هم سبب سرنگونی خود شد، هم سبب اشغال کشوروبگروگان گرفته شدن یک ملتی بنام ایران گردید

شما ازخود نمی پرسید که اساسا" این چه سیاستی است جه برنامه ای است؟ که تمامی دیکتاتورهای حاکم برکشورهای جهان سوم. فرزندان خود را برای تحصیل به کشوری همانند سوسیس میفرستند؟ واین دیکتاتورزداده ها. پس ازگذراندن تحصیلات دانشگاه خود درکشوری همانند سوئیس و دیدن جوامع اروپائی. که بیشترآنها برپایه یک سیستم دمکراتیک اداره شده ومیشوند. به کشورخود بازگشته. وبا دهن کجی به مردم. وبیان اینکه این مردم سزاواردمکراسی نیستند. واینکه فرهنگشان پائین میباشد. وهزاران یاوه های دیگرآشکارا به مردم توهین کرده. ودست به برپائی یکی حکومت خودکامه میزنند. وضمن اینکه مردم را نمیگذارند دراداره امورخود وکشورشان دخالتی داشته باشند. وخود نیزدرنقش یک سرسپرده وپادوکشورهای بیگانه بمیدان آمده. ومزدوران، دست بوسان و پادوهای را که همگی یا بیشترآنان تحصیلکره کشورهای اروپائی هستند. به دورخود گرد می آورند. تا درنقش یک دیکتاتوربرای مردم و پادوبرای کشورهای بیگانه بتوانند مردم را سرکوب کرده و به حکومت خود ادامه دهند
حاج محمدرضا شاه دیکتاتورنیزیکی ازاین پادوهای تحصیل کرده درسوئس بود. شما هرگزازخود نپرسیده اید که بیشتر کسانی که بنام نخست وزیر و وزیردرحکومت دیکتاتوری حاج محمدرضاشاه پهلوی. با فروختن خود باین دیکتاتور. دست بوس آن شدند ونقش پادوی رژیم را داشتند.همگی هم دارای مدارک دانشگاهی ازدانشگاهای کشورهای اروپائی بودند

نکته سه: واژه سگ زنجیری: من دریکی ازنوشته های خود ازحاج محمد رضاشاه دیکتاتور.بنام سگ زنجیری آمریکا نام بردم. وشما که فریاد مبارزه با تعصبات میزنید. با شنیدن این واژه آنچنان به رگ غیرتان برخورد. که خشم خود را نتوانستید پنهان کنید و واکنش نشان دادید. پس ازاین واکنش شما. من شدیدا" به فکرفرورفتم. وتنها درسی که ازاین کار گرفتم، این بود که. من پس ازاین مسئله. ازهیچ پادوو سرسپرده ای بنام سگ زنجیری نام نبردم. چرا که من باوردارم که سگ حیوانی بسیار شریف میباشد. ونام بردن ازاین پادوها و سرسپردها و دیکتاتورها بنام سگ زنجیری. بالا بردن مقام و ارزش اینان خواهد بود. وپائین آوردن ارزش حیوانی شریفی بنام سگ

