Tuesday, January 05, 2010

مشروطه خواه وسلطنت طلب یا دیکتاتورخواه ودیکتاتورطلب؟

چند نکته با شما گوینده وگرداننده رادیو

با دورود برشما
من کسی بودم که برای رادیومحلی دراین کشوربین سال 1992 و 1994 برنامه رادیوئی مینوشتم. برنامه رادیوئی که درآن بدون ترس و دلهره و تنها برپایه خرد و یاری گرفتن ازدانش و آگاهی به شدت رژیم تروریستی عربی اسلامی اشغالگرحاکم برکشور ایران و ایرانی و اسلام را به نفد میکشید و به بررسی ، تجزیه و تحلیل مسائل می پرداخت. دراین زمان نه تنها حتی یک فرد ایرانی ساکن این شهرواین کشورشهامت سخن گفتن ازرژیم تروریستی عربی اسلامی اشغاگرحاکم برکشورایران،ایرانی واسلام را نداشت. بلکه بیشتراین افراد ایرانی با سرگرم نگهداشتن خود. با مهمانیها دوره ای و کله پاچه خوردن ودها مسائل دیگر. روزگار خود را سپری میکردند.با شرکت کردن درمحفل های آنچنانی وپس ازنوشیدن شیشهای شراب و ویسکیهای. کوشش میکردند که با جوک گوئی و چرندیات مستانه. خود را به اصطلاح مخالف رژیم و سیاسی نیز معرفی نمایند. اما من درچنین فضای و دربین سالهای 1996 و2006 با نوشتن نوشته های گونه گون و بررسی ، تجزیه وتحلیل کارکرد های رژیم، اسلام ومزدوران درون مرزی و برون مرزی رژیم ، نبودن برنامه، تشکیلات و سازماندهی بین کسانی که به اصطلاح خود را مخالف رژیم میدانستند پرداخته وکوشش کردم که درکل ایرانیان ساکن این کشوروبویژه ساکن این شهررا بکارکرد آنان درگذشته، هم اکنون وآینده خود، مردم ایران وکشورایران و نتایج ویرانگرانه کارکرد کسانی که خود را مخالف رژیم میدانستند بگذارم

اما نتایج این کوششها به من نشان داد که دست کم بیشترایرانیانی که ساکن این شهرهستند توجه ای ازخود نشان نداند. به همین دلیل و برخلاف خواسته خود سکوت را به جای سخن گفتن برگزیدم. همزمان دراین مدت سکوت،کوشش کردم با گوش کردن به بخشی ازرادیوهای محلی این شهر. خود را درجریان برنامه های آنان بگذارم. ورادیو شما نیزیکی ازاین رادیوها میباشد. مسائلی که دربرنامه های رادیوئی این شهرورادیوی شما رخ داده ومیدهد مرا برآن داشت که نکاتی را با شما و شنوندگان این رادیودرمیان بگذارم

شما تکه کلام خود را برخردمندانه اندیشیدن گذاشته اید وبه گمان خود کوشش کرده ومیکنید که نه تنها خود شما بلکه دیگرهم میهنان خود نیز بتوانند خردمندانه باندیشند. وخرد پایه واساس گفتار،رفتاروکردارشان باشد. اما این کافی نیست که ازخرد وخردمندانه اندیشیدن سخن گفت. بلکه این بسیارمهم است که کسانی همانند شما که سخن ازخرد میگویند. به بیان ، کارکرد و رفتارخود نیزباندیشند وبداند که آیا اینها(بیان،کارکردورفتار) برپایه خرد هستند یا نیستند.اکنون اگرکسی سخن ازخرد نمی گوید. افراد دیگرچندان انتظاری از او ندارند. که سخنان، کارکرد و رفتار اوبرپایه خرد هست یا نیست

شما دربرنامه های رادیوئی خود نشان داده اید که برخلاف آنچه سخن ازخرد گفته ایدهرگزدربیان ، کارکرد و رفتار خود. هیچکدام ازاین سه را برپایه خرد بکار نگرفته اید/نبرده اید. البته شما نیزدراین کارخود تنها نیستید. بلکه اساسا" تمامی گردانند گان رادیوهای محلی ایرانی. که دراین شهربرنامه پخش میکنند. همگی دچار این چنین گرفتاری بوده وهستند. اما من بدین دلیل این نکات را با شما درمیان میگذارم ،که همانگونه که بدان اشاره کردم. شما کوشش کرده اید که تکه کلام شما برخرد باشد. چیزی که دیگرگردانندگان رادیوها این ادعا را نکرده اند. هرچنداگرازهرکدام ازبرنامه ریزان وگردانندگان این رادیوها بپرسی. همگی خواهند گفت که تمام کارهای که آنان میکنند. برپایه خرد بوده و میباشد. اساسا" کسی نمی گوید که دوغ من ترش است

من آماده هستم که شما 10 تا ازبهترین برنامه های رادیوئی خود را خود انتخاب کرده. واگربخواهید، من ببرسی ، تجزیه و تحلیل آنها خواهم پرداخت و به شما و شنوندگان شما نشان خواهم داد که هیچکدام ازاین برنامه ها درچهارچوب خرد که خود شما ازآن سخن میگوید نبوده ونیست. البته این ایرادی نیست که تنها به رادیوی شما گرفته شود. بلکه این ایراد را میتوان به تمامی رادیوهای محلی این شهرگرفت. وبا تکه براسناد ومدارک خودشان و گرفتن 10تا از بهترین برنامه های رادیوئی آنان. که خود آنان این برنامه ها را میتوانند انتخاب نمایند. به بررسی ، تجزیه و تحلیل آنها پرداخت. و نشان داد که هیچکدام از برنامه های این رادیوها برپایه خرد نبوده ونیست. اکنون اگرکسانی بخواهند بگویند که چنین نیست. درآن زمان میتوان ازاین افراد پرسید.، اگراین چنین نبود؟ سرنوشت بیشترما ایرانیان ساکن دراین شهراین نبود که امروزهست. وجایگاه رژیم فاشیستی تروریستی عربی اسلامی حاکم برکشورایران وایرانی نیزاین نبود که امروزدراین شهرودراین کشورمیباشد

من زمانیکه میگویم آماده هستم. این آمادگی من بدان معنی است. که اگرمن بخواهم به این کار دست بزنم. میبایست بعنوان نمونه من به استادیوشما بآیم. وبا همکاری خود شما واستفاده کردن ازامکانات استادیوشما. وگوش کردن به برنامه های انتخابی شما. به نفد و بررسی، ارزیابی و تجزیه و تحلیل آنها پرداخت. وبا ضبط دوباره آنها دست به پخش آنها زد. وازشنوندگان نیزخواست که با توجه بیشتربه این برنامه ها گوش کرده. ودیدگاهای خود را درپایان برنامه با رادیوودیگرشنوندگان درمیان بگذارند. اما من دراینچا تنها به نوشتن همین نوشته اکتفا میکنم

برگردیم به سخن خود ونکات را پیگیریم

نکته یک : تشنج و تشنج سازی . جنجال وجنجال آفرینی: لحن سخن گقتن شما، چگونگی سخن گفتن شما، چگونگی برخورد شما با مسائل و چگونگی بیان آنها، تشنج و جنجال آفرین میباشد. ادبیاتی که شما درسخن گفتن و گفتارتان استفاده میکنید، آلوده به ادبیات دیکته شده آخوندی میباشد. که دراین مدت 1500 سال. آخوند آنرا برجامعه ایران و ایرانی تحمیل کرده

نکته دو: مقصر دانستن خود، بیشتر روشنفکران و مردم ایران: تکه کلام شما براین بوده و هست که تو خود را درسرنگون شدن رژیم پیشین و به روی کارآمدن رژیم کنونی مقصرمیدانی(غافل ازاینکه تونیز همانند هرایرانی خود یک قربانی هستی) واینکه اشتباه کردی ومی خواهی اشتباه خود را جبران کنی. تودراین زمینه تا آنجا پیش میروی که تمامی روشنفکران گذشته ومردم ایران را نیزدراین رخداد مقصر و گناه کار میدانی.
اشاره میکنی که بازرگان تحصیل کرده فرانسه بود. ما شما باید بدانید که اویکی ازاین تحصیل کرده ها بود.شما میگوید که چرا کسی یا کسانی نرفتند که بیسوادها را با سواد وآگاه کنند! تمامی این گفته های شما نه تنها بدور ازخرد ودانش و آگاهی است. بلکه بیشتر یاوه گوی است ودرگام نخست توهین به خرد وشعورخود شما میباشد. شما با این بیهوده گویهای خود، دانسته یا ندانسته میخواهید رژیم دیکتاتوری به رهبری حاج محمد رضا شاه دیکتاتورا را بنا به گفته خودتان وهمان ادبیات آخوندی تطهیر ومطهرش کنید. شما چون درچنین اشتباه بزرگی دست وپا میزنید، نتوانسته اید یا اینکه نمی خواهید. بدانید که این سیستم گذشته بود که هم سبب سرنگونی خود شد، هم سبب اشغال کشوروبگروگان گرفته شدن یک ملتی بنام ایران گردید