نکته چهار: جشن هایی 2500 ساله ، بیکاری، کمبود مدارس، دانشگاه، درمانگاه، بیمارستان، جاده و از همه مهمترآزادیهای سیاسی و آزادی سخن گفتن و بیان اندیشه ونقادی:.این فرد دیکتاتوربا برپائی جشنهای 2500 ساله به خیال واهی خود میخواست به جهانیان نشان بدهد که ایران وایرانی را با شتردرجهان نشناسند.
اگراین دیکتاتورمیخواست ایران وایرانی را بدون شتربه جهانیان معرفی نماید. میتوانست درکشوری که 65 درصد مردم آن بیسواد بودند وازداشتن درمانگا، بهداشت وراه بی بهربودند. با ساختن 2500 دبستان، با ساختن 2500 دبیرستان، با ساختن 2500 دانشگاه، با ساختن 2500 کتابخانه، با ساختن 2500 بیمارستان، با ساختن 2500 جاده و شاهراه، با ساختن 2500 کارخانه ومراکز تولیدی. وازهمه مهمتربا دادن آزادیهای سیاسی و آزدای بیان اندیشه وغیره به جهانیان نشان بدهد. که مردم ایران ازچین امکاناتی و آزدایهای برخوردارند
درسال 1355 دراستانی که من زندگی میکردم. دریکی ازگفنگوها با استاندارکه بنا به خواسته گروهی ازجوانان برپا شده بود. بنام یک جوان کمبود های استان را با استانداراستان درمیان گذاشتم. درآن زمان یعنی 1355 دوسال پش ازسرنگونی رژیم. این استان یک جاده اسفالته نداشت.مردم این استان برای اداره امورزندگی خود وبا پرداخت پول به قاچاقچی. خود را یه کشورهای عربی خلیج فارس. همانند کویت میرساندند. تا درآن کشوربا بیگار، پولی را برای اداره امورخانواده اشان به ایران بفرستند. وتعداد زیادی ازاینان نیزدرراه رفتن کشته میشدند. بیشترمردم استان ازنبودن امکانات رفاهی، درمانی و آموزشی بی بهره بودند. اما استانداردرگفتارخود میگفت که اویکی ازنوکران شاهنشاه می باشد. اوزمانیکه برای گرفتن حکم استانداری خود خدمت شاهنشاه رفته بود. شاهنشاه درگفتگوهایش با او. به اوگفته بود که اوازتمامی نفاط این استان خبردارد و به همین دلیل رهنمود های نیزبرای اداره استان به ایشان دادند

نکته پنج: دوگره که ازنقد وبررسی و تجزیه و تحلیل مسائل بنام توهین نام میبرند: گروه یک هواداران دیکتاتوروگروه دیگرمسلمانان میباشند. بیشرافراد این دوگروه بنا به اینکه اساسا" با فرهنگ آزاد اندیشی، آزادمنشی ، فرهنگ نقد وبررسی و تجزیه و تحلیل مسائل، رخداد ها، رویداده و پدیدهای اجتماعی، سیاسی ،فرهنگی ، تاریخی، دینی و دیدگاها وتفکرات گوناگون، برداشتها وباورها گوناگون بیگانه هستند. اساسا" با هرگونه نقدو بررسی نه تنها مخالفت میکنند. بلکه اینها را توهین به دیکتاتورهای بت شده خود که گروه یک ازآنان بنام رهبران خودنام می برد. وگروه دوم ازآدمکشان و شیادان بنام رهبران مذهبی ودرنهایت امام وپیامبران خود نام می برند. به همین دلیل این دو گروه کوچکترین نقدی را نمی پذیرند. ودربیشترموارد آماده هستند که با این نقادان وپژوهشگران برخورد فیزیکی کرده و آنان را بکشند

بیشترویژه گیهای گروه دوکه مسلمانان باشند. برای شما کاملا" روشن می باشد. به همین دلیل من نیازی نمی بینم که بیشتردرمورد این گروه سخنی دراین نوشته داشته باشم. اما میخواهم اشاره ای به گروه یک داشته باشم. وبا سند آوردن ازبرنامه های خود این رادیو.اشاره ای به آن بکنم. دریکی ازبرنامه رادیوگفتگوی یک خبرنگاررا با رضا پهلوی پخش کردید. پس ازپخش این برنامه. یکی ازشنوندگان با شما تماس گرفت . ومسئله تفره رفتن رضا پهلوی ازپاسخ دادن خبرنگاررا با شما درمیان گذاشت. اما شما با همان ادبیات آخوندی که استفاده میکنید." مضافا"، "علی الخصوص"، " خداوکیلی"،" الحق" و"تورا بخدا این را نگوید" "که رضا پهلوی پذیرفت وگفت که پدرش اشتباهاتی داشته". ونپذیرفتن شما انتقاد شنونده را که درنهایت این خبرنگاربود که زمانیکه متوجه شد. که رضا پهلوی چگونه ازدادن پاسخ ترفه میرود وبا اشاره به چند نکته. اورا مجبورنمود پاسخی به پرسش بدهد. ورضا پهلوی نیزکوشش کردبا توجیهات زیاد وبرخلاف خواسته خود. اشاره ای کوتاه به این پرسش بکند. وآن اینکه پدرش اشتباهاتی داشته.
من دراین جا ازکلمات خود شما استفاده میکنم وآن اینکه "اینکه نه ببار است نه بدار" من نمی دانم منظور شما ازاین کلمات چیست. رضا پهلوی ازدادن پاسخ تفره میرود. اکنون اگراین فرد به قدرت برسد. درآن زمان چه خواهد کرد

پس ازاین شنونده. یک خانم شنونده ای روی خط آمد وبا حمله کردن به پرسش این شنونده. وایراد گرفتن به اینکه اینان می آیند روی خط و خیلی وقت میگیرند. ضمن اینکه خود ایشان بیش از30 دقیقه روی خط سخن گفت. ودراین گفتگوی خود. اشاره کرد که ایشان یک سلطنت طلب میباشد. وازهواداران رضا پهلوی است. ورضا پهلوی برای ایشان و دیگرهمفکران ایشان، بسیارمحترم میباشد. به همین دلیل ایشان وهمفکران ایشان اجازه نمی دهند که افرادی بیایند و به رضا پهلوی توهین بکنند و ازاین شنونده خواست که به اعتقادات اینها احترام بگذارد

نکته شش: مشروطه خواه و سلطنت طلب: بیشترهواداران رژیم پیشین خود را به اشتباه یا مشروطه خواه یا سلطنت طلب میدانند. بدون اینکه بدانند که اساسا" اینان نه مشروطه خواه هستند نه سلطنت طلب. بلکه اینان دیکتاتورخواه و دیکتاتور طلب هستند. مشروطه خواه و سلطنت طلب دکترمحمد مصدق ویارانش بودند. ورضا شاه وفرزند اوحاج محمدرضاشاه دوتا ازافرادی بودند که نه تنها سرسختانه با مشروطه و سلطنت مخالفت داشتند. بلکه حاج محمد رضا شاه پهلوی تحصیل کرده درمدارس ودانشگاهای سوئس برای بدست گرفتن نقش دیکتاتوری درایران. دکترمحمد مصدق را به جرم مشروطه خواهی و سلطنت طلب بودن. دردادگاهای فرمایشی خود وبا یاری گرفتن ازاربابان بیگانه خود به زندان نیزانداخت واین فرد مشروطه خواه ، سلطنت طلب ، ایران دوست ومیهن پرست سرانجام درکنج زندان جان سپرد
امروزدربیرون ازمرزهای ایران. ملتهای دیگرهستند، همانند ملت سوئد، دانمارک، نروژ، انگلستان واسپانیا که مشروطه خواه و سلطنت طلب هستند. به همین دلیل دراین کشورهای رژیم پادشاهی سلطنتی برقرارمیباشد. اگر واقعا" یک روزی هواداران رژیم پیشین بخود آیند و بدانند و بپذیریند که مشروطه خواه و سلطنت طلب هستند. آن زمان هرگزخود را هواداردیکتاتورهای پشین بویژه دیکتاتوربیمار،ترسو و بزدلی بنام حاج محمد رضا شاه و فرزند او رضا پهلوی نخواهند بود و دست ازتوهین کردن به یک مشروطه خواه و سلطنت طلبی همانند دکترمصدق نیزدست خواهند برداشت و کوشش نخواهند کرد که یک دیکتاتورزاده را دوباره به دیکتاتوربنشانند.
اساسا" یکی از نتایج ویرانگرانه حکومت مورثی همین است که پس ازرضا شاه فرزند ترسو، بزدل و بیماراو به جانشینی او منصوب گردید. به جای اینکه لایق ترین، شایسته ترین و کاردان ترین فرزندان ایران زمین کاندیدای انتخابات اداره کشوربشوند. به هرروی این هواداران رژیم پیشین باید بدانند که مردم ایران مخالف مشروطه خواه و سلطنت طلب نیستند. بلکه مردم ایران مخالف دیکتاتورخواه و دیکتاتورطلب هستند