شما ازخود نمی پرسید که اساسا" این چه سیاستی است جه برنامه ای است؟ که تمامی دیکتاتورهای حاکم برکشورهای جهان سوم. فرزندان خود را برای تحصیل به کشوری همانند سوسیس میفرستند؟ واین دیکتاتورزداده ها. پس ازگذراندن تحصیلات دانشگاه خود درکشوری همانند سوئیس و دیدن جوامع اروپائی. که بیشترآنها برپایه یک سیستم دمکراتیک اداره شده ومیشوند. به کشورخود بازگشته. وبا دهن کجی به مردم. وبیان اینکه این مردم سزاواردمکراسی نیستند. واینکه فرهنگشان پائین میباشد. وهزاران یاوه های دیگرآشکارا به مردم توهین کرده. ودست به برپائی یکی حکومت خودکامه میزنند. وضمن اینکه مردم را نمیگذارند دراداره امورخود وکشورشان دخالتی داشته باشند. وخود نیزدرنقش یک سرسپرده وپادوکشورهای بیگانه بمیدان آمده. ومزدوران، دست بوسان و پادوهای را که همگی یا بیشترآنان تحصیلکره کشورهای اروپائی هستند. به دورخود گرد می آورند. تا درنقش یک دیکتاتوربرای مردم و پادوبرای کشورهای بیگانه بتوانند مردم را سرکوب کرده و به حکومت خود ادامه دهند
حاج محمدرضا شاه دیکتاتورنیزیکی ازاین پادوهای تحصیل کرده درسوئس بود. شما هرگزازخود نپرسیده اید که بیشتر کسانی که بنام نخست وزیر و وزیردرحکومت دیکتاتوری حاج محمدرضاشاه پهلوی. با فروختن خود باین دیکتاتور. دست بوس آن شدند ونقش پادوی رژیم را داشتند.همگی هم دارای مدارک دانشگاهی ازدانشگاهای کشورهای اروپائی بودند

نکته سه: واژه سگ زنجیری: من دریکی ازنوشته های خود ازحاج محمد رضاشاه دیکتاتور.بنام سگ زنجیری آمریکا نام بردم. وشما که فریاد مبارزه با تعصبات میزنید. با شنیدن این واژه آنچنان به رگ غیرتان برخورد. که خشم خود را نتوانستید پنهان کنید و واکنش نشان دادید. پس ازاین واکنش شما. من شدیدا" به فکرفرورفتم. وتنها درسی که ازاین کار گرفتم، این بود که. من پس ازاین مسئله. ازهیچ پادوو سرسپرده ای بنام سگ زنجیری نام نبردم. چرا که من باوردارم که سگ حیوانی بسیار شریف میباشد. ونام بردن ازاین پادوها و سرسپردها و دیکتاتورها بنام سگ زنجیری. بالا بردن مقام و ارزش اینان خواهد بود. وپائین آوردن ارزش حیوانی شریفی بنام سگ