نکته هفت: افراد تک رو که گفتگو از دمکراتیک شورای میکنند: امروز شوربختانه هستند افراد بسیار زیادی که خود را فرد سیاسی منفرد میدانند. بویژه کسانی که خود را وابسته به اصطلاح گروهای چپ و رادیکال میدانستند وامروزنیز سخن ازمنفردین سیاسی به اصطلاح چپ رادیکال انقلابی میدانند!! با اینکه بیشتر اینان دچاربیماری فکری هستند. اما هنوزبا یدک کشیدن این بیماری با خود گفتگو ازدمکراتیک شورای نیزمیکنند!! اما خود اینان نمیدانند یا اینکه نمی خواهند بدانند که تا چه اندازه دچار بیماری فکری هستند. به همین دلیل حتی دراین کشوردمکراتیک وبا این امکانات گسترده که برای برنامه های سیاسی وجود دارد. حتی اینان نتوانسته اند وبهتربگویم نمی توانند یک تشکیلات کوچک شورای داشته باشند. به همین دلیل کارشان تکی روی بوده وهست. وبا این تک روی های خود. خود را بنام منفردان سیاسی نیزمینامند

باید این تک روان بدانند که کوچکترین شورای که بین افراد تشکیل میشود ازسه نفر تشکیل شده. یعنی اگردراین شورای سه نفره دونفرازاین سه نفرتصمیمی را بگیرند. فرد سوم میبایست ازاین تصمیم که آن دونفرگرفته اند که در اصل برخلاف نظر ودیدگاه او بوده . نه تنها میبایست آنرا بپذیرد. بلکه میبایست این تصمیم را اجرا نیزبکند

دربین این افراد تک رو، سه نفری هستند که من دراینجا ازنام بردن آنان خودداری میکنم. تا مبادا اینان برای خود دراینجا وجهه ای کسب نمایند. به همین لیل من ازآنان بنام ج ، ک ، د نام می برم. این سه که همگی خود را کمونیست، چپ، رادیکال و انقلابی میدانند. با کارکرد خود بیشترین ضربه را به کمونست ها، به چپ ها، به رادیکالها و انقلابیون زده اند و میزنند و بزرگترین خدمت را به رژیم حاکم برایران کرده اند و میکنند. اینان با گفتارهای بسیارمشمئزکننده و ابلهانه خود. به روی خط بیشتررادیوها رفته و با تمام بیسوادی سیاسی خود به زمین و زمان ایراد گرفته. به جای اینکه بخواهند به بررسی کارکرد خود و بیماری فکری خود بپردازند گفتگو ازدمکراتیک شورای نیزمیکنند

یکی از این افراد به روی خط رادیوی رفته بود وبه خیال واهی خود میخواست به کسانی که خود را ناسیونالیست وملیگرا میدانند، ایراد بگیرد. این فرد درسخنانش میگفت : امروزبیشترکشورها ازنظرامکانات تکنولوژی به دیگرکشورها نیازدارند. او سپس این پرسش را بیان میکرد: که اساسا" این ناسیونالیست ها و ملیگراها چگونه میخواهند با نداشتن پیوند با دیگرکشورها. کشورخود را اداره نمایند؟!! خوب فکرکنید ودریابید که این فرد تا چه اندازه بیسواد و دچاربیماری فکری است. این فرد این را نمی داند که ناسیونالیست و ملیگرا بودن بدان معنی نیست که اینان دورکشور خود یک دیوارآهنین میکشند وپیوند های خود را با دیگر کشورها می برند. بلکه ناسیونالیست ها با بازکردن درهای کشور و داشتن پیوند تنگا تنگ با دیگر کشورها و دیگرملیتها درتمامی زمینه ها با آنان دست به همکاری همفکری و همیاری زده وازامکانات موجود درتمامی گیتی استفاده خواهند کرد. تا کشورخود را اداره کرده ودست به آبادی آن بزنند و برای مردم خود امکانات رفاهی و آزدای فراهم نمایند. این ناسیونالیستها ومیلیون بنا به همانا ناسیونالیست وملی بودن خود. درداشتن پیوند با دیگرکشورها وملیتها، منافع کشورخود ومردم خود را ملاک این پیوند ها، همکاریها، همیاریها و همفکریها قرارخواهند داد