نکته چهار: جشن هایی 2500 ساله ، بیکاری، کمبود مدارس، دانشگاه، درمانگاه، بیمارستان، جاده و از همه مهمترآزادیهای سیاسی و آزادی سخن گفتن و بیان اندیشه ونقادی:.این فرد دیکتاتوربا برپائی جشنهای 2500 ساله به خیال واهی خود میخواست به جهانیان نشان بدهد که ایران وایرانی را با شتردرجهان نشناسند.
اگراین دیکتاتورمیخواست ایران وایرانی را بدون شتربه جهانیان معرفی نماید. میتوانست درکشوری که 65 درصد مردم آن بیسواد بودند وازداشتن درمانگا، بهداشت وراه بی بهربودند. با ساختن 2500 دبستان، با ساختن 2500 دبیرستان، با ساختن 2500 دانشگاه، با ساختن 2500 کتابخانه، با ساختن 2500 بیمارستان، با ساختن 2500 جاده و شاهراه، با ساختن 2500 کارخانه ومراکز تولیدی. وازهمه مهمتربا دادن آزادیهای سیاسی و آزدای بیان اندیشه وغیره به جهانیان نشان بدهد. که مردم ایران ازچین امکاناتی و آزدایهای برخوردارند
درسال 1355 دراستانی که من زندگی میکردم. دریکی ازگفنگوها با استاندارکه بنا به خواسته گروهی ازجوانان برپا شده بود. بنام یک جوان کمبود های استان را با استانداراستان درمیان گذاشتم. درآن زمان یعنی 1355 دوسال پش ازسرنگونی رژیم. این استان یک جاده اسفالته نداشت.مردم این استان برای اداره امورزندگی خود وبا پرداخت پول به قاچاقچی. خود را یه کشورهای عربی خلیج فارس. همانند کویت میرساندند. تا درآن کشوربا بیگار، پولی را برای اداره امورخانواده اشان به ایران بفرستند. وتعداد زیادی ازاینان نیزدرراه رفتن کشته میشدند. بیشترمردم استان ازنبودن امکانات رفاهی، درمانی و آموزشی بی بهره بودند. اما استانداردرگفتارخود میگفت که اویکی ازنوکران شاهنشاه می باشد. اوزمانیکه برای گرفتن حکم استانداری خود خدمت شاهنشاه رفته بود. شاهنشاه درگفتگوهایش با او. به اوگفته بود که اوازتمامی نفاط این استان خبردارد و به همین دلیل رهنمود های نیزبرای اداره استان به ایشان دادند

نکته پنج: دوگره که ازنقد وبررسی و تجزیه و تحلیل مسائل بنام توهین نام میبرند: گروه یک هواداران دیکتاتوروگروه دیگرمسلمانان میباشند. بیشرافراد این دوگروه بنا به اینکه اساسا" با فرهنگ آزاد اندیشی، آزادمنشی ، فرهنگ نقد وبررسی و تجزیه و تحلیل مسائل، رخداد ها، رویداده و پدیدهای اجتماعی، سیاسی ،فرهنگی ، تاریخی، دینی و دیدگاها وتفکرات گوناگون، برداشتها وباورها گوناگون بیگانه هستند. اساسا" با هرگونه نقدو بررسی نه تنها مخالفت میکنند. بلکه اینها را توهین به دیکتاتورهای بت شده خود که گروه یک ازآنان بنام رهبران خودنام می برد. وگروه دوم ازآدمکشان و شیادان بنام رهبران مذهبی ودرنهایت امام وپیامبران خود نام می برند. به همین دلیل این دو گروه کوچکترین نقدی را نمی پذیرند. ودربیشترموارد آماده هستند که با این نقادان وپژوهشگران برخورد فیزیکی کرده و آنان را بکشند

بیشترویژه گیهای گروه دوکه مسلمانان باشند. برای شما کاملا" روشن می باشد. به همین دلیل من نیازی نمی بینم که بیشتردرمورد این گروه سخنی دراین نوشته داشته باشم. اما میخواهم اشاره ای به گروه یک داشته باشم. وبا سند آوردن ازبرنامه های خود این رادیو.اشاره ای به آن بکنم. دریکی ازبرنامه رادیوگفتگوی یک خبرنگاررا با رضا پهلوی پخش کردید. پس ازپخش این برنامه. یکی ازشنوندگان با شما تماس گرفت . ومسئله تفره رفتن رضا پهلوی ازپاسخ دادن خبرنگاررا با شما درمیان گذاشت. اما شما با همان ادبیات آخوندی که استفاده میکنید." مضافا"، "علی الخصوص"، " خداوکیلی"،" الحق" و"تورا بخدا این را نگوید" "که رضا پهلوی پذیرفت وگفت که پدرش اشتباهاتی داشته". ونپذیرفتن شما انتقاد شنونده را که درنهایت این خبرنگاربود که زمانیکه متوجه شد. که رضا پهلوی چگونه ازدادن پاسخ ترفه میرود وبا اشاره به چند نکته. اورا مجبورنمود پاسخی به پرسش بدهد. ورضا پهلوی نیزکوشش کردبا توجیهات زیاد وبرخلاف خواسته خود. اشاره ای کوتاه به این پرسش بکند. وآن اینکه پدرش اشتباهاتی داشته.
من دراین جا ازکلمات خود شما استفاده میکنم وآن اینکه "اینکه نه ببار است نه بدار" من نمی دانم منظور شما ازاین کلمات چیست. رضا پهلوی ازدادن پاسخ تفره میرود. اکنون اگراین فرد به قدرت برسد. درآن زمان چه خواهد کرد

پس ازاین شنونده. یک خانم شنونده ای روی خط آمد وبا حمله کردن به پرسش این شنونده. وایراد گرفتن به اینکه اینان می آیند روی خط و خیلی وقت میگیرند. ضمن اینکه خود ایشان بیش از30 دقیقه روی خط سخن گفت. ودراین گفتگوی خود. اشاره کرد که ایشان یک سلطنت طلب میباشد. وازهواداران رضا پهلوی است. ورضا پهلوی برای ایشان و دیگرهمفکران ایشان، بسیارمحترم میباشد. به همین دلیل ایشان وهمفکران ایشان اجازه نمی دهند که افرادی بیایند و به رضا پهلوی توهین بکنند و ازاین شنونده خواست که به اعتقادات اینها احترام بگذارد

نکته شش: مشروطه خواه و سلطنت طلب: بیشترهواداران رژیم پیشین خود را به اشتباه یا مشروطه خواه یا سلطنت طلب میدانند. بدون اینکه بدانند که اساسا" اینان نه مشروطه خواه هستند نه سلطنت طلب. بلکه اینان دیکتاتورخواه و دیکتاتور طلب هستند. مشروطه خواه و سلطنت طلب دکترمحمد مصدق ویارانش بودند. ورضا شاه وفرزند اوحاج محمدرضاشاه دوتا ازافرادی بودند که نه تنها سرسختانه با مشروطه و سلطنت مخالفت داشتند. بلکه حاج محمد رضا شاه پهلوی تحصیل کرده درمدارس ودانشگاهای سوئس برای بدست گرفتن نقش دیکتاتوری درایران. دکترمحمد مصدق را به جرم مشروطه خواهی و سلطنت طلب بودن. دردادگاهای فرمایشی خود وبا یاری گرفتن ازاربابان بیگانه خود به زندان نیزانداخت واین فرد مشروطه خواه ، سلطنت طلب ، ایران دوست ومیهن پرست سرانجام درکنج زندان جان سپرد
امروزدربیرون ازمرزهای ایران. ملتهای دیگرهستند، همانند ملت سوئد، دانمارک، نروژ، انگلستان واسپانیا که مشروطه خواه و سلطنت طلب هستند. به همین دلیل دراین کشورهای رژیم پادشاهی سلطنتی برقرارمیباشد. اگر واقعا" یک روزی هواداران رژیم پیشین بخود آیند و بدانند و بپذیریند که مشروطه خواه و سلطنت طلب هستند. آن زمان هرگزخود را هواداردیکتاتورهای پشین بویژه دیکتاتوربیمار،ترسو و بزدلی بنام حاج محمد رضا شاه و فرزند او رضا پهلوی نخواهند بود و دست ازتوهین کردن به یک مشروطه خواه و سلطنت طلبی همانند دکترمصدق نیزدست خواهند برداشت و کوشش نخواهند کرد که یک دیکتاتورزاده را دوباره به دیکتاتوربنشانند.
اساسا" یکی از نتایج ویرانگرانه حکومت مورثی همین است که پس ازرضا شاه فرزند ترسو، بزدل و بیماراو به جانشینی او منصوب گردید. به جای اینکه لایق ترین، شایسته ترین و کاردان ترین فرزندان ایران زمین کاندیدای انتخابات اداره کشوربشوند. به هرروی این هواداران رژیم پیشین باید بدانند که مردم ایران مخالف مشروطه خواه و سلطنت طلب نیستند. بلکه مردم ایران مخالف دیکتاتورخواه و دیکتاتورطلب هستند