سخن کوتاه. اگرواقعا" این افراد تک رو که دربا لا اشاره ای کوتاه به ویژگیهای آنان شد. روزی بخواهند ازبیماری فکری خود بیرون آمده و خود را دریابند. میبایست دست ازایراد گرفتن به زمین وزمان برداشته و به نقد و بررسی کارهای خود یزنند. من دراینجا یک پیشنهاد برای این تک روها دارم. و آن اینکه اینان میتوانند با بخش کردن زمان به سه بحش(گذشته، اکنون وآینده) به سه پرسش پاسخ بدهند

یک: تا کنون چه کارکرده اند؟ آیا توانسته اند ازتمامی امکانات ، دانش خود امکانات جامعه ومردم بهترین استفاده کرده و دست به برنامه ریزی، برپائی تشکیلات، سازماندهی برای اداره امورمسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی بزنند؟ و اگرنتوانسته اند چرا؟
دو: امروزاینان چه کار میکنند؟ آیا توانسته اند ازتمامی امکانات ، دانش خود امکانات جامعه ومردم بهترین استفاده کرده و دست به برنامه ریزی ، برپائی تشکیلات، سازماندهی برای اداره امور مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی بزنند؟ و اگر نمی توانند چرا؟
سه: اینان برای آینده خود، تشکیلات خود و برای کشور خود و مردم ایران چه برنامه و برنامه های دارند؟ و چگونه میخواهند برنام های خود را با شرکت دادن مردم ایران دراداره امورخود و کشورخود. ابتدا این برنامه و برنامه های خود را به مردم ایران معرفی کرده واگربیشترمردم ایران برنامه آنان را پذیرفتند. برنامه های خود رابا مردم ایران به اجرا بگذارند؟ اگر برنامه ای که اینان ارائه میکنند و دریک فضای آزاد سیاسی مردم ایران دست رد به سینه آنان زدند. درآن زمان چه برنامه ای دارند. آیا رای مردم را خواهند پذیرفت؟ آیا اینان هیچ فکر کرده اند که اگردرایران آزاد بخواهند با رائی مردم ایران اداره امورکشوررا بعهده بگیرند تمامی گروه های چپ رادیکال انقلابی را ازبزرگ و کوچک اگرروی هم به ریزی بیش تراز3 درصد رای مردم را نخواهند آورد؟ واگرخوش بینانه بگویم شاید دریک سری استان ها وشهرها درانتخابات شهری واستانی بتوانند 10 تا 20 درصد آرای مردم را بیاورند. درآنزمان با این درصد آرا چه خواهند کرد؟

نکته هشت: پخش برنامه های بهرامی مشیری: یکی ازبهترین برنامه های که میتوان گفت به معنی واقعی برپایه خرد و یارگرفتن ازدانش وآگاهی است. بیشتربرنامه های این مرد بزگوار، آزادیخواه به معنی واقعی کلمه ، ایران دوست و انسان دوست ، ارزشمند وآگاهی دهنده میباشد. بدرستی میتوان گفت که ایشان با این کارها ی رادیوی و تلویزیونی خود خدمات بسیارارزنده ای به کشورخود ایران وهم میهنان ایرانی خود د دیگر انسان های آزادیخواه کرده و میکند. ازبهرام مشیری میتوان بنام فردوسی زمانه نام برد. شما اگرتمامی برنامه های خود را نیزبه پخش برنامه آقای مشیری بدهید. بازهم کم خواهد بود. دورود براین ایرانی آزادیخواه که سبب افتخارهرایرانی درسراسرگیتی بویژه درایران است

نکته نه: پخش برنامه های خانم نیلوفر و خانم دیگری بنام پری صفاری و فردی بنام محیط: پخش برنامه های فردی بنام محیط و بویژه خانم نیلوفروخانم دیگری بنام پری صفاری وبرخورد آنان با مسائل و بررسی آنها واقعا" بی پایه و اساس و بیشتر یاوه گوی است تا بررسی. بگذریم ازاینکه خود شما میگوئید دیدگاهای آنان به دیدگاه شما نزدیکترمیباشد. پخش این برنامه ها بدون نقد وبررسی و تجریه و تحلیل. بنا به گفته خود شما درگام نخست توهین به شعوروخرد خود شماست که با انتخاب این برنامه ها به پخش آنها می پردازید. درگام دوم توهین به شعوروخرد شنوندگان رادیو میباشد