نکته هفت: افراد تک رو که گفتگو از دمکراتیک شورای میکنند: امروز شوربختانه هستند افراد بسیار زیادی که خود را فرد سیاسی منفرد میدانند. بویژه کسانی که خود را وابسته به اصطلاح گروهای چپ و رادیکال میدانستند وامروزنیز سخن ازمنفردین سیاسی به اصطلاح چپ رادیکال انقلابی میدانند!! با اینکه بیشتر اینان دچاربیماری فکری هستند. اما هنوزبا یدک کشیدن این بیماری با خود گفتگو ازدمکراتیک شورای نیزمیکنند!! اما خود اینان نمیدانند یا اینکه نمی خواهند بدانند که تا چه اندازه دچار بیماری فکری هستند. به همین دلیل حتی دراین کشوردمکراتیک وبا این امکانات گسترده که برای برنامه های سیاسی وجود دارد. حتی اینان نتوانسته اند وبهتربگویم نمی توانند یک تشکیلات کوچک شورای داشته باشند. به همین دلیل کارشان تکی روی بوده وهست. وبا این تک روی های خود. خود را بنام منفردان سیاسی نیزمینامند

باید این تک روان بدانند که کوچکترین شورای که بین افراد تشکیل میشود ازسه نفر تشکیل شده. یعنی اگردراین شورای سه نفره دونفرازاین سه نفرتصمیمی را بگیرند. فرد سوم میبایست ازاین تصمیم که آن دونفرگرفته اند که در اصل برخلاف نظر ودیدگاه او بوده . نه تنها میبایست آنرا بپذیرد. بلکه میبایست این تصمیم را اجرا نیزبکند

دربین این افراد تک رو، سه نفری هستند که من دراینجا ازنام بردن آنان خودداری میکنم. تا مبادا اینان برای خود دراینجا وجهه ای کسب نمایند. به همین لیل من ازآنان بنام ج ، ک ، د نام می برم. این سه که همگی خود را کمونیست، چپ، رادیکال و انقلابی میدانند. با کارکرد خود بیشترین ضربه را به کمونست ها، به چپ ها، به رادیکالها و انقلابیون زده اند و میزنند و بزرگترین خدمت را به رژیم حاکم برایران کرده اند و میکنند. اینان با گفتارهای بسیارمشمئزکننده و ابلهانه خود. به روی خط بیشتررادیوها رفته و با تمام بیسوادی سیاسی خود به زمین و زمان ایراد گرفته. به جای اینکه بخواهند به بررسی کارکرد خود و بیماری فکری خود بپردازند گفتگو ازدمکراتیک شورای نیزمیکنند

یکی از این افراد به روی خط رادیوی رفته بود وبه خیال واهی خود میخواست به کسانی که خود را ناسیونالیست وملیگرا میدانند، ایراد بگیرد. این فرد درسخنانش میگفت : امروزبیشترکشورها ازنظرامکانات تکنولوژی به دیگرکشورها نیازدارند. او سپس این پرسش را بیان میکرد: که اساسا" این ناسیونالیست ها و ملیگراها چگونه میخواهند با نداشتن پیوند با دیگرکشورها. کشورخود را اداره نمایند؟!! خوب فکرکنید ودریابید که این فرد تا چه اندازه بیسواد و دچاربیماری فکری است. این فرد این را نمی داند که ناسیونالیست و ملیگرا بودن بدان معنی نیست که اینان دورکشور خود یک دیوارآهنین میکشند وپیوند های خود را با دیگر کشورها می برند. بلکه ناسیونالیست ها با بازکردن درهای کشور و داشتن پیوند تنگا تنگ با دیگر کشورها و دیگرملیتها درتمامی زمینه ها با آنان دست به همکاری همفکری و همیاری زده وازامکانات موجود درتمامی گیتی استفاده خواهند کرد. تا کشورخود را اداره کرده ودست به آبادی آن بزنند و برای مردم خود امکانات رفاهی و آزدای فراهم نمایند. این ناسیونالیستها ومیلیون بنا به همانا ناسیونالیست وملی بودن خود. درداشتن پیوند با دیگرکشورها وملیتها، منافع کشورخود ومردم خود را ملاک این پیوند ها، همکاریها، همیاریها و همفکریها قرارخواهند داد

سخن کوتاه. اگرواقعا" این افراد تک رو که دربا لا اشاره ای کوتاه به ویژگیهای آنان شد. روزی بخواهند ازبیماری فکری خود بیرون آمده و خود را دریابند. میبایست دست ازایراد گرفتن به زمین وزمان برداشته و به نقد و بررسی کارهای خود یزنند. من دراینجا یک پیشنهاد برای این تک روها دارم. و آن اینکه اینان میتوانند با بخش کردن زمان به سه بحش(گذشته، اکنون وآینده) به سه پرسش پاسخ بدهند

یک: تا کنون چه کارکرده اند؟ آیا توانسته اند ازتمامی امکانات ، دانش خود امکانات جامعه ومردم بهترین استفاده کرده و دست به برنامه ریزی، برپائی تشکیلات، سازماندهی برای اداره امورمسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی بزنند؟ و اگرنتوانسته اند چرا؟
دو: امروزاینان چه کار میکنند؟ آیا توانسته اند ازتمامی امکانات ، دانش خود امکانات جامعه ومردم بهترین استفاده کرده و دست به برنامه ریزی ، برپائی تشکیلات، سازماندهی برای اداره امور مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی بزنند؟ و اگر نمی توانند چرا؟
سه: اینان برای آینده خود، تشکیلات خود و برای کشور خود و مردم ایران چه برنامه و برنامه های دارند؟ و چگونه میخواهند برنام های خود را با شرکت دادن مردم ایران دراداره امورخود و کشورخود. ابتدا این برنامه و برنامه های خود را به مردم ایران معرفی کرده واگربیشترمردم ایران برنامه آنان را پذیرفتند. برنامه های خود رابا مردم ایران به اجرا بگذارند؟ اگر برنامه ای که اینان ارائه میکنند و دریک فضای آزاد سیاسی مردم ایران دست رد به سینه آنان زدند. درآن زمان چه برنامه ای دارند. آیا رای مردم را خواهند پذیرفت؟ آیا اینان هیچ فکر کرده اند که اگردرایران آزاد بخواهند با رائی مردم ایران اداره امورکشوررا بعهده بگیرند تمامی گروه های چپ رادیکال انقلابی را ازبزرگ و کوچک اگرروی هم به ریزی بیش تراز3 درصد رای مردم را نخواهند آورد؟ واگرخوش بینانه بگویم شاید دریک سری استان ها وشهرها درانتخابات شهری واستانی بتوانند 10 تا 20 درصد آرای مردم را بیاورند. درآنزمان با این درصد آرا چه خواهند کرد؟

نکته هشت: پخش برنامه های بهرامی مشیری: یکی ازبهترین برنامه های که میتوان گفت به معنی واقعی برپایه خرد و یارگرفتن ازدانش وآگاهی است. بیشتربرنامه های این مرد بزگوار، آزادیخواه به معنی واقعی کلمه ، ایران دوست و انسان دوست ، ارزشمند وآگاهی دهنده میباشد. بدرستی میتوان گفت که ایشان با این کارها ی رادیوی و تلویزیونی خود خدمات بسیارارزنده ای به کشورخود ایران وهم میهنان ایرانی خود د دیگر انسان های آزادیخواه کرده و میکند. ازبهرام مشیری میتوان بنام فردوسی زمانه نام برد. شما اگرتمامی برنامه های خود را نیزبه پخش برنامه آقای مشیری بدهید. بازهم کم خواهد بود. دورود براین ایرانی آزادیخواه که سبب افتخارهرایرانی درسراسرگیتی بویژه درایران است