مسئله دراین نیست که چرا شما این برنامه ها را پخش میکنید. شما حتی میتوانید ومیبایست بتوانید برنامه های شنیداری ونوشتاری رژیم را دربرنامه های رادیوئی خود استفاده بکنید. اما پس ازپخش هربرنامه. میبایست برپایه همانا خرد ویاری گرفتن ازدانش وآگاهی به نفد و بررسی و تجزیه وتحلیل آنها پرداخت و تمامی مسائلی که گفته میشود را زیرذره بین برد. تا با این روش هم دست به افشاگری زد. هم دست به آگاهی دادن وگسترش دید انتقادی دربین مردم. برای نمونه شما میتوانید پیش ازپخش هربرنامه، مسئله نقد، بررسی وتجزیه وتحلیل برنامه را با شنوندگان رادیودرمیان گذاشته وازشنوندگان خود بخواهد که درنقد، بررسی وتجزیه وتحلیل شرکت کرده ودیگاه های خود را بیان دارند. البته اگررادیوشنوندگانی داشته باشد که بخواهند دراین نقدوبررسی ها شرکت نمایند. درضمن فراموش نکنید که شما به تنهای ازپس چنین کاری برنخواهید آمد(چرا که شما نیزبه نوبه خود یک فرد تک رومیباشید) چنین کاری نیازمند به یک گروه خردمند، خرداندیش، هوشیار، آگاه وآزاد اندیش دارد. این گروه میبایست بتواند ضمن نقد، بررسی وتجزیه وتحلیل برنامه به نفد، بررسی و تجزیه وتحلیل دیدگاه های شنوندگان نیزدست بزند

نکته ده: پرسش شما ازایرانیان ساکن این شهر که چرا از نظر مالی برای اداره این رادیو و خاموش نشدن این صد به این رادیو کمک نمی کنند؟ شما این پرسش را بیان میکنید و سپس خود نیزنتیجه گیری کرده و میگوید چون گروها ی سیاسی دراین شهربا شما مخاالف هستند ومیخواهند که این صدا خاموش شود. به همین دلیل مردم به این رادیو کمک نمیکنند!همزمان میگوید که این گروها هیچگونه تماسی با مردم نداشته وندارند! واساسا: پایگاهی دربین مردم ندارند.

پرسش دراینجاست که آیا هرگزازخود پرسیده اید که شما چه کارکرده اید وچگونه کارمیکنید که این مردم به برنامه های رادیوئی شما کمک نمیکنند؟ آیا شما فکرمیکنید شما ویا این کسانی که خود را سیاسی میدانند وبه خیال واهی خود تشکیلات سیاسی دارند. اگرروزی ایران آزاد شود. وشما وارد ایران بشوید. درآنجا مردم خریدارگفته های شما خواهند بود؟ وازنظرمالی به یاری شما خواهند آمد؟
شما بارها و بارها گفته اید که این کشوری که شما درآن زندگی میکنید یکی ازبهترین کشورهای دمکراتیک درپهنه گیتی است. و من به نوبه خود این گفته شما را تائید میکنم. اما آیا شما همزمان ازخود پرسیده اید که چگونه مردم این کشور را ساخته اند؟ واین دمکراسی را براین کشورحاکم کرده اند؟ یکی ازهزاران کاری که این مردم کرده اند. این است که اینان بر پایه خرد وبا یاری ازدانش وآگاهی ، برنامه ریزی های دقیق و سازمانده های گسترده درپهنه کشوروبکارگیری مدیریت، دادن آزایهای سیاسی، آزادی بیان وعقیده به معنی واقعی و ازهمه مهمترشرکت مردم دراداره امورکشوربوده

‏2009‏/‏12‏/‏22 کوروش ایرانی