نکته نه: پخش برنامه های خانم نیلوفر و خانم دیگری بنام پری صفاری و فردی بنام محیط: پخش برنامه های فردی بنام محیط و بویژه خانم نیلوفروخانم دیگری بنام پری صفاری وبرخورد آنان با مسائل و بررسی آنها واقعا" بی پایه و اساس و بیشتر یاوه گوی است تا بررسی. بگذریم ازاینکه خود شما میگوئید دیدگاهای آنان به دیدگاه شما نزدیکترمیباشد. پخش این برنامه ها بدون نقد وبررسی و تجریه و تحلیل. بنا به گفته خود شما درگام نخست توهین به شعوروخرد خود شماست که با انتخاب این برنامه ها به پخش آنها می پردازید. درگام دوم توهین به شعوروخرد شنوندگان رادیو میباشد

مسئله دراین نیست که چرا شما این برنامه ها را پخش میکنید. شما حتی میتوانید ومیبایست بتوانید برنامه های شنیداری ونوشتاری رژیم را دربرنامه های رادیوئی خود استفاده بکنید. اما پس ازپخش هربرنامه. میبایست برپایه همانا خرد ویاری گرفتن ازدانش وآگاهی به نفد و بررسی و تجزیه وتحلیل آنها پرداخت و تمامی مسائلی که گفته میشود را زیرذره بین برد. تا با این روش هم دست به افشاگری زد. هم دست به آگاهی دادن وگسترش دید انتقادی دربین مردم. برای نمونه شما میتوانید پیش ازپخش هربرنامه، مسئله نقد، بررسی وتجزیه وتحلیل برنامه را با شنوندگان رادیودرمیان گذاشته وازشنوندگان خود بخواهد که درنقد، بررسی وتجزیه وتحلیل شرکت کرده ودیگاه های خود را بیان دارند. البته اگررادیوشنوندگانی داشته باشد که بخواهند دراین نقدوبررسی ها شرکت نمایند. درضمن فراموش نکنید که شما به تنهای ازپس چنین کاری برنخواهید آمد(چرا که شما نیزبه نوبه خود یک فرد تک رومیباشید) چنین کاری نیازمند به یک گروه خردمند، خرداندیش، هوشیار، آگاه وآزاد اندیش دارد. این گروه میبایست بتواند ضمن نقد، بررسی وتجزیه وتحلیل برنامه به نفد، بررسی و تجزیه وتحلیل دیدگاه های شنوندگان نیزدست بزند

نکته ده: پرسش شما ازایرانیان ساکن این شهر که چرا از نظر مالی برای اداره این رادیو و خاموش نشدن این صد به این رادیو کمک نمی کنند؟ شما این پرسش را بیان میکنید و سپس خود نیزنتیجه گیری کرده و میگوید چون گروها ی سیاسی دراین شهربا شما مخاالف هستند ومیخواهند که این صدا خاموش شود. به همین دلیل مردم به این رادیو کمک نمیکنند!همزمان میگوید که این گروها هیچگونه تماسی با مردم نداشته وندارند! واساسا: پایگاهی دربین مردم ندارند.

پرسش دراینجاست که آیا هرگزازخود پرسیده اید که شما چه کارکرده اید وچگونه کارمیکنید که این مردم به برنامه های رادیوئی شما کمک نمیکنند؟ آیا شما فکرمیکنید شما ویا این کسانی که خود را سیاسی میدانند وبه خیال واهی خود تشکیلات سیاسی دارند. اگرروزی ایران آزاد شود. وشما وارد ایران بشوید. درآنجا مردم خریدارگفته های شما خواهند بود؟ وازنظرمالی به یاری شما خواهند آمد؟
شما بارها و بارها گفته اید که این کشوری که شما درآن زندگی میکنید یکی ازبهترین کشورهای دمکراتیک درپهنه گیتی است. و من به نوبه خود این گفته شما را تائید میکنم. اما آیا شما همزمان ازخود پرسیده اید که چگونه مردم این کشور را ساخته اند؟ واین دمکراسی را براین کشورحاکم کرده اند؟ یکی ازهزاران کاری که این مردم کرده اند. این است که اینان بر پایه خرد وبا یاری ازدانش وآگاهی ، برنامه ریزی های دقیق و سازمانده های گسترده درپهنه کشوروبکارگیری مدیریت، دادن آزایهای سیاسی، آزادی بیان وعقیده به معنی واقعی و ازهمه مهمترشرکت مردم دراداره امورکشوربوده

‏2009‏/‏12‏/‏22 کوروش ایرانی

No comments: